مهمترین آسیب جبهه حق در صدر اسلام
امیر مؤمنان(علیهالسلام) در دوران كوتاه ولی بسیار با بركتِ حكومتِ خود، با مشكلات فراوان اقتصادی، نظامی، اجرایی، اخلاقی و... رو به رو بود،1 اما آنچه بیش از تمام اینها مانع پیشبرد اهداف الهیِ حضرت میشد فقدان اتحاد و هماهنگی و فرمانبرداری نیروهای امام علی(علیهالسلام) بود: كسانی كه با حضرت بیعت كرده بودند و تحت امر ایشان قرار داشتند و میبایست برای اجرای دستورات امام و شركت در جنگ بر ضد یاغیان و باغیان زمان، زیر پرچم امیرالمؤمنین
(علیهالسلام) میماندند و فرمانهای ایشان را بیچون و چرا گردن مینهادند، سستی میورزیدند و راه تفرقه و اِعمال برداشتها و سلیقههای شخصی را پیش میگرفتند.
امام علی(علیهالسلام) بارها از وجود چنین نقیصة بزرگی در میان افراد خود، شكوه كرده است.
در سال چهلم هجرت آنگاه كه گزارشهای پیدرپیِ شكست یاران امام به كوفه رسید، و «عبیدالله بن عباس» و «سعید بن نمران»، فرمانداران حضرت در یمن، از «بسر بن ارطاه»
- فرماندة سنگدل و خونریز معاویه - شكست خوردند و به كوفه بازگشتند، حضرت در سرزنش یاران خود به دلیل سستی و كندی در امر نبرد، و نافرمانی از دستورات فرماندهانشان خطبهای ایراد فرمود كه در گزیدهای از آن چنین میخوانیم:
به من خبر رسیده كه «بُسر» بر یمن تسلط یافته است. به خدا سوگند، میدانستم كه مردم شام به زودی بر شما غلبه خواهند یافت؛ چراكه آنان در یاری كردن باطل خود، وحدت دارند، و شما در دفاع از حقِ خود پراكندهاید؛
شما امام خود را در حق، نافرمانی میكنید و آنان امام خود را در باطل، فرمانبردارند؛ ایشان در برابر رهبر خود امانتدارند و شما خیانتكارید؛ آنان در شهرهای خود به اصلاح و آبادانی مشغولاند و شما به فساد و خرابی؛ [آنقدر فرومایهاید كه] اگر من كاسة چوبیِ آب را به یكی از شما امانت دهم، میترسم كه بند آن را بدزدید....2
به این ترتیب اهل باطل با هم اتحاد دارند و با هماهنگی و برنامهریزی، طبق دستور فرمانده خود عمل میكنند، اما اهل حق با اعتراف به اینكه با ولیّخدا و جانشینِ برحق پیامبر
(صلى الله علیه وآله) بیعت كردهاند، و پیمان بستهاند كه تا آخرین نَفَس از او حمایت كنند، در راهِ حق سستی میورزند و هنگام عمل، هماهنگی و همدلی ندارند و از فرمان او سر میپیچند.
امام علی(علیهالسلام) همچنین پس از جنگ نهروان در سال 38 هجری، در نكوهش سربازان خود كه برای نبرد نهایی با معاویه بهانه میآوردند و سستی میورزیدند، میفرماید:
صارفنی بكم صرف الدّینار بالدّرهم، فأخذ منّی عشرهًْ منكم و أعطانی رجلاً منهم؛3
آگاه باشید، به آنكه جانم در دست اوست سوگند، شامیان بر شما پیروز خواهند شد؛ نه از آن روی كه به حق از شما سزاوارترند؛ بلكه [بدین دلیل كه] در راه باطلی كه زمامدار باطل شان میرود، شتابان فرمانبردارند، و شما در گرفتن حقِ من سستی میورزید.... به خدا سوگند دوست دارم معاویه شما را با افراد خود همچون مبادلة درهم و دینار با من سودا كند: ده نفرتان را از من بگیرد و یك مرد از آنان را به من ببخشد.
