درسهایی که جام ملتهای اروپا به ورزش داد(نکته ورزشی)
سرویس ورزشی-
قرار است امشب فینال جام ملتهای اروپا برگزار و پرونده این دوره از مسابقات هم مختومه اعلام شود. این مسابقات هم مثل رقابتها و تورنمنتهای مشابه(جام جهانی، المپیک و...) درسها و پیامهایی داشت که میتواند وباید از ابعاد مختلف فنی و فرهنگی مورد بررسی وسنجش قرار بگیرد.
بدون شک یکی از اولین نکاتی که با مشاهده چنین رویدادی به ذهن مخاطب متبادر میشود این است که نظم وانضباط حاکم بر این گونه مسابقات، حاصل کار حسابشده و برنامهریزی دقیق است که این کار هم فقط از اهلش، یعنی افراد کاربلد و مجرب و سرد وگرم چشیده بر میآید. این البته در نگاه اول موضوع بدیهی و سادهای است وبرای کشف آن نیازی به میکروسکوپ و ذره بین وجود ندارد. کار نه فقط در جام ملتهای اروپا، و نه فقط در عرصه ورزش که در هر جا وهر عرصهای وقتی درست پیش میرود و به هدف نائل میآید که افراد کاردان و کارشناس و کاربلد متصدی آن باشند. اما متاسفانه خیلی وقتها و خیلی جاها و خیلی افراد از رعایت این اصل ساده و بدیهی، به دلایل مختلف ناتوان و عاجزند.
این است که مثلا میبینیم یا میشنویم در جریان فینال جام حذفی(سال97) یکی از هموطنان از ناحیه چشم به شدت آسیب میبیند وبینایی بک چشم خود را به کلی از دست میدهد! و در آخر همان مسابقه بر اثر هجوم تماشاچیان به داخل زمین برای ساعتی جام قهرمانی گم میشود و بعد ماموران آن را در خیابانهای اطراف ورزشگاه دست بعضی از تماشاچیان پیدا میکنند! و یا فینال جام حذفی سال 98 قرار است ساعت 9 شب برگزار شود، اما ساعت یک بامداد روز بعد داور سوت آغاز بازی را میزند!... و یا قرار است شهرآورد پایتخت بدون تماشاگر برگزار شود، اما خبر میرسد حداقل 500 قفیلی و طفیلی وابسته به فلان شخصیت!! یا فلان نهاد و ارگان روی سکوها حضور داشته و حتی به تشویق تیم مورد علاقه خود پرداختهاند!...و از این گونه مسائل هم متاسفانه در ورزش ما(به جاهای دیگر کاری نداریم!) فراوان دیده میشود.
غرض اینکه وقتی ما باور کردیم و به این اصل خیلی بدیهی و ساده، عمل کردیم که کار ورزش را باید دست کاردان داد، آن وقت نه تنها کارها درست پیش میرود ونتیجه مطلوب حاصل میشود، بلکه همه کسانی که در آن کار به اشکال مختلف حضور دارند، از آن تیمهایی که در مسابقات حضور دارند و به رقابت مشغول هستند تا تماشاگر و تا... همه و همه! حتی آنهایی که در سرزمینها و قارههای دیگر از طریق گیرندههای خود این مسابقات را تماشا و نتایج آن را پیگیری میکنند، احساس رضایت دارند. تا آنجا که حتی امثال ما هم این موضوع را سوژه اصلی نوشته خود قراردادهایم و درباره آن قلمفرسایی میکنیم. وقتی کار دست آدمهای موثق و کاردان باشد، بدون تردید انضباط و نظم واحترام به قانون ورقابت سالم و احترام به حریف و... مهمتر از همه احساس « اعتماد» را هم به همراه میآورد.
بارها نوشته ایم وقتی در کاری « اعتماد متقابل» وجود داشته باشد؛ اصل احترام و حفظ حرمت هم میان همه تیمها و طرفداران آنها- برنده و بازنده- حاکم خواهد بود و وجود اعتماد و احترام متقابل، کلاس رفتاری و شخصیتی را بالا برده به آن مسابقات «اعتبار» میبخشد. در چنین وضعیتی کسی فکر نمیکند دیگران دارند حقش را تضییع میکنند، یا فلان مسئول و فلان داور به قصد حق خوری و حق کشی فلان موضع را گرفت و فلان صحنه را آفساید یا گل یا پنالتی و... گرفت. البته در اینجا هم اشتباهات حتما وجود دارد از جمله اشتباهات داوری، اما کمتر کسی فکر میکند این اشتباه آلوده به غرض و یا بند وبستهای کثیف پشت پرده است.
خیلیها حتما بازی اسپانیا- سوئیس را تماشا کردند. بازی زیبا و رقابتی فشرده و نفسگیر که در پایان 120 دقیقه وقتی بازی3-3 تمام شد، ضربات پنالتی تعیینکننده شد. در ضربات پنالتی اسپانیاییها حرفهایتر عمل کردند و بازی را به نفع خود تمام کردند، اما این فقط یک طرف ماجرا بود، که البته در ورزش نتیجه گرا و برد وباخت محور ما بیشتر مورد توجه قرار گرفت. اما طرف دیگر ماجرا که به گمان ما اصل ماجرا بود و لااقل از آن طرف ماجرا کم و کسری نداشت آنجایی بود که اسپانیاییهای پیروز از حال و هوای حریف بازنده خود غافل نبودند و بیش از آنکه به شادی و پایکوبی بپردازند به دلداری و استمالت حریف شکست خورده مشغول شدند.
توجه کنید این صحنهها و بسیار صحنههای نظیر آن در بالاترین سطح فوتبال حرفهای چهره میبندد.بر خلاف نظر عناصر عقبمانده و پرمدعایی که بعضا در رسانههای ما و علیالخصوص رسانه تاثیرگذاری مثل «سیما» سالها جولان داده ومیدهند و حرفهایگری را مترادف با وحشیگری و نتیجه گرایی و درآمد و پول بیحساب، بداخلاقی و هرهری مسلکی و لاابالیگری و... میدانستند و میدانند و مغایر با هرگونه رفتار انسانی و جوانمردانه و پهلوانی وحتی اعتقادی! اینکه امروز در ورزش و فوتبال خود با آن روبهرو هستیم و هیچ مشابهتی بافوتبالهای پیشرفته و رفتار و گفتار حرفه ایگری ندارد و برنده و بازنده در آن احساس ناراحتی میکنند و هیچکدام از ورزش لذت نمیبرندو...، حاصل حاکمیت مدیریتهای نااهل ورزشی و فرهنگی و بعد ترکتازی افکار مسموم و قلمهای منحرف و بیدروپیکری رسانهها و علی الخصوص رسانهای تاثیرگذار و فرهنگ ساز مثل «سیما» است... تا این مسائل بدیهی هم درست نشود، یعنی کار را چه در حوزه مدیریتی ورزش وچه در رسانهها به دست اهلش نسپاریم، اگر هم صدبار به جام جهانی برویم و دهها مدال المپیکی صید کنیم وضعیت ورزش چه از حیث فنی و اخلاقی و فرهنگی اگر از این بدتر نشود، همین خواهد بود که هست.یعنی کسی از آن راضی نیست و از بودن در حال و هوای آن احساس راحتی و لذت نمیکند.