ستایش و تملق؛ ممدوح یا مذموم؟(زلال بصیرت)
آیا از نظر اسلام میتوان از دیگران تعریف کرد، یا بهتر است از ستایش و تمجید دیگران خودداری شود؟
این سؤال به نحو کلی جواب قاطعی ندارد؛ چون اینگونه نیست که هر ستایشی، در هر جایی، به هر صورتی و از هر کسی مطلقاً خوب باشد؛ همچنین است ستایش نکردن و کتمان صفات خوب دیگران. در مقابل، تا حدودی مشخص است که مذمت و عیبجویی از دیگران بطور کلی پسندیده نیست؛ اما آیا جایی هست که باید كسی را نکوهش کرد؟
در جواب این سؤال باید گفت که هر یك از این موارد شقوق مختلفی دارد. ستایش دیگران از سویی در بعضی از موارد تا حد وجوب هم میرسد؛ و از سوی دیگر در مواردی بهعنوان رذیلت اخلاقی محسوب شده و حتی به حد حرمت میرسد. این شقوق درباره مذمت دیگران هم وجود دارد. لذا پاسخ به سؤال فوق به شرایط و موقعیت انسان، آثار ناشی از ستایش یا نکوهش و نیت شخص از این رفتار بستگی دارد.
میدانیم خدای متعال دوست دارد انسانهای پاک و با فضیلت در جامعه شناخته شوند و برای جامعه اسلامی مطلوب نیست كه فضیلتها مکتوم بماند و فقط زشتیها، پلیدیها و پلشتیها رواج پیدا کند و شایع شود. چون در این صورت تدریجاً در جامعه خوبیها از رونق میافتد، سکه فضایل در جامعه کساد میشود و مردم از شناختن خوبان محروم میشوند و نمیتوانند از آنها الگو بگیرند. ما تمام چیزهای خوبی را كه یاد گرفتهایم از کسانی آموختهایم که به آنها اعتماد داشتیم و از زمانی که بنا را بر تحقیق گذاشتیم و درصدد برآمدیم كه اعتقادات و دینمان را از حالت تقلیدی خارج كرده، مستند به مبانی فکری و تحقیقی كنیم، به دنبال كسانی رفتیم که آنها را به خوبی و نیکی میشناختیم و به آنها اعتماد داشتیم.
معرفی ارباب فضیلت
صلاحیت و شایستگی افراد، گاهی از طریق معاشرت با ایشان شناخته میشود. ولی اکثر اوقات خوبی دیگران با معرفی سایر افراد شناخته میشود. مگر ممكن است همه علمای بزرگ و اساتیدی را که دین را از آنها فرا میگیریم، بر اساس معاشرت با آنها بشناسیم؟ اگر کسی ایشان را معرفی نکرده و خوبیهایشان را نگفته بود، ما آنها را میشناختیم؟ طبیعی است که اگر خوبیهای آنها را نمیدانستیم، نمیتوانستیم به ایشان اعتماد كنیم؛ در نتیجه معرفت دینی ما ناقص میماند. در بسیاری از امور دیگر زندگی نیز انسان نیازمند اطمینان و اعتماد به دیگران است و چون انسان نمیتواند در همه موارد شخصاً نسبت به دیگران اطمینان كسب كند ـ همچنان که همه علوم و تجربیات را نمیتواند شخصاً به دست آورد ـ در اغلب موارد با استفاده از شناختها و تعریفهای دیگران اطمینان لازم را به دست میآورد. بنابراین اگر خوبیهای دیگران گفته نشود، راه کسب بسیاری از علوم بسته میشود و بسیاری از مصالح زندگی اجتماعی كه مترتب بر روابط انسانی است، از دست میرود.
از همین رو گاهی نیز نکوهش دیگران واجب میشود. زیرا همچنان که بعضی مصالح اجتماعی اقتضا میكند كه خوبیها و محاسن افراد شناخته شود، گاهی نیز بعضی مصالح مترتب بر اطلاع از بدیها و عیبهای افراد است. مثال روشن این مسئله پاسخ به سؤال كسی است كه در مورد خواستگار تحقیق میكند. اگر این شخص از ابتدا نسبت به معایب خواستگار آگاه شود، از مفاسد و ضررهای مالی، اخلاقی و اجتماعی زیادی جلوگیری میشود. در چنین موردی غیبت كردن و اظهار عیبهای خواستگار واجب است. همچنان که کسانی که داوطلب تصدی مناصبی در سطوح مختلف اجتماعی میشوند، واجب است محاسن و معایبشان ـ تا جایی كه با مصالح جامعه ارتباط داردـ برای دیگران معرفی شود؛ مبادا به واسطه بعضی عیوب این داوطلب زیانی متوجه جامعه و نظام شود. لذا لازم است افراد مطلع، از باب مشورت، عیوب این داوطلب را که در کار او مؤثر است، به دیگران گوشزد كنند. در اینجا نمیتوان گفت: من غیبت نمیکنم؛ یا حفظ احترام مؤمنین واجب است؛ این خیانت به جامعه، کشور و نظام است.
