kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۵۹۰۳
تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۹:۳۰

ریـا؛ آن روی سکه نفـاق

 


ریاورزی و سالوس‌گری از رذایل اخلاقی است که دین و ایمان آدمی را می‌زداید و همه کارهای نیک را تباه می‌سازد. شکی نیست که ریا با اخلاص و تواضع سازگاری ندارد،‌ چنانکه با قناعت و زهد و پارسایی نیز میانه‌ای ندارد. چشم پرکن‌ها، هم در رفتار آدمی است و هم در آرایه‌ها و زینت‌های دنیوی. این گونه است که آدمی در دامی می‌افتد که جز شقاوت و بدبختی ابدی ثمری ندارد. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه‌های قرآنی بر آن است تا علل و آثار این منش پست اخلاقی و رفتاری را تبیین کند.
***
تباهکاری، برآیند ریاکاری
زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که ارادت(خواست) او بود و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که عادت او، تا ظنّ صلاحیت در حق او زیادت کنند.
ترسم نرسی به کعبه‌ای اعرابی
کین ره که تو می‌روی به ترکستان است
چون به مقام خویش آمد، سفره خواست تا تناولی کند. پسری صاحب فراست داشت، گفت:‌ ای پدر! مگر در مجلس سلطان طعام نخوردی؟! گفت: در نظرایشان چیزی نخوردم که به کار آید. گفت: نماز راهم قضا کن که چیزی نکردی که به کارآید.
ای هنرها گرفته برکف دست
عیبها برگرفته زیر بغل
تاچه خواهی خریدن ‌ای مغرور!
روز درماندگی به سیم دغل
(گلستان، سعدی، باب دوم در اخلاق دروشیان، حکایت ششم، نسخه فروغی)
از این حکایت به روشنی دانسته می‌شود که ریاکاری با تباهکاری همراه است. انسان ریاکار با همه رنج ، درد و سختی که بر خود هموار می‌کند و نیکی بسیار می‌کارد، ولی در پایان جز تباهی درو نمی‌کند؛ زیرا همانند گاو چند من شیردهی است که با یک لگد سطل را بر می‌گرداند و همه شیر را بر زمین می‌ریزد.
بر اساس آموزه‌های اخلاقی و اسلامی، زمانی نیکوکاری پسندیده و ارزشمند است که همراه با اخلاص و به دور از هر گونه منت و اذیت و ریا و هر چیز دیگری باشد که خلوص را از میان می‌برد و صداقت و راستی را مخدوش می‌سازد. خداوند در مورد یکی از کارهای نیک بشر که انفاق و صدقات و کمک مالی به دیگران است می‌فرماید: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، صدقه‏هاى خود را با منّت و آزار، باطل مکنید، مانند کسى که مالش را براى خودنمایى به مردم، انفاق مى‏کند و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد. پس مَثَلِ او همچون مَثَلِ سنگ خارایى است که بر روى آن، خاکى نشسته‏ است و رگبارى به آن رسیده و آن سنگ‏ را سخت و صاف بر جاى نهاده است. آن ریاکاران‏ نیز از آنچه به دست آورده‏اند، بهره‏اى نمى‏برند و خداوند، گروه کافران را هدایت نمى‏کند.(بقره، آیه ۲۶۴)
ریا و چشم پرکنی
«ریا» از مادّه «رأی» به معنای این است که شخص کاری را به انگیزه جلب توجه مردم انجام دهد.(ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه، المکتب الاعلام الاسلام، ۱۴۰۴ ه.ق، ج۲، ص۴۷۳) و نیز به معنای تظاهر و نشان دادن به غیر است.(قرشی، سید علی اکبر؛ قاموس قرآن، قم، دارالکتب اسلامیه، ششم، ج۳، ص۳۰)
در مصباح منیر آمده است: ریا از مادّه «رَوى» به معناى آشکار کردن عمل در نزد مردم است تا مردم آن را ببینند و به او گمان خیر پیدا کنند.(المصباح، ج ۱ – ۲، ص ۲۴۷، «روى»)
پس می‌توان گفت که ریاورزی نوعی تظاهر و از مصادیق نفاق و دورویی است؛ زیرا چیزی را می‌کند و نشان می‌دهد که در دل غیر از آن دارد. پس حسن فعلی با حسن فاعلی همراه نمی‌شود، در حالی که در اخلاص و حتی پذیرش هر عملی، این شرط مطرح است که کار نیک را با نیت نیک انجام دهد تا حسن فعل با حسن فاعل همراه شود.
