نقش بدگمانی در گمراهی جامعه
خسرو عبداللهی
یکی از نعمتهای بزرگ خداوند به بشر، عقل است. انسان به کمک عقل است که خود و محیط و خدا را میشناسد و به خواستههای متفاوت و متعدد خود پاسخهای درخور و مناسبی میدهد. بدون عقل و خرد، انسانیت معنا و مفهوم واقعی خود را از دست میدهد و به حد چهارپایان و جانوران سقوط میکند. اصولا کرامت و شرافت انسانی به خردی است که به کار میگیرد.
اگر این قوه و توانایی از سوی بشر به کار گرفته نشود، هیچ سودی نداشته و کرامت و شرافتی برای او به ارمغان نمیآورد. از این روست که در قرآن و آموزههای دینی به خردورزی تأکید شده است و هر کجا که از عقل ستایش شده به اعتبار بهرهگیری بشر از آن توان و قوه برتر میباشد.
با این همه، برخی از مردم یا از عقل بهرهای نمیگیرند و یا آنکه به درستی از آن بهرهمند نمیشوند. اینجاست که انسان خود را در جایگاه بسیار لغزانی قرار میدهد که هر دم، احتمال سقوط وی میرود. از این دسته افراد میتوان به کسانی اشاره کرد که به جای قطع و یقین عقلی به گمان و ظن بسنده میکنند و زندگی خویش را بر پایه آن استوار میسازند.
نویسنده در این مطلب به تحلیل قرآن از نقش ظن و گمان در زندگی بشر پرداخته و آثار و کارکردهای آن را در گمراهی بشر تبیین کرده است.
از علم عرفی تا بدگمانی
ظن که در فارسی از آن به گمان تعبیر میشود، حالتی است که در نفس انسانی به سبب وجود نشانههایی حاصل میشود. مرتبه ظن از نظر حالتهای متعدد و متفاوت دانش و آگاهی بشر، مرتبهای فراتر از شک و پایینتر از قطع و یقین عقلی است. به این معنا که اگر این حالت در وی به دلایل و شواهدی دیگر تقویت شود، منجر به قطع و یقین میشود و اگر سست و ضعیف شود به مقام وهم در میآید و از آن تجاوز نمیکند.(مفردات الفاظ القرآن الکریم، راغب اصفهانی، ص ۵۳۹)
علامه دهخدا، ظن را حد فاصل میان یقین و وهم دانسته و آن را به طرف راجح ا ز دو طرف اعتقاد غیرجازم تعریف کرده است.(لغتنامه، ج ۹، ص ۱۳۷۹۱)
در واژگان قرآن از ظن و گمان به کلماتی چون حسب و زعم و ظن و مشتقات آن استفاده شده است.
با توجه به تقسیماتی که برای ظن در قرآن و فرهنگ اسلامی بیان شده میتوان دریافت که ظن تنها یک حالت صرف نیست تا حکم یگانهای داشته باشد، بلکه دارای تفاوتهای معناداری است که هر یک حکم خاص خود را میطلبد. به این معنا که ظن به بخشهایی چون ظن معتبر و غیرمعتبر، ظن باطل و ظن غیرباطل، یا حسنظن و سوءظن تقسیم میشود. از نظر قرآن ظن باطل، بدگمانی و ظن غیرمعتبر، از گمانهایی است که میبایست از آن پرهیز کرد و به آثار آن ترتیب اثر نداد. به این معنا که انسان مومن کسی است که در حق دیگری، بدگمان نمیشود و گمان خوب میبرد و رفتارها و سخنان وی را بر وجه صحیح حمل میکند و به کمک اصالت صحت، به تصحیح و اصلاح گمانههای خویش میپردازد و به گمانی که در حق دیگری دارد ترتیب اثر نمیدهد.(نور، آیات ۱۱ و ۱۲)
آیاتی از جمله آیات ۱۱۶ تا ۱۱۹ سوره انعام و آیه ۱۴۸ همین سوره پیروی از ظن غیرمعتبر را در احکام الهی جایز نمیشمارد و در آیه ۱۲ سوره نور نیز مردمان را از گمان بد به دیگران برحذر میدارد و در آیه ۷۸ سوره انعام و آیاتی دیگر از استوارسازی اعتقادات و باورها بر ظن و گمان پرهیز میدهد و در همان حال، در آیه ۱۴ سوره حجرات بر جواز تکیه بر برخی از گمانها سخن میراند؛ زیرا در این آیه میفرماید که از بسیاری از گمانها پرهیز شود که به معنای جواز تکیه بر برخی دیگر از آن است که ما در اینجا از آن به ظنون معتبر یاد کردهایم. البته برخی از مفسران بر این باورند که این آیه نه تنها از جواز تکیه و اعتماد بر برخی از ظنون سخن به میان آورده بلکه بر لزوم پیروی از برخی از ظنون که همان ظنون معتبر میباشد، تاکید کرده است.(مجمعالبیان، شیخ طبرسی، ج ۹ و ۱۰، ص ۲۰۵ و فتحالقدیر، ج ۵، ص ۷۶)
بر این اساس، همانگونه که لازم است تا از برخی از ظنون چون ظنون غیرمعتبر، بدگمانی پرهیز شود و پیروی از آن ظنون، حرام میباشد، همچنین لازم است که از برخی از ظنون معتبر پیروی شود.
