ردپای 60 سال خیانت و جنایت
روایتی مستند از دخالتها و جنایات آمریکا در ایران 1392-1332
رد پای بنی صدر در شنزار طبس(پاورقی)
Research@kayhan.ir
تالیف: کامران غضنفری
افسران ایرانی فراری که سناریوی دوم واقعهی طبس را بیان کردند، در ادامه، موقعیت آمریکا در رابطه با گروگان گیری را این گونه تحلیل میکردند:
«از نظر واشنگتن، اشغال نظامی ایران توسط ارتش آمریکا، گام نخست به سوی رویارویی با شوروی تعبیر میشد به نظر میرسید. یورش غافلگیرانه به سفارت آمریکا در تهران، به منظور نجات سریع گروگانها، آن طور که اسرائیلیها در فرودگاه انتبه در اوگاندا عمل کرده بودند، نیز قطعا از دید پرزیدنت کارتر و مشاورانش، صدور فرمان قتل گروگانها به حساب میآمد زیرا کارتر رسماً با تاکید آن را «طرح غیر ممکن» اعلام مینمود. پس چه راهی در پیش روی آمریکا میبایست قرار گیرد تا از آن گرفتاری نجات یابد؟ درخواست چند ماه پیش گروهی از افسران سلطنت طلب که توسط دانا فارابی به واشنگتن رسیده بود، میتوانست یکی از راههای رهائی از بن بست ایران باشد. کارتر و دستیارانش میاندیشیدند که شاید «انفجاری از درون» ایران، بتواند گره این مشکل را بگشاید.
موضوع کمک به افسران ضد انقلاب ایران ، با دقت از سوی مراجع آمریکا مطالعه شد. اطلاعات وسیع از منابع مختلف اطلاعاتی و تجسسی مستقر در ایران اخذ گردید. عوامل و هستههای مقاومت در افسران و عشایر ایران مورد بررسی قرار گرفت. سرانجام از مجموعهی این تحقیقات طرح «انفجار از درون» ایران تحت نام «پنجهی عقاب» ترسیم شد و اجرای آن به تصویب کارتر رسید که بعداً جزئیات آن برای برخی از افسران ایرانی دست اندرکار این نقشه فاش گردید. بر اساس این طرح، طبق گفتهی افسران فراری؛ مقرر گردید که مقادیر زیادی از آخرین سلاحهای فوق مدرن جنگهای چریکی، همراه با انواع وسایل نقلیه از قبیل جیپ، کامیون و غیره که از قبل علائم وسایل نقلیهی ارتش جمهوری اسلامی روی آنها حک شده بود، به وسیله هواپیماهای عظیم حمل و نقل C-130 وارد خاک ایران شدند. همراه با ورود تسلیحات و وسایل نقلیه ، تعدادی هلی کوپتر اعزام شوند و در دشت کویر به صورت استتار نگهداری گردند تا در مواقع ضروری از آنها برای جنگ های چریکی استفاده شود…
بر اساس این طرح قرار بود مشاوران و کماندوهای آمریکائی، پس از ورود به خاک ایران، به سوی یکی از مناطق مرزی ایران با پاکستان در استان بلوچستان که نیروهای عشایری مخالف رژیم جمهوری اسلامی به طور پراکنده مستقر بودند عزیمت نمایند و نخستین هسته چریکی را به وجود آورند و با سلاحهای پیشرفتهای که همراه آورده بودند، با یک حرکت غافلگیرانه شهر زاهدان را تصرف کنند.
هم زمان با این حرکت، با مذاکره ای که از پیش با برخی از سران دیگر عشایر در نواحی جنوبی و مرکزی ایران به عمل آمده بود، قرار بود جنبشهای مسلحانه، هم زمان با شورش بلوچستان آغاز شود و در یک دورهی کوتاه و سریع، بخشی از ارتش ایران علیه [امام] خمینی به پاخیزند و به فرمانروائی حکومت جمهوری اسلامی پایان داده شود ».
پس از شکست عملیات نظامی، کاخ سفید طی اطلاعیهای خبر شکست عملیات را اعلام کرد اما نکتهی عجیب و قابل تامل آن بود که در این اطلاعیه خبر باقی ماندن اسناد سرّی مربوط به عملیات را در صحنهی عملیات، اعلام داشتند. در این اطلاعیه آمده: «آمریکا در عملیاتی در صحرای طبس جهت آزادی جان گروگانهای اسیر در ایران با شکست رو به رو شد و اسناد سرّی و مهمی در درون هلی کوپترها به جای مانده است».
