kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۴۴۴۲
تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۲:۲۲
چهل و دومین سالگرد شهادت حاج مهدی عراقی

مهدی من! تو هستی؟ چرا این‌قدر پیر شده‌ای...

 

دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان

«بعد از نماز مغرب و عشا بود و امام در اتاق خانم‌ها برای آنان قرار بود سخنرانی فرمایند که مرحوم آقای‌ اشراقی به ایشان اطلاع می‌دهد آقای عراقی آمده‌اند. امام می‌فرمایند: بگویید بیاید تو. ایشان روی صندلی نشسته بودند. بلند می‌شوند، نگاهی می‌کنند و می‌گویند: مهدی من تو هستی؟ چرا این قدر پیر شده‌ای و بعد آقای عراقی دست امام را می‌بوسند و سرشان را روی زانوی ایشان می‌گذارند و ‌اشک می‌ریزند...»1
این نخستین دیدار حاج مهدی عراقی با امام در نوفل لوشاتو پس از گذشت 14 سال بود. دیداری که حکایت از غم فراقی عجیب و حیرت‌آور و دوستی، دلدادگی و آشنایی دیرین داشت. آشنایی که سال‌ها قبل و پس از رحلت آیت‌الله العظمی بروجردی در سال 1340 و بنا به اقوالی به دوران پس از شهادت نواب صفوی بازمی‌گشت.
حاج مهدی عراقی پس از نواب، مجذوب و شیفته شخصیت حاج آقا روح‌الله خمینی شد که در آن سالها یکی از مدرسین برجسته حوزه علمیه قم به شمار می‌رفت و خصوصا درس اخلاقش، روزهای پنجشنبه و جمعه اقشار مختلف مردم را از شهرهای مختلف به مدرسه فیضیه می‌کشاند. شهید عراقی هم یکی از آن افرادی بود که در آن سال‌ها سر از پا نشناخته و به هر وسیله‌ای بود در آن درس‌ها حاضر می‌شد، تا اینکه پس از وفات حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی، همراه دوستان و یارانش، حاج آقا روح‌الله را مرجع اعلم تشخیص داده و به تقلید و حکم ایشان سر نهادند.
این در حالی بود که رژیم شاه با توجه به محبوبیت امام، سعی داشت، مرجعیت اعلم را از قم خارج کرده و توجه‌ها را به نجف جلب نماید. از همین روی به قصد تضعیف حوزه علمیه قم، پیام‌های تسلیت رحلت آیت‌الله بروجردی را متوجه نجف و آیت‌الله سید محسن حکیم گرداند.
اما حاج مهدی عراقی نه تنها امام را برای مرجعیت و رهبری خویش انتخاب کرد، بلکه ایشان را به دیگر دوستان و آشنایان و هیئت‌های مذهبی تهران نیز شناساند و آنها را نیز به تقلید و گردن نهادن به حکم آیت‌الله روح‌الله خمینی دعوت نمود.
با قضیه تصویبنامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و ورود حضرت امام به صحنه مبارزات در سال 1341، شهید عراقی، بیش از پیش نسبت به حاج آقا روح‌الله ارادت پیدا کرد. او که پس از شهید نواب صفوی و فداییان اسلام، سکوتی سنگین را بر فضای مذهبی ایران احساس می‌کرد، اینک با قیام امام خمینی، مجددا احیای روحیه مبارزه و انقلاب در میان مردم مسلمان را شاهد بود.
از همین روی سعی داشت هیئت‌های مذهبی تهران را که می‌شناخت، در ارتباط با امام و مبارزاتش، فعال و متحد گرداند. اینگونه بود که از 3 هیئت فعال مذهبی تهران، هیئت‌های موتلفه اسلامی را پدید آورد که نقشی مهم در مبارزات ملت مسلمان و نهضت امام داشتند. خودش درباره این وحدت هیئت‌ها زیر پرچم نهضت امام خمینی گفته است:
«... از بدو حرکت حاج آقا حضرت امام خمینی(ره) یعنی روحانیت، خرده خرده این سه گروه (هیئت‌های تشکیل دهنده مؤتلفه) هر کدام مجزا از همدیگر با روحانیت یک تماسی پیدا کرده بود، کار می‌کردند... ماها که یک مقدار سابقه به حساب مبارزاتی داشتیم و می‌دانستیم که اختلافات چه ضررهایی دارد. من در یکی از این شاخه‌ها بودم، مرحوم آقای صادق ‌امانی و حاج هاشم‌امانی هم در یکی از این شاخه‌ها بودند... یک دعوتی شد از حاج صادق و بعضی از دوستانش صحبت‌هایی که ما کردیم با همدیگر ضررات این جدایی را وقتی بیان کردیم برای همدیگر جفتمان احساس کردیم که باید این جدایی از بین برود و به صورت ائتلاف دربیاید...»2
از آن پس، هیئت‌های موتلفه اسلامی به عنوان یکی از ستون‌های مبارزه نهضت امام وارد میدان شد و در اغلب صحنه‌های این نهضت تا زمان تبعید حضرت امام حضور فعال و جدی داشت و البته شهید عراقی از همان آغاز، در کنار امام بود و به قول دوستانش حاضر نمی‌شد به هیچ قیمتی از مجاورت حضرت امام کنارتر بایستد.