ستایش دیگری در غیرحضور خود او چگونه است؟ آیا میتوان فضایل اخلاقی كسی را در غیبتش بیان کرد؟ نمیتوان گفت این كار بهطور مطلق ارزش مثبت دارد؛ بلكه ؛ باید نیت فرد را از ستایش سنجید. گاهی انسان کسی را در غیبتش ستایش میکند، چون میداند خبر این ستایش به گوشش میرسد و او هم بهخاطر این ستایش، سفارش او را نزد دیگران میکند؛ یعنی یک داد و ستد! چنینكاری فضیلت اخلاقی محسوب نمیشود. اما گاهی انسان مؤمنی را نزد دیگران ستایش میکند، تا مؤمن در جامعه محترم باشد و مردم او را بهخاطر ایمان و فضایل اخلاقیاش دوست بدارند. اینكار باعثترویج فضایل اخلاقی و شناخته شدن اصحاب فضیلت در جامعه میشود و كاری پسندیده و ارزشمند است و برخی فواید اجتماعی نیز بر آن مترتب میشود.
درمان بیماریهای روحی با ستایش دیگران
گاهى نیز ستایش دیگران موجب درمان مشكلات پنهان روحی و اخلاقی شخص میشود؛ اما چگونه؟ در میان آدمیان كمتر كسی وجود دارد كه كما بیش مبتلا به حسد نباشد. البته تا زمانی كه حسادت در دل شخص نهفته و در خارج بروز نیافته، ـ فى حد نفسه ـ گناه محسوب نمىشود. اما اگر در صدد برآمد این ناراحتى باطنى را به وسیله تخطئه دیگرى تسكین دهد، چنین كاری «اِعمال حسد»؛ است كه از گناهان كبیره شمرده میشود و ممكن است تا پای قتل طرف مقابل هم پیش برود؛ آنچنان که قابیل دست به قتل برادر خود هابیل زد؛ تنها به این دلیل كه نسبت به او حسد ورزید: و داستان دو فرزند آدم را بحقّ بر آنها بخوان: هنگامیکه هر کدام، کاری برای تقرّب (به پروردگار) انجام دادند؛ امّا از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد؛ (برادری که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!» (برادر دیگر) گفت: «(من چه گناهی دارم؟ زیرا) خدا، تنها از پرهیزکاران میپذیرد.» (مائده / 27)، اولین قتلى كه روى زمین اتفاق افتاد این قتل بود كه باعث آن حسد بود. برادران حضرت یوسف(ع) نیز كه همگی پیغمبرزاده و از نوادگان حضرت ابراهیم خلیل(ع) بودند، هنگامیكه دیدند پدرشان به حضرت یوسف(ع) بیشتر علاقه دارد، به یكدیگر گفتند: إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ (یوسف / 8)، پدر پیر ما گمراه شده كه یكى از فرزندانش را بیشتر از بقیه دوست دارد. برای حل این مشكل یوسف را باید از پیش چشم پدر دور كرد: یوسف را بکشید؛ یا او را به سرزمین دوردستی بیفکنید؛ تا توجه پدر، فقط به شما باشد؛ و بعد از آن، (از گناه خود توبه میکنید و) افراد صالحی خواهید بود.(یوسف / 9). نقل این داستانها در قرآن براى این است كه ما بدانیم ممكن است در قلب ما هم ذرهای از حسد باشد كه تدریجاً سرنوشت خود ما و حتی گاهى ملتى را تغییر دهد. همچنان که به حسب روایتى ریشه همه مخالفتهایى كه با اهلبیت(ع) شد، حسد بود.