پس از گذشت مدت زمان کوتاهی از پخش این اعلامیه از جانب کاخ سفید، فانتومهای ایران به دستور مستقیم بنی صدر که در آن زمان سمت فرماندهی کل قوا را به عهده داشت به بمباران بالگردهای مهاجم میپردازند. اسناد سرّی و مهم باقی مانده را به آتش میکشند و فرماندهی سپاه یزد (محمد منتظر قائم) در این واقعه به شهادت می رسد. بالگردهای آمریکایی در سه نوبت روز جمعه و شنبه بمباران گردیدند.
بهانهی بنی صدر برای انهدام هلی کوپترها جالب است. او میگوید که این بمباران به این سبب انجام گردید که دیگر فرصت استفادهی مجدد از این هلی کوپترها را به آمریکائیها ندهیم!
جولیتو کیه زا ، نیز در مورد انتشار یک طرح فرضی برای آزادی گروگانها، پیش از انجام عملیات ، چنین میگوید :
« حدود ده روز پیش از عملیات ، مجله انگلیسی « NOW » سندی را منتشر میکند که در آن جزئیات یک طرح فرضی برای آزادی گروگانها تشریح شده بود. آخرین بررسیهای لازم روی طرح مذکور ، به وسیله چند کارشناس ـ مأمور سابق سیا ـ که در چنین عملیاتی تجربیات فراوان و آزمایش شده ای داشته اند، انجام گرفته بود. نویسنده ی این سند« مایلز کاپلند » بود که در جنگ جهانی دوم با ژنرال دونوان ( که بعداً رئیس سازمان سیا می شود ) در سازمان اطلاعاتی ارتش آمریکا همکاری میکرده است . کاپلند در تدارک کودتای 1953 ( کودتای 28 مرداد 1332 ) علیه حکومت مصدق در مقام مشاور ویژه با « کرمیت روزولت » همکاری داشته ...... به علاوه ، چنان که از اطلاعات کسب شده بر می آید، در اوایل سال 1979 – کمیپیش از خروج شاه از ایران – به عنوان عضو گروهی از مشاوران بینالمللی برای دیدار از مناطق عشایری و بررسی امکان شورش آنها ، به ایران سفر میکند. اعضای این گروه به نامهای مستعار « سافورد » ، « ویزل » و « ماسترسون » معروف هستند. نفر دیگر « ویسلر » است که خود کاپلند اورا سرهنگ « استفان مید » معرفی میکند.
کاپلند اظهار می دارد هنگامیکه پیش از فرار شاه ، برای « بررسی امکان شورش » به ایران سفر کرده ، به کمک شاپور بختیار بین «بختیاریها ، قشقائیها ، لرها ، کردها و فارس ها » با مسئله پشتیبانی از شاه رو به رو شده بود.
کاپلند با دقت فراوان ، در این باره مسائل مختلفی را افشاء میکند :
الف – آمریکاییها از همان اوایل سال 1979 ( پیش از سرنگونی حکومت شاه ) مشغول بررسی امکانات شورش در ایران بودند. واشنگتن جدا از چگونگی پیشرفت و تحول اوضاع ایران ، به طور مداوم در حال آماده کردن ابزار و شرایط لازم برای سرنگونی هر رژیمیکه احتمالاً خوشایند آنها نباشد و منافع آمریکا را تأمین نکند، بوده است.
ب- آمریکا در تحریک و تشویق کشور های هم مرز ایران ـ در وهله نخست عراق ـ برای یک تهاجم نظامی علیه این کشور کوششهای فراوان کرده است . با اقلیتهای قومی نیز به همین ترتیب عمل می شود که از همه حاد تر ، رفتار و واکنش در مقابل کرد هائی است که هم در ایران و هم در عراق زندگی میکنند.
اقلیت عرب زبان خوزستان ایران نیز از این برخورد بر کنار نمی ماند. از همین وسیله نیز در جهت تحریک مرزی بین دو کشور ایران و عراق استفاده ی فراوان شده است .
ج – آمریکا می توانست روی پشتیبانی عناصری از دولت ایران [ زمان بنی صدر ] و توافق فعال گروههای مختلف سیاسی که از عمل دانشجویان نیز حمایت میکنند، حساب کند.
بنابر این ، طبق آنچه واقعاً روی داده ، به راحتی می توان ادعا کرد که این دیدگاهها پایه ی واقعی داشته اند. کاپلند به این سه نکته ، نکته ی دیگری نیز می افزاید :
«هجوم به سفارت می باید مکمل عملیات نظامی وسیع تری علیه ایران باشد که البته به نظر « سرهنگ مید » باید 24 ساعت بعد به اجرا در آیند. »
پیشامدها نشان می دهد که کلیه ی پیش بینیهای کاپلند درست از آب در آمده و ظاهراً طرح کارتر کاملاَ با طرح ویسلر ( سرهنگ مید ) انطباق داشته است.
منابع در دفتر روزنامه موجود است