kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۴۴۶۷
تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۲:۲۵
به بهانه برگزاری روز موسوم به تولد هری پاتر

هری پاتر؛ جادوگری با نقاب منجی!



سعید مستغاثی
ماجراهای هری پاتر از اولین رمان این مجموعه که در تاریخ
۳۰ ژوئن ۱۹۹۷ با عنوان «هری پاتر و سنگ جادو» منتشر شد و نخستین فیلمش که تحت همین نام در 16 نوامبر 2001 به کارگردانی کریس کلمبوس بر روی پرده سینماها رفت تا آخرین کتاب که 10 سال بعد در 21 جولای 2007 منتشر شد و آخرین فیلم یعنی قسمت دوم «یادگاران مرگ» که در 15 جولای 2011 به نمایش عمومی درآمد، حدود 14 سال از تیترهای اول بازار کتاب و فیلم و سینما بود و پس از آن نیز آثارش تا مدت‌ها برجای بود و بعضا هنوز نیز هست.
ایامی که علاقمندان این سلسله ماجراها در سراسر دنیا، از نیمه شب جلوی کتابفروشی‌ها صف می‌کشیدند تا با رسیدن نخستین نسخه‌های جلد جدید هری پاتر بتوانند آن را سریع‌تر تهیه کنند، هنوز در خاطره بچه‌های آن روزگار مانده است.
براساس داستان‌های جی. کی. رولینگ مجموعه فیلم‌های هری پاتر در هشت قسمت («سنگ جادویی»، «دالان اسرار»، «زندانی آزکابان»، «جام آتش»، «محفل ققنوس»، «شاهزاده دو رگه» و بخش اول و دوم از «یادگاران مرگ») به نمایش گذارده شد.
و سرانجام در سال 2011 ماجراهای هری پاتر و دوستانش و آن مدرسه جادوگری «هاگوارتز» و موجود خبیثی به نام «ولد مورت» و... همراه معماها و رازهای بی‌شمارش روی پرده سینما هم به پایان رسید. کاراکترهایی که تقریبا 14 سال با آنها سر و کله زدیم و کنش و واکنش‌هایشان را از سنگ جادویی و تالار اسرار تعقیب کردیم تا به زندان آزکابان رسیدند و بعد مسابقه گوی آتشین را دنبال کردیم و با اعضای محفل ققنوس همراه شدیم تا از هری در مقابل لرد تاریکی محافظت کنند و سپس از هویت شاهزاده دو رگه باخبر شدیم که تاثیر مهمی طی این هفت قسمت از ابتدا تا آخر داشت و در آخر با یادگاران مرگ به انتهای سرگذشت پاتر جوان رسیدیم.
سرانجامی که هری را نه تنها به دام مرگ نیفکند بلکه خودش، سرکرده یادگاران مرگ شد و به حساب ولد مورت خبیث رسید، اگرچه خیلی از یارانش مثل پروفسور لوپین، فرد ویزلی،‌تانکس و مودی و حتی جن خانگی‌اش یعنی «دابی» در نبرد آخرین به کام مرگ رفتند و خودش نیز بالاخره با «جینی ویزلی» ازدواج کرد، همچنان‌که رون با هرمیون، زندگی مشترک آغاز نمود.
اما هرچه این سری فیلم‌ها از قسمت اول فاصله گرفت، خود کتاب‌ها هم بیشتر و بیشتر به اصطلاح هالیوودی شدند. به این معنی که به تدریج عناصر آشنای سینمای هالیوود در متن داستان و روایت ادبی آن نیز وارد گردید. چنانچه شنیده شد پس از قسمت دوم و از قسمت سوم به بعد حتی از سوی تهیه کنندگان فیلم و خود کمپانی برادران وارنر، مشاورانی برای جی کی رولینگ گمارده شدند تا قصه و داستان‌هایی که نوشته می‌شود، هرچه بیشتر با معیارهای هالیوود سازگار باشد. از همین روست که در صحنه‌های مختلف قسمت‌های سه و چهار این مجموعه به شدت، صحنه‌های معروف فیلم‌های شناخته شده هالیوود تداعی می‌شد.
در این قسمت‌ها خصوصا در «هری پاتر و جام آتشین» به شکل تردیدناپذیری از عناصر روایتی «ارباب حلقه‌ها»(رمان اصلی)، «جنگ‌های ستاره‌ای» و آثار دیگری مثل «شکارچیان روح» وام گرفته شده بود (دوئل چوبدستی‌های هری پاتر و ولدمورت حتی در اجرا و جلوه‌های ویژه مورد استفاده قرار گرفته، یادآور درگیری جدای و سیث در «جنگ‌های ستاره‌ای» بود) و حتی علنا ولدمورت را مثل دارت ویدر فیلم‌های جنگ‌های ستاره‌ای «لرد تاریکی» می‌خواندند.