در علم اصول از این ظنون معتبر بهعنوان علم عرفی یا اطمینان یاد شده است. اطمینان یا همان علم عرفی، بالاترین مرتبه ظن میباشد که اگر با برهان و دلیل قطعی تقویت شود، علم قطعی و یقینی را سبب میشود. به این معنا که عرف خردمندان به این نوع ظنون معتبر تکیه کرده و آن را همانند علم قطعی و استدلالی و برهانی بر میشمارند؛ زیرا دستیابی به علم قطعی در همه موضوعات و برای همگان امکانپذیر نیست؛ از این رو در بسیاری از مسائل به همان علم عرفی و علم عقلایی یا همان اطمینان و ظن معتبر بسنده میشود.
در احکام الهی همانگونه که پیروی از ظن غیرمعتبر حرام است و شخص مجاز نیست تا از آن پیروی کند؛ زیرا ظن غیرمعتبر حجت نیست تا بدان تکیه و اعتماد کند و رفتار شرعی خود را بر اساس آن پایهگذاری کند، ولی پیروی از ظن معتبر چنانکه بیان شده نه تنها جایز بلکه در احکام شرعی لازم و ضروری است؛ زیرا بسیاری از احکام شرعی و موضوعات و مصادیق آن به ظن معتبر و نشانههای شرعی و مانند آن به دست میآید و کمتر انسان میتواند دراین امور به قطع و یقین عقلی برسد.
البته برخی از دانشمندان اسلامی حتی اطمینان و علم عرفی را در اصول دین نیز کافی دانستهاند؛ زیرا برای بسیاری از مردم دستیابی به علم قطعی در این امور امکانپذیر نیست و تودههای مردم نمیتوانند به علم قطعی و یقینی به مسائلی چون توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد دست یابند. از این روست که به کفایت علم عرفی در این امور نیز حکم کردهاند، هر چند که اصل در این امور دستیابی به قطع و یقین قطعی و عقلی است و تقلید در آن مجاز دانسته نشده است.
ظن زیانبار
از آنجا که ظن، نوعی آگاهی نسبت به چیزی میباشد که از راه نشانهها ایجاد شده است، در بسیاری از موارد زیانبار بوده و آدمی را به سوی گمراهی و بدبختی میکشاند. شخص در چنین حالتی بر این باور است که دچار شک وتردید نیست و از مرز پنجاه پنجاه گذشته و بنا به دلایل و شواهدی روشن، مطلب چنان است که وی به آن رسیده است.
همین گرایش طبیعی تودههای مردم که به علم قطعی و برهانی بر اساس عقل دسترسی ندارند، موجب شده است که هم خود را گمراه کنند و هم دیگران بسادگی از این پذیرش مردمی سوءاستفاده کرده مقاصد خویش را تحقق بخشند.
به سخن دیگر، تودههایی از مردم که کمتر به خردورزی توجه دارند و امور زندگی خویش را به عقل پیوند نمیدهند؛ زیرا در بسیاری از امور برای آنان شدنی نیست و یا دور ازدسترس و تحملشان میباشد، به امور ظنی بسنده میکنند و بر اساس آن زندگی خویش را تنظیم میکنند. این گونه است که حتی در عقاید و امور بسیار مهمی چون دین و خدا و معاد، نیز به گمانها و بسنده میکنند و به سبب وجود برخی از نشانهها، به بینش و نگرش نادرستی میرسند و به آن باور میکنند و یا بسادگی در دام وسوسهگران و سوءاستفاده کنندگان در این حوزه و حوزههای مشابه میافتند.