این بیماری روحی، تا زمانی كه طغیان نكرده و به حد بحران نرسیده، قابل درمان است و یكى از بهترین راههای درمان آن این است كه انسان كسی را كه نسبت به او حسد مىورزد، در پیشرو مورد احترام قرار دهد و در پشتسر از او تعریف و تمجید كند. این رفتار باعث مىشود تدریجاً آتش حسدش فروكش كند و به حدى نرسد كه او را به گناه وادار سازد. این یكی از مواردی است كه ستایش دیگرى پشتسرش، داروى بیماری درونی ماست.
تملق؟
ستایش دیگران در حضورشان چگونه است؟ غالباًً ستایش دیگران جلوی روی خودشان آفاتی دارد. چون معمولاً انگیزه چنین ستایشی جلب نظر و محبت طرف مقابل است و این كار در واقع نوعی رشوه دادن است؛ او را ستایش مىكند، تا او هم متقابلاً از او تعریف كند. این كار هم ارزش اخلاقى ندارد.
اما گاهی ممكن است ستودن دیگری در پیشروی او به نیت خدایى انجام شود. همچنان که تعریف از كسی نزد دیگران به قصد ترویج فضایل و شناخته شدن اصحاب، فضیلت پسندیده و مطلوب است، اگر كسى باشد كه تعریف و تمجیدش توسط دیگران در او تأثیری ندارد، گفتن فضایل او در پیش رویش نیز به نیت ترویج فضیلت، كاری مطلوب است و در روایات نیز سفارش؛ شده كه مروت بعضی افراد باید ظاهر شود.
آسیب این كار در جایی است كه انسان در حضور كسى او را ستایش كند، در حالی كه او شایستگی چنین ستایشى را ندارد؛ این، یعنى تملق. یا كسی را ستایش كند تا از او نفعى ببرد. این ستایش بیجا، كه از آن بهعنوان تملق، اطراء و چربزبانى یاد میشود، كاری است بسیار زشت و اخلاقی است ناپسند كه در روایات هم از آن مذمت زیادی شده است. شاید یكى از گزندهترین تعبیرات، این روایت است كه از پیغمبر اكرم(ص) نقل شده كه فرمودند: احْثُوا فِی وُجُوهِ الْمَدَّاحِینَ التُّرَاب؛ خاك بهصورت متملقان بپاشید.(بحارالأنوار، ج 70، ص 294، باب 134)؛ با استفاده از قرائنی میتوان فهمید كه منظور آن حضرت از «مداحین»، كسانی است كه در حضور دیگری از روى تملق یا بهخاطر طمع، او را مدح كنند.
خاك بر سر متملقان!
كسى كه مورد تملق دیگری قرار گرفته نیز باید در برابر تملق عكسالعمل نشان دهد و شخص متملق را با برخورد خود تأدیب كند. البته روشن است كه نحوه برخورد در موارد مختلف متفاوت است. گاهى كسى از سر احساسات و بدون قصد و غرض تعریف بیجایى كرده، که در این صورت لازم نیست حتماً با او هم برخورد تندی بشود. بلكه ممكن است در خلوت و بهصورت خصوصى به او تذكر داده شود كه حتی اگر این كار را بر اساس احساس وظیفه انجام داده، باید حد و اندازه نگاه دارد.
اما اگر كسی به قصد اینکه نظر طرف مقابل را جلب كرده و منفعتی كسب كند، تملق بیجایی گفت، تكلیف طرف مقابل چیست؟ در چنین موردی، اگر عكسالعمل فوری و علنی منتهی به مفسدهاى نشود، لازم است زشتی كار متملق به او گوشزد شود. اما اگر چنین برخوردی ممكن است موجب مفسدهاى شود، باید در موقعیتی مناسب و بهصورت خصوصی شخص متملق را متوجه اشتباهش كرده و به او تذكر دهیم كه از كار او بیزار هستیم. همچنان که حضرت امیر(ع) در مقابل كسانی كه تعریفهاى اغراقآمیزی درباره آن حضرت میكردند، برای اظهار بیزاری از رفتار و گفتار آنها دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا من خود را بهتر از اینان مىشناسم و تو مرا بهتر از خودم مىشناسی. خدایا مرا بهتر از آنچه ایشان تصور میكنند قرار ده و عیوب مرا که از آنها مخفی کردهای ببخش.(نهجالبلاغه، حکمت)
بیانات آيتالله مصباح يزدي(ره) در دفتر رهبر معظم انقلاب؛ قم؛ 11/6/88
زلال بصیرت هر دو هفته یکبار روزهای یکشنبه منتشر میشود.