یا در کتاب پنجم هری پاتر که طی سال‌های 2001 و 2002 نوشته شد و در جولای 2003 منتشر گشت، فضای سیاسی/امنیتی پس از
11 سپتامبر 2001 به شدت بر نوشتار جی کی رولینگ تاثیرگذارده و فضای حاکم بر قصه پنجم هری پاتر از شیوه جادو و معمایی سه کتاب اول و مخلوط با حادثه و حادثه‌پردازی در کتاب چهارم، ناگهان به فضایی سیاسی در کتاب پنجم تبدیل گشت.
تشکیل گروهی مخفی به نام «محفل ققنوس» در مقابل لرد تاریکی، ورای حاکمیت وزارت سحر و جادو و شخص کورنلیوس فاج که وجود ولد مورت را منکر بود و آن را نتیجه ذهن دامبلدور و هوادارانش می‌دانست و برای حفظ حاکمیت خویش، توسط دولورس آمبریج شرایط امنیتی و اطلاعاتی سختی بر هاگوارتز حاکم کرد تا هر نوع توطئه‌ای علیه خود را خنثی نموده و مجازات متخلفان را تا تبعید به زندان مخوف آزکابان پیگیری کنند، شباهت انکارناپذیری به موقعیت آمریکا پس از
11 سپتامبر 2001 در مقابل مخالفانش داشت.
قصه هری پاتر در میانه نبرد آخرین، وارد حساس‌ترین مرحله خود و عمل انتحاری هری براساس افسانه‌های عبرانی و اسطوره سامسون شد. آنچه مایه بسیاری از فیلم‌های آخرالزمانی هالیوود قرار گرفته و می‌گیرد. در فیلم‌هایی همچون «جن گیر»(که پدر کاراس پس از تسخیر جسمش توسط پازوزا، خودکشی کرد) یا «بیگانه 3» (که سرگرد ریپلی بعد از اینکه هیولای فیلم درونش تخم‌گذاری نمود و درحال رشد بود، خود را به فضا پرتاب کرد) و یا در فیلم «ماتریکس» (که نیو برای نجات زایان و پیروزی‌اش در معامله با ماتریکس برای حذف ویروس اسمیت، او را به درونش کشید و با خودش نابود ساخت) از همین تم عمل انتحاری سامسون استفاده شد و حالا این تم آشنا را در آخرین قسمت
هری پاتر نیز به کار گرفتند، وقتی پیچش قصه در قسمت هفتم، این شد که هورکوراکس آخر، خود هری پاتر باشد و او می‌بایست برای به اصطلاح شلیک آخر به ولد مورت در واقع خودش را در معرض او قرار داده و از بین ببرد. (یادآور همان افسانه عبرانی سامسون)
قسمت «هری پاتر و یادگاران مرگ» به عنوان آخرین بخش از مجموعه هری پاتر، دربرگیرنده جنگ آخرین یا همان آرماگدون نیز بود که در قسمت ششم یعنی «هری پاتر و شاهزاده دو رگه» از آن به طور مستقیم سخن رفته بود.
در بخش آخر کتاب ششم یعنی «گور سفید» وقتی همه یاران دامبلدور گرد جسد او جمع شده و سانتورها (اهالی جنگل ممنوع) هم آمدند و در حاشیه همان جنگل ایستادند، هری به یاد نخستین سفرکابوس وارش به این جنگل افتاد و نخستین ملاقاتش با ولدمورت و در اینجا جمله دامبلدور را به خاطر آورد که گفته بود :
«جنگ نهایی نیک و بد، آرماگدون بزرگ چندان دیر نیست...»
برای اولین بار در همین قسمت ششم بود که به طور علنی
هری پاتر به عنوان «منجی موعود» نامیده شد! (البته این موضوع در آخر کتاب پنجم که دامبلدور پیشگویی مهم پرفسور تریلاونی را در مورد رقیب نهایی ولدمورت بیان کرد، روشن شده بود اما چون بخش فوق از پیشگویی در فیلم مربوطه بیان نشد، برای نخستین بار، صحبت آن را درفیلم «هری پاتر و شاهزاده دو رگه» دیده و شنیدیم).
از آن قسمت به بعد بود که دیگر روشن شد، هری پاتر تنها کسی است که همه در انتظار نبردش با نیروی تاریکی و نجات جهان از وجود آن هستند و این موضوع در خود فیلم هم به روشنی مورد‌اشاره قرار گرفت.
مثلا در صحنه‌ای از فیلم «هری پاتر و شاهزاده دورگه» که هری در رستورانی مشغول خواندن روزنامه بود، در همان روزنامه موضوع منجی بودن هری کاملا بیان شده و پیشخدمت رستوران نیز از این جهت نسبت به هری ابراز ارادت می‌کرد!
قابل توجه اینکه سازندگان فیلم دقیقا براساس باورهای اوانجلیستی (صهیونیسم مسیحی) در بخش اول از یادگاران مرگ، ولدمورت و ارتش تاریکی را بر هاگوارتز و دنیای جادوگران حاکم کردند. (که حتی وزارت سحر و جادو را به تصرف خود درآورده و وزیر را هم به قتل رساندند).