در جریان فاجعه فیضیه در دوم فروردین 1342، حاج مهدی عراقی و یارانش به حفاظت از امام و بیت ایشان پرداختند تا نکند که مزدوران رژیم شاه قصد سویی نسبت به ایشان داشته باشد. بعد از ماجرای فیضیه، در محرم سال 1342 که حضرت امام برای پرشورتر کردن مبارزه، برنامه‌ریزی مشخصی داشتند و روحانیون و طلاب مبارز را برای سخنرانی و رساندن پیام نهضت به سراسر ایران فرستادند، عراقی و دوستانش در هیئت‌های موتلفه اسلامی هم مراسم محرم آن سال را علیرغم بخشنامه‌های ساواک و شهربانی شاه، به تظاهرات و راهیپمایی‌های عظیم علیه رژیم شاه تبدیل کردند، به خصوص روزهای تاسوعا و عاشورا که بزرگ‌ترین دسته‌جات عزاداری در این راهپیمایی‌ها شرکت داشتند و به شعار دادن به نفع امام و علیه شاه پرداختند.
ابوالفضل توکلی بینا از همرزمان شهید عراقی در نقل خاطرات آن روزها چنین می‌گوید:
«.. قبل از این عملیات در زیرزمین خانه خویش، به اتفاق دیگران مشغول برنامه‌ریزی و ترتیب کارها بودند و رژیم با اطلاع از این مطلب مسجد حاج ابوالفتح را می‌بندد و مردم بدون توجه به این‌امر، از جلوی مسجد حرکت کرده و در جلوی بهارستان شهید عراقی برای مردم سخنرانی و ماهیت رژیم را افشا کرد. ایشان رفت روی شانه بچه‌ها و شروع کرد به صحبت، بدون بلندگو... کجایند آنهایی که رفراندوم قلابی می‌کنند» 3
در پانزده خرداد 1342 و قیام مردم علیه دستگیری امام توسط مزدوران شاه، حاج مهدی عراقی از صحنه گردانان تظاهرات بود و یکی از کلیدی‌ترین روزهای نهضت را در غیاب رهبر آن، هدایت کرد.
هاشمی رفسنجانی درخصوص حرکت انقلابی مردم و نقش شهید عراقی در واقعه پانزدهم خرداد در تهران چنین گفته:
«من یادم است در جریان ۱۵ خرداد همین عراقی که جوانتر بود، هنوز تجربه‌اش کم بود ،در یکی از اتاق‌های بازار نشسته بود و این انقلاب عظیم آن روز را از یک اتاق فرماندهی می‌کرد» 4
ابوالفضل توکلی بینا نیز درباره نقش شهید عراقی در 15 خرداد 1342 گفته است:
«نقش مؤثری در ۱۵ خرداد داشت ،در بعدازظهر، هسته مؤتلفه اسلامی برای چند تصمیم تشکیل جلسه داد و نقش شهید عراقی، نقش ممتاز و حساسی بود. اولین تصمیمش تعطیلی بازار و در حرکت دادن مراجع و علمای بزرگ از حوزه‌ها به مرکز استان‌ها و تهران و مهاجرت مراجع دیگر، سامان اعلامیه‌هایی که مراجع و علما در مرجعیت امام تثبیت داشته باشد»5
شهید عراقی و یارانش در هیئت‌های موتلفه اسلامی، در تمام ایام حبس و حصر حضرت امام و سپس تدارک و حفاظت مراسم سخنرانی پس از آزادی ایشان و بعد تظاهرات سالگرد 15 خرداد (که منجر به دستگیری شهید عراقی شد) و پس از آن ایجاد تشکل‌های انقلابی و چاپ و انتشار و پخش اعلامیه‌های امام خمینی و دیگر مراجع (به خصوص اطلاعیه امام علیه کاپیتولاسیون) و برنامه‌ریزی برای تداوم و گسترش نهضت امام‌اشتغال داشت.
