kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۴۵۶
تاریخ انتشار : ۰۷ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۵

عیانی که حاجت به بیان پیدا کرده است !

دادگاه مادر را فرا می خواند تا با فرزندش در آخرین لحظات زندگی سخن بگوید ، پسر رو به مادر کرده و می گوید : یاد داری که در طول رژیم طاغوت بارها به خاطر انقلاب به زندان افتادم ، نهج البلاغه را از حفظ بودم و به جوانان تفسیر قرآن و نهج البلاغه درس می دادم و تصاویر آیت الله خمینی را در خانه مخفی و بین مردم پخش می کردم ؟ مادر می گوید : به یاد دارم و آن روزها به تو افتخار می کردم ولی ...؟!

 رضا صدر

پسر بعد از پیروزی انقلاب عضو گروهک منافقین می شود در ترور شخصیت ها و مردم عادی نقش فعالی ایفا می کند و این بار مادری که به فرزندش افتخار می کرد به محض آمدن او به خانه با کمیته های انقلاب تماس می گیرد و فرزندش را معرفی می کند ...
پخش مستندی از این مادر در صدا و سیما واکنش های گسترده ای را باعث می شود تا جایی که «آیت الله هاشمی رفسنجانی» در یکی از خطبه های نماز جمعه به تفصیل در این باره سخن گفته و از آن مادر نمونه تمجید می کند !
هاشمی در خطبه های نماز جمعه روز 23 مرداد 1360 می گوید : امثال این اشخاص با این ایمان و خلوص که بهشت را بر جهنم ترجیح می دهند زیاد است و همین طور توده کمک دهنده که از این بابت هم الحمدلله مراجعه کننده زیاد داریم.
از این روی داد تاریخی می گذریم و به سخن خود می رسیم !
بدیهی ترین نکته ای که شاید بتوان آن را از اصول اولیه خبرنگاری و یا نویسندگی دانست آن است که هر نوشتاری باید دارای نکته تازه و بدیعی برای مخاطب باشد . سخنی که تکراری باشد و حقیقتی جدید را پیش روی خواننده قرار ندهد و یا به تکرار آن چه که دیگران گفته اند بپردازد از آن رو که عیان است ملال آور بوده و جایگاه خود را در میان جامعه هدف نمی یابد .
در عرف عام نیز از این اصل با عنوان
« آن‌را که عیان است چه حاجت به بیان است» یاد می شود !
ولی هر از گاهی امور بدیهی چنان مورد غفلت قرار می گیرند و یا انکار می شوند که آدمی با شرمندگی احساس نیاز می کند که دست به دامن «توضیح واضحات» شده و امور بدیهی را مورد کنکاش و مداقه قرار دهد.
امروز نزدیک به سه دهه از آن روزها می گذرد و به سادگی فرزند متهم یکی از شخصیت های کشور به جای پاسخگویی به اتهامات مطرح مقابل دادگاه به پشت گرمی خود اشاره کرده و یا روزنامه های همسو بی هیچ گونه اشاره ای به اتهامات این شخص مدعی می شوند : می خواهند انتقام پدر را از پسر بگیرند !
به راستی در این سه دهه چه اتفاقی افتاده که امور بدیهی چون ارجحیت اسلام و مصالح جمهوری اسلامی بر نسبت های خویشاوندی چنین مورد غفلت قرار می‌گیرد که نویسندگان مجبور می شوند اموری که عیان است به زبان آورده و بیان کنند و خواستار توجه به آن شوند ؟!
آیا آن چه در ماه ها و سال های ابتدایی پیروزی انقلاب روی داده است افراط بوده و امروز به اعتدال که همان «فراموشی اتهامات بزرگان و بزرگ زادگان» می باشد رجوع نموده ایم یا هبوطی وحشتناک از بهشت انقلاب و آرمان های نهضت اسلامی را تجربه می کنیم ؟!
بی هیچ شک و شبهه ای تاریخ پر است از مواردی که پدران و مادران با چشم پوشیدن بر محبت فرزند امر خداوند را در نظر گرفته و خم به ابرو نیاورده اند ؛ از نوح نبی گرفته تا حضرت روح الله که در برابر اعمال خلاف «سید حسین خمینی» آن دستور تاریخی را داد که اگر مقاومت کرد حق تیر دارید و آن مادر شهیدی که در سال 1360 مادر نمونه سال شد و آیت الله هاشمی از او در خطبه‌های نماز جمعه تمجید کرد .
و باز سوال خود را تکرار می کنیم که واقعا چه شده است که نیاز به بیان آن چه عیان است پیدا کرده ایم؟!