بر اساس نوشته‌های موجود در کتب اخلاقی و فقهی ریا در امور عبادی محض و غیرعبادی خود را نشان می‌دهد. از این رو علمای اخلاق و فقیهان در تعریف اصطلاحی ریا گفته اند: ریا در اصطلاح به معنای این است که انسان کار خوبی انجام دهد و قصدش تظاهر و نشان دادن به مردم باشد نه برای خدا، خواه این کار عبادی محض مانند نماز باشد و خواه غیرعبادی محض مانند انفاق باشد.
در زبان فارسی ریاکار را سالوس می‌گویند و آن کسی است که برای خوشایند دیگران و شهرت و مانند آن کاری را انجام می‌دهد و از مصادیق ضرب المثل معروف است که می‌گوید: «سلام گرگ بی‌طمع نیست».
واژه «ریا» در قرآن پنج مرتبه آمده است. این واژه سه مرتبه به صورت مصدر و دو بار به صورت فعلی در همان معنای اصطلاحی به کار رفته است.(بقره، آیه ۲۶۴؛ انفال، آیه ۴۷؛ نساء، آیات ۳۶ و ۱۴۲؛ ماعون،‌ آیه ۶)
از نظر قرآن ریاکاری انسان موجب می‌شود که انسآنها از حالت تعادل خارج شده و گرفتار تفاخر و تکاثر و اسراف و دیگر رفتارهای زشت شوند. ریاکاری اختصاص به حوزه‌های اقتصادی ندارد، بلکه در هر کاری و رفتاری می‌تواند خود را نشان دهد. پس همان طوری که ریا کاری ممکن است در نماز انجام شود، می‌تواند در انفاق و کارهای نیک دیگر بوقوع بپیوندد.
ریاکاران عموما کسانی چون کافران(بقره، آیه ۲۶۴)، منافقان(نساء، آیه ۱۴۲)، همنشینان شیاطین(نساء، آیه ۳۸)، منکران قیامت (ماعون، آیات ۱ و ۶) و مانند آنها هستند. بنابراین،‌ اگرمسلمان و مومنی ریا ورزد باید خود را متهم به یکی از این امور بکند و پیش از آنکه از سوی خداوند محاسبه و مواخذه شود خودش این کار را انجام دهد و به اصلاح افکار و رفتار خویش بپردازد. از این رو خداوند در آیه ۲۶۴ سوره بقره و آیات دیگر به مومنان هشدار می‌دهد که مواظب باشند که ریا نورزند؛ زیرا این گونه رفتار جز از کافر و بی‌ایمان به خدا و رستاخیز بر نمی‌آید که هم نشین شیطان و اهل نفاق هستند.
همان طوری که فشار جامعه اسلامی موجب می‌شود که گروهی نفاق در پیش گیرند، هم‌چنین طمع در بهره‌مندی از فواید جامعه اسلامی گروهی را به نفاق می‌کشاند. این گونه است که ریاورزان در جامعه اسلامی شکل می‌گیرند که در مسائل عبادی بیش از آن نشان می‌دهند که هستند و در مسائل غیر عبادی اهل تظاهر در همه چیز از جمله کار نیک هستند تا این گونه خود را در میان مردم مومن و مسلمان چنان جا بزنند که بتوانند کفر و نفاق خویش را مخفی ساخته و برای اعمال زشت و بد خویش، تزیین و آرایه‌هایی پیدا کنند.