با تبعید حضرت امام در 13 آبان 1343، شهید عراقی و یارانش در هیئت‌های موتلفه اسلامی به این نتیجه رسیدند که باید دست به اقدام مسلحانه بزنند تا هم عاملین تبعید امام را مجازات کرده و هم اعتراض خود را در آن شرایط خفقان به رساترین وجه به گوش همه برسانند.
آنها در لیستی که برای مجازات در نظر گرفته بودند، شخص شاه را در راس گذاردند اما به دلیل محافظت شدید از شاه، نخست‌وزیر دست‌نشانده او یعنی حسنعلی منصور که نقش اصلی را هم در تبعید امام داشت، برای مجازات انتخاب کرده و عملیات آن را در اول بهمن 1343 انجام دادند.
با کشته شدن منصور، بخش مهمی از اعضای هیئت‌های موتلفه اسلامی به جز شورای روحانیت و انقلابیونی مثل شهید اندرزگو، دستگیر شده که حاج مهدی عراقی هم در زمره آنها بود. در بیدادگاه اولیه، عراقی نیز به همراه بخارایی و یارانش به اعدام محکوم گردید ولی در تجدید نظر، حکم اعدام وی به حبس ابد تبدیل شد.
از آن پس شهید عراقی 12 سال را در زندان‌های رژیم شاه گذراند تا بهمن 1355 که مجددا به صفوف مبارزات ملت مسلمان ایران و نهضت امام پیوست و بازهم یکی از رئوس این مبارزه در ایران شد. این بار با تجاربی که از قبل داشت به خصوص تجارب زندان و برخوردهایش با منافقین، به آموزش و هدایت گروه‌های مسلح مسلمانی پرداخت که پیرو امام شده و از مجاهدین خلق (منافقین) جدا گردیده بودند. در عین حال حضور او در برپایی راهیپمایی‌های پرشور دوران اوج‌گیری انقلاب، به خصوص تاسوعا و عاشورای 57 در کنار روحانیت مبارز، از همیشه روشن‌تر بود.
اگرچه شهید عراقی از هر فرصتی استفاده می‌کرد تا خود را به امام برساند و در کنار ایشان باشد. او در نوفل لوشاتو، امور داخلی محل اقامت امام را برعهده گرفت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم در روزهای اول بازهم در خدمت امام در مدرسه علوی بود.
سپس با حکم ایشان، مدتی رئیس‌زندان قصر شد و سپس به بنیاد مستضعفان رفت و به عنوان مدیر مالی بنیاد به همراه همرزم قدیمی‌اش، حسین مهدیان، سرپرستی موسسه کیهان را برعهده گرفت. و در همین مسیر بود که توسط تروریست‌های «گروهک موسوم به فرقان» هدف گلوله‌های کینه و جهل و وابستگی قرار گرفت و به همراه پسرش حسام، در چهارم شهریور 1358 به شهادت رسید.
امام درباره این یار دیرینش نوشت:
«... من ایشان را حدود بیست سال است که مى‏شناسم. مهدى عراقى یک نفر نبود، او به تنهایى بیست نفر بود. حاج مهدى عراقى براى من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. شهادت ایشان براى من بسیار سنگین بود اما آنچه مطلب را آسان مى‏کند آن است که در راه خدا بود. شهادت او بر همه مسلمین مبارک باشد. او مى‏بایست شهید مى‏شد، براى او مردن در رختخواب کوچک بود»6
امام دستور دادند که پیکر شهید عراقی به قم منتقل شده و ضمن مراسم باشکوهی در جوار حرم حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها به خاک سپرده شوند. پس از مراسم، وقتی که حرم قرق شده بود، این تنها امام بود که بر سر مزار حاج مهدی عراقی نشسته بودند و دعا و قرآن می‌خواندند.
__________________________________________________________
1- مصاحبه تلویزیونی - امیر عراقی- آابوالفضل توکلی بینا - یاران امام به روایت اسناد ساواک- کتاب دوازدهم- شهید حاج مهدی عراقی- مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات- چاپ اول - تیرماه 1378- مقدمه
2- ناگفته‌ها- خاطرات شفاهی شهید مهدی عراقی- موسسه خدمات فرهنگی رسا- چاپ اول - 1370 - صفحات 165 و 166
3- مصاحبه تلویزیونی با ابوالفضل توکلی بینا - یاران امام به روایت اسناد ساواک- کتاب دوازدهم- پیشین - مقدمه
4- خطبه‌های نماز هاشمی رفسنجانی- یاران امام به روایت اسناد ساواک- کتاب دوازدهم- پیشین
5- مصاحبه تلویزیونی با ابوالفضل توکلی بینا - پیشین
6- صحیفه امام- جلد 9- صفحه 350