خداوند در آیاتی از جمله آیه ۳۶ سوره یونس و ۲۸سوره نجم به مردم هشدار میدهد که ظن و گمان نمیتواند جایگزین علم و یقین قطعی شود و حقی را اثبات و یا نفی کند. در آیات ۲۷ و۲۸ سوره نجم بااشاره به باورهای مردم درباره فرشتگان میفرماید که نمیتوان در شناخت حقیقت فرشتگان بر ظن و گمان بسنده کرد. این بدان معناست که در شناخت حقایقی چون حقیقت فرشتگان و مانند آن نمیتوان به ظن بسنده کرد و بر اساس آن حکم و داوری کرد و آثاری را بر آن مترتب ساخت.
این در حالی است که تودههای مردم این گونه عمل میکنند و حقایق هستی را بر اساس گمانهای خویش تفسیر کرده و بینش و نگرش خاصی را ایجاد میکنند. خداوند در آیه ۱۱۶ سوره انعام بیان میکند که اکثریت مردم زمین، زندگی خویش را بر اساس ظنون و تخمین پیریزی میکنند و در آیه ۳۶ سوره یونس روشن میسازد که بر اساس همین روش نادرست در تحلیل حقایق هستی و تبیین آن، به پرستش غیر خدا میپردازند؛ زیرا با بسندگی به برخی از نشانهها به این گمان و نتیجه میرسند که فرشتگان و بتان و مانند آن در هستی ربوبیت میکنند و میتوان آنها را معبود خود قرار داد.
همین روش نادرست موجب میشود تا برخی از مردم نسبت به قیامت نیز باوری نداشته باشند؛ زیرا نشانهها اینگونه مینمایاند که چیزی که از میان رفته دیگر نمیتواند باز گردد و دوباره جان بگیرد و زنده شود. بنابراین با انکار قیامت و معاد بر اساس گمانها(حجم آیات ۲۷ و۲۸) رفتار خویش را سامان میدهند و به دنیا اصالت بخشیده و همه همت و توجهشان را به دنیا مبذول میدارند.
خداوند در ادامه تبیین میکند که همین سادگی در باور کردن ظنون و تبعیت کردن از آن موجب شده است تا برخی دیگر از مردمان از سادگی آنان سوءاستفاده کرده و اموری را بر آنان تحمیل کنند. خداوند در آیه ۷۸ سوره آل عمران میفرماید که برخی از اهل کتاب، دست نوشتهای خود را لابلای کتب الهی قرار میدهند و آن را چنان تلاوت میکنند که مردم گمان کنند که ایشان از کتب الهی میخوانند.
این بدان معناست که برخی از سوءاستفاده کنندگان با توجه به پیروی تودههای مردم از ظن و گمان، مطالب خویش را لا بلای کتب آسمانی قرار میدهند. هدفشان ایجاد گمان الهی بودن دست نوشتهها و مطالب خودشان است.
در تفاسیر آمده است که برخی از یهودیان تحریفات و جعلیات خویش را به عنوان مطالب کتاب تورات میخواندند تا تودههای مسلمان گمان کنند که ایشان این مطالب را بر اساس کتب آسمانی میگویند و میخوانند. (مجمعالبیان، ج ۱ و ۲، ص ۷۸۰ و نیز روح المعانی، ج ۲، جزء ۳، ص ۱۹۷) این گونه بود که اسرائیلیات بسیاری به عنوان دیدگاههای اسلامی و وحیانی وارد جامعه اسلامی شد و تفکر و بینش ناب واصیل قرآنی را تحت شعاع قرار داد.