از این روست که برخی از رباخوران در برپایی مجالس مذهبی و اطعام به مردم گوی سبقت را از مومنان و مسلمانان می‌ربایند و با پول‌هایی که از راه ربا گرد آورده‌اند مجالس بزرگ و اطعام‌های بسیار برگزار می‌کنند، تا هم شهرتی به ایمان و اسلام و نیکوکاری کسب کنند و هم توجیهی و پوششی برای نزول‌خواری خویش ایجاد کنند.
این گونه است که کارهای این قبیل افراد همواره با تبلیغات و سر و صدا و هیاهوی بسیاری همراه است و به گونه‌ای رفتار و عمل می‌کنند که چشم پرکن است و مومنان به سبب نداری و ناتوانی در برابرشان لنگ می‌اندازند و شرمسارانه کنار می‌کشند. اینان چنان در ایمان و نیکوکاری پیشتاز و پیشگام می‌شوند که به قول معروف «کاتولیک‌تر از پاپ» خود را نشان می‌دهند. همین رویه را منافقان در برابر پیامبر(ص) داشتند و به گونه‌ای عمل می‌کردند تا خود را بهتر از پیامبر(ص) در ایمان و عدالت و مانند آن نشان دهند.
چشم پرکن های دنیا
انسان‌های دنیاطلب و دنیاگرا تنها در اندیشه بهره‌مندی از دنیا و زینت‌های آن هستند؛ زیرا اعتقاد و باوری به آخرت ندارند و کاری برای آخرت انجام نمی‌دهند. این گونه است که اهل استکبار،‌ تفاخر،‌ تظاهر، اسراف، تبذیر، رفاه و مانند آن هستند. پس وقتی خانه‌ای می‌سازند بیشترین تزیینات را به کار می‌برند که چشم پرکن باشد و مردم به تحسین اموال و دارایی‌شان بپردازند.
اسباب و اثاثیه خانه را که تهیه می‌کنند ، از چیزهایی می‌خرند و تهیه می‌کنند که چشمگیر و چشم پرکن باشد. اتومبیلی را می‌خرند چشم‌گیر و چشم پرکن باشد؛ زیرا می‌خواهند تظاهر به دارایی کنند و تفاخر نمایند. خداوند در آیه ۷۴ سوره مریم در باره این افراد می فرماید: وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْیًا؛ چه بسا کسانی پیش از آنان را هلاک کردیم که از آنان از نظر اثاث و کالای خانه نیکوتر و ظاهری فریباتر و چشم‌گیرتر داشتند.
این واژه «رِءْیاً» در آیه همان رویت و به نمایش گذاشتن و تظاهر و خودنمایی کردن است. یعنی داشته‌‌های آنان از لحاظ اثاث خانه خیلی نیکوتر و چشم‌گیر و چشم پرکن تر بود. اینان به گونه‌ای عمل می‌کردند که دارایی‌های خودشان را به نمایش بگذارند و از این راه تفاخر کنند و فخرفروشی نمایند.
همین روش را قارون نیز داشت. قارون افزون بر اینکه ثروت خویش را با کاخ و بوستان‌هایش به رخ دیگران می‌کشید همچنین با حمل کلیدهای گنج‌ها و ثروت خویش با بارکش‌های قوی و تنومند در شهر و به رخ کشیدن آن، تظاهر و تفاخر می‌فروخت و این گونه شادی بی حد و اندازه خود را به نمایش می‌گذاشت.(قصص، آیه ۷۶)
از نظر اسلام دارایی هر چند خوب است، ولی یک ارزش نیست، چنان‌که فقر مادی و اقتصادی ارزش یا ضد ارزش نیست. پس نمی‌توان از دارایی و نداری در چارچوب ارزشی سخن به میان آورد. نمی‌توان به فقر مادی افتخار کرد، چنانکه نمی‌توان آن را عامل بی‌ارزشی انسان دانست؛ دارایی نیز ارزش و یا ضد ارزش نیست و نمی‌توان دارنده آن را سرزنش کرد،‌ بلکه آنچه به فقر و ثروت معنا می‌بخشد تعامل انسان است.