این همان مرحله نخست جنگ آخرالزمان است که بنا بر تبلیغات مسیحیان صهیونیست، سپاه شر یا دجال و یا همان آنتی کرایست
(ضد مسیح) ابتدا بر اورشلیم یا بیت‌المقدس حاکم شده و سپاه مسیح یا مسیحیان نو تولد یافته بر اثر پدیده Rapture به آسمان نزد مسیح می‌روند و بعد از مدتی همراه مسیح بازگشته و طی مرحله آخر جنگ آرماگدون، ضد مسیح و ارتش تاریکی را شکست داده و حکومت هزارساله خود را در جهان برقرار می‌سازند.
همچنان‌که در بخش دوم از فیلم «هری پاتر و یادگاران مرگ» نیز دیدیم، پس از مدتی که ولد مورت حاکم بر دنیای جادوگری بودیم، هری پاتر با طلسم یادگاران مرگ، همچون مسیح مجددا از دنیایی دیگر بازگشته و همراه همه دانش‌آموزان و استادان هاگوارتز در جنگی سهمگین با سپاه شر، درگیر شده و آن را شکست دادند. (طرفه آنکه کانون‌های صهیونی سعی دارند مثل هالیوود و فیلم‌های آن، سناریوهای خود را عینا در عالم واقع هم به اجرا درآورند!)
ویلیام ایندیک، استاد روانشناسی دانشکده داولینگ در اوکدیل نیویورک در کتاب «سینما، روح بشر» درباره ماموریت مسیحایی (آخرالزمانی) هری پاتر می‌نویسد:
«... هری مانند عیسی، فرزند یک شخصیت با قدرت ماورالطبیعه است و مانند وی سرنوشتی از پیش تعیین شده به عنوان نجات دهنده مردم دارد و بر شیطان بزرگ پیروز می‌شود. هری مانند عیسی بایستی هویت خود را بشناسد و با چالش‌های بزرگ خود روبه رو شود. او مانند عیسی از نیروی فوق طبیعی برخوردار است و مانند او وسوسه می‌شود تا به نیروهای شیطانی ملحق گردد، صرفا برای آنکه دوباره تولد یابد و با روحی قدرتمند‌تر به میدان بازگردد...»
اینچنین است که ایدئولوژی ماسونی و کابالایی در فیلم‌های هالیوودی بروز روشنی پیدا می‌کند. ایدئولوژی که به دلیل ریشه‌های تفکر ماسونی و کابالایی در مصر باستان و جادوگران فرعونی و به خاطر حضور فعال ساحران و جادوگران زیر لوای خاخام‌های یهودی در آموزش و تربیت شوالیه‌های معبد به عنوان پدران فراماسونری و فرقه کابالا، جادو و جادوگری از اصول اساسی آن بوده و خصوصا جادوی سیاه در زمره سرفصل‌های آموزشی این فرقه تحت عنوان معنویت و تصوف قرار گرفته است.
از همین روی جادوی سیاه و آموزش آن در سری فیلم‌های
هری پاتر حضور مداومی داشته که در هر قسمت، استادی برایش معرفی شده و آن استادِ جادوی سیاه در آن قسمت، نقش مهمی برعهده می‌گیرد.
از همین رو، ساخت سری کارتون‌ها و فیلم‌های جادو و جادوگری از ابتدا در هالیوود مرسوم بوده است. کارتون‌ها و فیلم‌هایی که در آنها همه آرزوها و امیدها (نه به ذات حق تعالی) به جادوگران و ساحران و پریان و...ختم می‌شده است. از پینوکیو، سیندرلا، زیبای خفته و...و تا هری پاتر که بارزترین آثار تصویری در زمینه تبلیغ افکار شرک‌آمیز به شمار آمده و می‌آیند.
ویلیام ایندیک، استاد روانشناسی دانشکده داولینگ در اوکدیل نیویورک در همان کتاب «سینما، روح بشر» در‌باره نفوذ این گونه افکار شرک آمیز در هالیوود می‌نویسد:
«...گروه‌های مسیحی، کتاب‌ها و فیلم‌های هری پاتر را محکوم کردند. زیرا آنها مدعی بودند که آن داستان‌ها، عقاید مربوط به شرک و بی‌دینی را ترویج می‌کند. گرچه ممکن است این موضوع واقعیت داشته باشد ولی این مسئله را نیز باید پذیرفت که تقریبا کلیه داستان‌های کودکانه از سفید برفی تا پینوکیو و سیندرلا، شخصیت‌های شبه الهی ولی کافر و بت‌پرست مانند ساحران، جادوگران، پریان، اژدها، ارواح، مادرخوانده‌ای از جنس جن و پری، طلسم‌های جادویی و غیره را مطرح می‌کنند. دلیل اینکه چرا برخی از کانون‌های مسیحی علیه هری پاتر و نه سیندرلا حمله خود را آغاز کردند، آن است که اسطوره هری پاتر، طرحی نو، پوشیده و ظریف از اسطوره‌های بسیار تاثیرگذار از تولد قهرمان یعنی اسطوره عیسی است...»