فرهنگ و ورزش(نکته ورزشی)
سرویس ورزشی-
بسیاری از مشکلات ورزش چه در ابعاد اخلاقی و رفتاری و چه حتی از نظر مسائل فنی ریشه در «بیتوجهی به فرهنگ» دارد، در حالی که این امری اثبات شده و کاملا بدیهی است که برای پیشرفت و کامیابی در هر عرصه و زمینهای باید اول از فرهنگ شروع و ذهن و فکر و اراده را برای رسیدن به مقصد آماده کرد. این آمادگی و آماده شدن در گروی اصلاح وایجاد فرهنگ در خور است. اگر کاری هم به یافتههای علمی که بشر در کوران روزگاران تجربه کرده است، نداشته باشیم، در سیره و روش اسوه حسنه؛ پیامبر اعظم (ص) میبینیم که برای اصلاح آن جامعه منحط و آن مردم عقب مانده، بیش از هر چیز به فرهنگ جاهلی حاکم حمله میبرد وضمن توجه به سایر امور، اصلاح فرهنگی را در اولویت قرار میدهد. واقعا در حیرت میمانیم وقتی به کاروبار خود نگاه میکنیم. ما نه به تجربه بشر و نه به روش و سرمشقی که بزرگان دین برای ما ترسیم کردهاند، عملا اعتنایی نداریم. ما کار خودمان را میکنیم و دنبال کار خودمان و مَشغولیتهای نازل خودمان هستیم! همه از علم و یافتههای تجربی بشر گرفته تا کتاب خدا و رسولان الهی(ع) بر سر ما فریاد برمی آورند که
«فرهنگ امالمسائل است»، اما ما گوشی برای شنیدن نداریم. البته به وقت مصاحبه و سخنسرایی و دیدن دوربین تلویزیون و پیداکردن گوشهای مفت، اندر فوائد و تأثیرات و کارکردها و... حتی ریشه لغوی فرهنگ و... کلی میتوانیم حرف بزنیم که میزنیم، اما در عمل، فرهنگ مترادف است با هیچ!
سؤال میکنیم جایگاه فرهنگ در ورزش ما کجاست؟ یک نفر پیدا شود وتوضیح دهد در ورزش و برای اصلاح وضع ورزش و حرکت دادن آن در مسیر پیشرفت چه اقدامات و فعالیتهای فرهنگی صورت گرفته است؟! کسی از این مسئولان رنگارنگ و مدیران قد و نیم قد دراین ورزش هست که پاسخی برای این سؤال ساده ما داشته باشد؟ البته که نیست. فرهنگ در ورزش ما مثل خیلی از جاهای دیگر امری «فرمالیته» است و... تا نگاه ما و مدیران ما به فرهنگ ونقش فرهنگ در پیشرفت یا پسرفت امور این است، وضع ورزش چه از حیث فنی و چه ازنظر اخلاقی همین است که هست!
فرداشب فینال جام ملتهای اروپا انجام میشود. مسابقاتی که از حدود یک ماه پیش شروع شد و با نظم و ترتیب تمام برگزار شد و چشم علاقمندان به ورزش را در سراسر دنیا به خود خیره کرد. چند روز دیگر المپیک از راه میرسد و نظم و ترتیب را در این بزرگترین رویداد ورزشی دنیا خواهیم دید. «مقایسه» یکی از چیزهایی است که در جریان برگزاری این مسابقات ناخود آگاه در ذهن هر بیننده وعلاقمندی مطرح میشود.اینها چه میکنند و ما به چه مشغول هستیم؟ مقایسهای هم از حیث فنی و هم ازنظر رفتاری و مناسبات حاکم. اگر این چیزی که اینها بازی میکنند اسمش فوتبال است پس اینکه ما بازی میکنیم اسمش چیست؟ اگر این رفتارهای غالبا قابل تحسین و ورزشکارانه بازیکنان درجه اول در اوج رقابت سنگینی که با هم دارند، اسمش رفتار حرفهای است، پس این رفتارهایی که در ورزش خود و کوران رقابتها میان بازیکنان تیمها بایکدیگر، با داوران، مربیان و سرپرستان با یکدیگر داریم، اسمش را چه باید بگذاریم؟ همانطور از نظر تشکیلات برگزاری و نظم حاکم بر مسابقات، اگر اسم این برگزاری و نظم و تشکیلات است پس آنچه که ما سه سال پیش در خرمشهر به نام فینال جام حذفی یا سال بعد از آن در اهواز برگزار کردیم و...اسمش چه بود؟ در خرمشهر چشم یکی از هموطنان که برای تماشای بازی به ورزشگاه آمده بود و نه جنگ! نابینا شد و سال بعد هم بازی که قرار بود ساعت ۹ شب شروع شود با چند ساعت تاخیر در نیمه شب انجام شد! آنچه که این مقایسه را معنی دار میکند، فرهنگ است احترام به فرهنگ است. رعایت اصول و ارزشهای فرهنگی است. همان چیزی که ما درباره آن خیلی ادعا داریم و شعارش را میدهیم اما چون عمل نمیکنیم و عملا بیحرمتی به فرهنگ و اصول ودرنتیجه بیاحترامی به مردم راپیشه خود کردهایم، نا رضایتی ایجاد میکنیم و درجا میزنیم و دیگران چون کمتر حرف میزنند و بیشتر اصول و ارزشهای فرهنگی را رعایت میکنند، موفق و پیروز هستند ودر ضمن از کار خودشان و مثلا تماشای مسابقات لذت هم میبرند.فرهنگ هم امری انتزاعی و ذهنی نیست. عدالت محوری، قانونمداری، شایستهسالاری، خدمتگزاری، رعایت حرمت حریف واحترام به مردم، نظم، انضباط و... همه جزو فرهنگ است. عرض کردیم فرهنگ همه چیز است. ام المسائل است.اما متاسفانه مدیران ما ازجمله در ورزش نه تنها « فرهنگی» رفتار نمیکنند بلکه در کمال تاسف
«ضد فرهنگی» هم هستند.
در همین ماجرای قطعی برق، مردم اینقدر که از بینظمی و شلختگی در خاموشیها ناراحت بودند و به آن اعتراض داشتند به اصل قطع برق اعتراض نداشتند چون در آن بینظمی و شلختگی احساس توهین و بیحرمتی میکردند و... البته بحث فرهنگ و لزوم پرداختن و توجه جدی به آن خیلی مفصلتر از این حرفهاست اما تمام حرف ما تاکید روی این نکته است که هیچ موفقیت ریشهدار و پیشرفت واقعی در هیچ جا اتفاق نمیافتد، مگر آنکه به موضوع فرهنگ و ارزشهای فرهنگی عملا بها داده شود. مدیران نامدیر و عوضی آمده در ورزش چون از این اصل بدیهی مثل خیلی از اصول دیگر غافل بوده و ورزش را صرفا مترادف با «نتیجه گرایی افراطی» دانسته و میدانند، ورزش مستعد و بالقوه غنی ایران نتوانسته از پیشرفت فنی و اخلاق و مرام پهلوانی مناسب برخوردار باشد و هر موفقیتی هم که در این ورزش چهره بسته معلول لیاقتهای اخلاقی و انگیزههای شخصی و بالاخره استعداد خدادادی بوده است، نه برنامهریزی مدبرانه متکی بر مبانی و ارزشهای فرهنگی...