از دیدگاه تعالیم قرآن آبادانی زمین و تولید ثروت و نعمت (هود، آیه ۶۱) نه تنها واجب و لازم بلکه یک امر ارزشی بسیار خوب است که باید در دستور کار همگان قرار گیرد. اما آن‌‌چه مورد نقد و آسیب‌شناسی قرار می‌گیرد،‌ نوع توزیع ثروت و بویژه مصرف ثروت و نعمت است. اصولا تولید ثروت موجب می شود که جامعه به رفاه برسد و هر چه انسان تولیدات بیش‌تری داشته باشد و انفاقات و احسان بیشتری به مردم بکند بیشتر محبوب مردم خواهد شد و این بهتر از آن است که با تفاخر و تظاهر به خانه و ماشین و اثاث چشم‌گیر و چشم پرکن،‌دل‌های مردم بینوا و فقیر را به درد آورد.
کسانی که دنیاگرا هستند گمان می‌کنند که داشته‌ها و دارایی‌های آنان از تلاش و علم آنان حاصل شده است. این تفکر قارونی (قصص، آیه ۷۸) موجب می‌شود که به ریا و تظاهر دامن بزنند و بخواهند با پز دادن خودنمایی کنند و خود را داناتر و تواناتر از دیگران بدانند. اینان حتی گمان می‌کنند چون با علم و قدرت خود به ثروت رسیده‌اند ،‌اگر آخرتی باشد در آنجا نیز وضعیت آنان همین طور خواهد بود؛ زیرا در آن جهان نیز با علم و قدرت خود می‌توانند وضعیت‌شان را بهبود بخشند و ثروتمند و سعادتمند باشند.(کهف، آیه ۳۶)
از نظر آموزه‌های قرآنی، مشکل اساسی در زندگی بشر به ویژه ثروتمندان این است که می‌خواهند داشته‌ها و دارایی‌های خود را به نمایش بگذارند تا این گونه خود را برتر و مردم دیگر را خوارتر نشان دهند. تکبر و تفاخر و استکبار،زائیده این دارایی است، چنان‌که اسراف و تبذیر در مصرف نیز دارای چنین خاستگاهی است.
اینکه مردم دشمن ثروتمندان می‌شوند،‌ به خاطر همین رفتارهای زشت آنان است. وقتی ثروت خویش را با کاخ‌ها، استخرها، ماشین‌ها و بوستان‌ها و مانند آن به نمایش می‌گذارند و اثاثیه خانه را به گونه‌ای در می‌آورند که چشم‌گیر و چشم پرکن باشد، مردم با دیدن آن
چشم پرکن‌ها ناراحت و اندوهگین می‌شوند و حسادت در آنان برانگیخته شده و دشمنی می‌کنند. اما اگر ثروت این گونه به نمایش گذاشته نشود دشمنی و حسادت و اندوهی را نیز سبب نمی‌شود.
بعضی از مردم در رویاورزی هیچ کم نمی‌آورند، از هر چیزی که در دست و اختیار دارند، بهره می‌گیرند تا چشم پرکن و چشم‌گیر دیده شوند. این گونه است که در همه چیز و همه جا ریا می‌کنند و فرقی ندارند که مسائل عبادی یا
غیر عبادی باشد یا مسائل جزیی و پیش پا افتاده باشد یا مسائل مهم و اساسی. اصولا اهل ریا هستند و ریا و تظاهر را در هر کاری دوست دارند.(ماعون، آیه ۶)
اما برخی تنها در مسائل عبادی چون نماز یا در مسائل غیر عبادی چون کمک و انفاق و مانند آن ریا می‌کنند.