البته از این شیوه در کارهای تبلیغاتی نیز استفاده میشود و حتی برای اینکه شخص را نسبت به حقایق آشنا کنند میتوان از این شیوه استفاده کرد. در داستان حضرت سلیمان(ع) و ملکه سبا به این نکته توجه داده شده است که ملکه سبا و قوم وی به سبب پیروی تودههای مردم از ظن و گمان، دچار توهم ربوبیت خورشیدپرستی میشوند. حضرت سلیمان (ع) برای اینکه به طور عینی و محسوس، به نقد روش قوم سبا بپردازد، آبگینهای تهیه میکند که در زیر آن آب روان است. بلقیس ملکه سبا بر اساس همان روش نتیجهگیری بر پایه نشانههای ظنی، گمان میکند که از روی نهر آبی میگذرد. بر این اساس دامن خویش را بالا میبرد و ران خویش را آشکار میکند تا از آب بگذرد. در حقیقت آبگینههای کاخ باعث میشود تا بلقیس گمان کند که آبگیری ژرف در آنجاست و به همین حکم بر پایه گمان رفتار کرد و دامن بالا زده و ساق خویش را هویدا میکند تا از آب بگذرد. در اینجاست که حضرت سلیمان (ع)
بیان میکند که آنچه دیده آب نیست بلکه آبگینه است. (نمل آیه ۴۴)
آن حضرت با این عمل خویش کوشید تا نخست به بلقیس بفهماند که نمیتوان بر اساس نشانههای ظنی حکم و رفتار کرد. بنابراین خورشیدپرستی ایشان همانند حکمی است که اکنون درباره آبگینه کرده و آن را آب پنداشته است.
از نظر قرآن، پیروی از چنین گمانهای باطل، عامل اصلی و اساسی گمراهی بشر بوده و خواهد بود. خداوند در آیه ۱۱۶ سوره انعام تبیین میکند که پیروی از ظنی از این دست، موجب گمراهی بشر از مسیر حقیقت الهی است، چنانکه قوم سبا این گونه دچار توهم و ظن باطل شده و خورشیدپرستی را به جای خداپرستی قرار دادند.
اصولا کسانی که به ظن و گمان بسنده میکنند، خردورزی و استدلال و برهان قطعی را به کنار میگذارند و قوای عقلی را از کار میاندازند. بنابراین انوار الهی که بر قلبها و عقول میتابد، در این دلها بازتابی نخواهد داشت؛ زیرا ظن و گمان، دریافت و درک آن را برای این مردمان سخت کرده و دور از دسترس قرار داده است.(نجم آیه ۲۳)
بنابراین اهل گمان و پیروان آن، از رسیدن به حقایق ناتوان خواهند بود و فرصت درک و فهم حقایق را از دست میدهند و به جای آن به پیروی از باطل و گمانهها سرگرم میشوند.(یونس آیه ۳۶ و نیز نجم آیه ۲۸)
همین گمانهای بیپایه و غیر معتبر است که موجبات اختلاف و تشدید آن در میان مردم و جامعه میشود. بسیاری از مردم به سبب پیروی از همین گمانها، در دام توطئههای دشمن دین و ملت قرار میگیرند و به شایعات بیپایه واساس گوش داده و بر اساس آن داوری و رفتار میکنند. خداوند با یادآوری داستان افک که برای تخریب پیامبر(ص) و سلب اعتماد عمومی از ایشان از سوی دشمنان طراحی و پخش شده بود، میکوشد تا به نقش زیانبار گمان باطل و غیر معتبر توجه دهد.(نور آیات ۱۱ و ۱۲)
بسیاری از مردم تحت تأثیر اخبار و شایعات دروغین بهسادگی نسبت به رهبری جامعه تردید میکنند و یا مسئولان کشوری را بیاعتبار میسازند و یا جامعه را بر اساس شایعات به بحران و خشونت میکشانند و اعتماد عمومی و امنیت ملی را مخدوش میسازند.
رواج چنین گمانهای باطل و نادرستی در جامعه موجب میشود تا برادری دینی از میان برود و انسجام ملی به تفرقه و واگرایی ملی تبدیل شود(حجرات آیات ۱۰ و ۱۲) و زمینه فروپاشی و گناه و آلودگی به آن در جامعه فراهم شود.(همان) در این میان اهل نفاق و شرک(فتح آیه ۶) نیز با ایجاد و ترویج بدگمانیها بستری برای حضور خود مییابند و جامعه را از اسلام وحقیقت به سوی کفر و باطل میکشانند.
سخن گفتن درباره آثار و نقش زیانبار گمانهای غیر معتبر و باطل در زندگی فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، دنیوی و اخروی بیش از آن است که همه آنها در این مطلب کوتاه بگنجد ولی همین اندازه به خوبی از تاثیر شگرف و زیانبار گمان در گمراهی بشر و شقاوت وبدبختی ابدی وی پرده
برمیدارد. باشد تا بیدلیل و برهان به هر چیزی باور نکنیم و آتش بیار معرکه دشمنان، کافران و مشرکان و منافقان نباشیم که دشمن دین و دنیای مردم هستند.