شگفت آنكه، رویِ سخن علی بن ابیطالب(علیهالسلام) با كسانی نیست كه بیعت شكستند و از صف افراد وی كناره گرفتند و به جنگ با ایشان پرداختند، بلكه این سرزنشها خطاب به یاران وفاداری است كه همچنان در جبهه امام(علیهالسلام) مانده بودند و درجنگهای جمل، صفین و نهروان در ركاب حضرت با مخالفان ایشان كارزار كرده بودند.
باید توجه داشت، اصحاب معاویه به لحاظ شعور و آگاهی در مرتبهای بسیار پایین بودند، به گونهای كه درباره ایشان گفتهاند «مردمانی بودند كه شتر نر و ماده را از یكدیگر تشخیص نمیدادند.4»
آنان «جمعیتی بودند كه معاویه، روز چهارشنبه برایشان نماز جمعه میخواند5» و همچون پیشوایشان، مردمانی منحرف و خارج از حلقة حقیقی اسلام، و سزاوار لعن و نفرین خدا و رسول(صلى الله علیه وآله) بودند. اما با این همه چرا حضرت سوگند میخورَد كه دوست میداشت معاویه هر مرد از سپاهیان خود را با ده نفر از یاران ایشان مبادله كند؟
پاسخ این سؤال در گزیدة ذیل از همان خطبه مندرج است:
شما را برای جنگ با دشمن برانگیختم اما كوچ نكردید؛ حق را به گوش شما خواندم ولی نشنیدید؛ و در آشكار و نهان شما را دعوت كردم، اجابت نكردید؛ پند واندرزتان دادم، نپذیرفتید؛... فرمان خدا را بر شما میخوانم، از آن فرار میكنید؛ و بااندرزهای رسا و گویا شما را پند میدهم، از آن پراكنده میشوید؛
شما را به مبارزه با سركشان ترغیب میكنم، هنوز سخنانم به پایان نرسیده، همچون مردم سبأ،۶ پراكنده میشوید.... ای مردمی كه جسمهایتان حاضر است و عقلهایتان پنهان شده و افكار و آرایتان گونهگون است، و زمامدارانتان دچار مشكلات شمایند؛ رهبرتان از خدا اطاعت میكند [ولی] شما با او مخالفت میورزید؛ اما رهبر اهل شام خدای را نافرمانی میكند [و ایشان] از او فرمانبردارند....۷
تأملی كوتاه در گفتار بلند امام علی(علیهالسلام) روشن میسازد كه یاران معاویه با وجود گمراهی و فسادشان دو مزیّت بزرگ بر پیروان امام داشتهاند: نخست، هماهنگی و همدلی با یكدیگر و برنامهریزی دركارها؛ دوم، اطاعت محض و بیچون و چرا از فرمان حاكم.
این در حالی بود كه یاران امام علی(علیهالسلام)، با آنكه بر طریق مستقیم بودند و رهبرشان، مولایِ مؤمنان عالم بود، نه با یكدیگر هماهنگی و همدلی داشتند و نه به درستی از فرمان حضرت اطاعت میكردند. با این همه باید اعتراف كرد كه وضعیت مزبور، پس از شهادت امام علی(علیهالسلام) نیز ادامه یافت و این میراث شیطانی میان نسلهای بعد امّت اسلام باقی ماند.
پانوشتها:
1- حضرت در خطبههای پرشماری به این مشكلات پرداختهاند. برای مثال مراجعه كنید به: نهجالبلاغه، خطبههای 3، 33، 41، 47، 54، 70، 174، 192.
2- نهجالبلاغه، خطبة 25، همچنین شبیه همین مطالب را در خطبة 27 میتوان دید.
3- نهجالبلاغه، خطبة 97.
4- عبدالحسین امینی، الغدیر، ج10، ص195 - 196؛ علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج2، ص 72.
5- همان.
6- «متفرقین ایادی سبأ» ضرب المثلی عربی است. سبأ پدر اعراب یمن بود، كه ده پسر داشت. قبل از جنگ، آنها را در طرف راست و چپ خود قرارداد تا با نظم خاصی بجنگند؛ اما وقتی جنگ شروع شد، همه فرار كردند و پدر را تنها گذاشتند.
7- نهجالبلاغه، خطبة 97.