پیامد ریاورزی
خداوند هر گونه ریا را امری ناپسند و زشت دانسته و نتیجه این گونه رفتار را تباهی کارهای خیر و نیک می‌داند. پس پیامد ریاکاری چیزی جز تباهکاری نیست؛ زیرا با این گونه رفتار تمام کارهای نیک خود را تباه می‌کند. لذا خداوند ریاورزی را مساوی با ابطال کارهای گذشته دانسته است.(بقره، آیه ۲۶۴)
کارنیک و خیری که ریاکار به‌جا می‌آورد مقبول خداوند نیست. امام صادق(ع)فرمود: ...کُلُّ الْبِرِّ مَقْبُولٌ إِلَّا مَا کَانَ رِئَاء...؛ تمام کارهای نیک مورد قبول خدا است جز عملی که از روی ریا باشد. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۸۱)
در روایت دیگری از آن بزرگوار نقل شده است که فرمود: قَالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ أَنَا خَیْرُ شَرِیکٍ مَنْ أَشْرَکَ مَعِی غَیْرِی فِی عَمَلٍ عَمِلَهُ لَمْ أَقْبَلْهُ إِلَّا مَا کَانَ لِی خَالِصا؛ خدای عزّوجلّ می‌فرماید: من بهترین شریکم. پس- ‌ای بنده من- دیگری را در عبادت من شریک مساز زیرا هر کس در عملی که انجام می‌دهد دیگری را شریک سازد تمام اعمال او را نمی‌پذیرم جز عملی که خالص برای من باشد. (کافی، ج۲، ص۲۹۵)
و نیز فرمود: کُلُّ رِیَاءٍ شِرْکٌ إِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِلنَّاسِ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَی النَّاسِ وَ مَنْ عَمِلَ لِلَّهِ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَی اللَّهِ؛ هر گونه ریایی شرک است، هر کس برای مردم کار کند پاداشش به عهده مردم است و هر کس برای خدا کار کند ثوابش بر خدا است. (کافی، ج۲، ص۲۹۳)
محمد بن عرفه می‌گوید: امام رضا(ع) به من فرمود: وای بر تو‌ای پسر عرفه‌،کار کنید نه به منظور ریا و کسب شهرت زیرا هر کس که برای غیر خدا کار کند خدا او را به کاری که انجام داده وامی‌گذارد... (کافی، ج۲، ص۲۹۳)
در حدیثی از پیامبر اکرم‌(صلی الله علیه و آله)می‌خوانیم:إِنَّ الْمَلَکَ لَیَصْعَدُ بِعَمَلِ الْعَبْدِ مُبْتَهِجاً بِهِ فَإِذَا صَعِدَ بِحَسَنَاتِهِ یَقُولُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ اجْعَلُوهَا فِی سِجِّینٍ إِنَّهُ لَیْسَ إِیَّایَ أَرَادَ بِهَا...؛ فرشته عمل بنده‌ای را بالا می‌برد و از آن خوشحال و مسرور است ولی چون آن عمل را که به صورت کارهای نیک است بالا می‌برد خدای عزوجل می‌فرماید: آن اعمال را در سجّین(دیوان اعمال گنهکاران) بگذارید زیرا این اعمال را به خاطر من انجام نداده بلکه برای ریا و خودنمایی بوده است.(کافی، ج۲، ص۲۹۴)
چهار نشانه ریاکار
اگر بخواهیم ریاکار را بشناسیم می‌توانیم از راه نشانه‌ها آنان را شناسایی کنیم. ریاکاران هر چند که استاد نهانکاری باشند در آخر خود را لو داده و رسوا می‌سازند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: … وَ أَمَّا عَلَامَهُ الْمُرَائِی فَأَرْبَعَهٌ یَحْرِصُ فِی الْعَمَلِ لِلهِ إِذَا کَانَ عِنْدَهُ أَحَدٌ وَ یَکْسَلُ إِذَا کَانَ وَحْدَهُ و یَحْرِصُ فِی کُلِّ أَمْرِهِ عَلَی الْمَحْمَدَهِ وَ یُحْسِنُ سَمْتَهُ بِجُهْدِه؛ ۱. در تنهایی کِسل و بی‌حال است ۲. و در انظار مردم با نشاط و فعال ۳. و در همه کارهایش به مدح و ثنای دیگران حساس و آزمند است ۴. و تمام کوشش او بر این است که میان مردم وجهه‌ای زیبا و نیکو داشته باشد.(بحارالانوار، ج۱، ص۱۲۱)