kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۰۷۳۰
تاریخ انتشار : ۰۸ تير ۱۴۰۰ - ۲۱:۳۱
بررسی قیام 15 خرداد؛ مبداء تحولات منتهی به انقلاب اسلامی- ۲۶

تفاوت‌ دشمنان دین خدا از دوره پیامبر(ص) تا عصر غیبت

 

مهم‌ترین تفاوت ستیزه‌جویی‌های زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) و دشمنی‌های دوران امام علی و دیگر امامان معصوم(علیهم‌السلام) با دین خدا در آن بود كه دشمنان پیامبر، به صراحت، اصل توحید و وحی و نبوّت را انكار می‌كردند، اما دشمنان امیر مؤمنان، اغلب از درون جامعه اسلامی بر می‌خاستند و ادعای مسلمانی داشتند و به نام خدا و اسلام، بر ضد ولیِّ خدا توطئه می‌كردند یا با او می‌جنگیدند: اینان ابتدا حكومت حضرت را تا 25 سال به تأخیر‌انداختند و در این زمان طولانی، امّت اسلام و نیز جامعة بشری را از بركات بی‌شمار حكومت علوی محروم ساختند.1 در دوران حكومت امام(علیه‌السلام) نیز با پیمان‌شكنی‌ها و فتنه‌انگیزی‌های بسیار، جنگ‌ها و آشوب‌های داخلیِ خانمان سوزی برپا كردند، و به این صورت، جلوه‌ای دیگر از دین ستیزی را در تاریخ اسلام بنیان نهادند.
پس از شهادت حضرت علی(علیه‌السلام) امانتِ الهیِ ولایت به امام حسن(علیه‌السلام) سپرده شد و سلسله ولایت و امامت، طبق امر الهی، تا آخرین امام معصوم، یعنی حضرت حجة بن الحسن(عج) ادامه یافت. هر یك از این امامان معصوم(علیهم‌السلام) بسته به وضعیت زمانه و وظایف خاصی كه بر عهده آنان نهاده شده بود به اصلاح جامعه می‌پرداختند و با مظاهر طاغوتِ زمانه خویش مبارزه می‌كردند. مخالفان آنان نیز با شگرد‌های متنوعی با آن امامان و اصلاح‌گری‌ها و مبارزات ایشان مقابله می‌كردند و با ایشان دشمنی می‌ورزیدند.
ذكر این نكته مهم است كه «نبی‌ستیزی» یا «ولیّ ستیزی» صرفاً محدود به دورة حیات و حضور آنان نمی‌شود؛ بلكه عداوت با معصومان و دعاوی آنان پس از زمان حیات ایشان نیز با ترفند‌هایی كه در آینده به آنها اشاره خواهیم كرد، ادامه یافته است.
دو گونه‌ اصلی از جلوه‌های دشمنی اهل باطل با دین خدا گذشت. پیروان طاغوت از آن روی با انبیای الهی مبارزه كردند كه ایشان را بزرگ‌ترین و اصیل‌ترینِ موانعِ سلطه‌جویی، قدرت پرستی و ثروت طلبی و به طور خلاصه مانع همه مطامع خود می‌یافتند.
خاتم انبیا، محمّد مصطفی
(صلى الله علیه وآله) نیز سلسلة باطل ستیزیِ پیامبران را با معرفی و برگزینیِ امامان معصوم(علیهم‌السلام) ادامه داد، و به این ترتیب «ولیّ ستیزیِ» اهل باطل آغاز گرفت و آن نیز ادامه یافت. اما خاتَمِ سلسله امامت، مهدی موعود(عج)، به خواست خداوند، پای در سراپردة غیبت نهاد، و زعامت امر دین در این دوران به فقیهان و عالمان دین سپرده شد؛ عالمانی كه خودْ عاملانِ دین باشند.
مكتب اسلام برای عالمان و حاملان معارف دین منزلت ویژه‌ای در نظر گرفته است،‌ و خدا و رسول(صلى الله علیه وآله) بر حفظ اینجایگاه و احترام به صاحبان آن تأكید كرده‌اند؛2 آن‌چنان كه، تجلیل و تكریمِ علما همچون تجلیل و تكریم پیامبر و خداوند قلمداد شده است.3 اما دلیل این تكریم و تأكیدها چیست؟
اسلام، دینِ خاتَمِ انبیا، كامل‌ترین مكتب، و جامعِ تمام دستورالعمل‌هایی است كه انسان برای قرب خداوند به آنها نیاز دارد،‌ و سعادتِ دنیا و‌آخرتِ او، تنها با پای‌بندی به این شریعتِ جاوید و آسمانی میسر می‌شود. از سوی دیگر، برای شناسایی درست و دقیقِ اسلام و احكام و معارف آن، می‌باید به كتاب خدا و سنّت معصومان(علیهم‌السلام) مراجعه كرد. این امرِ عظیم و ظریف از عهدة هر كسی بر نمی‌آید، و شاهدِ این مدعا، تمام بدعت‌ها و افراط‌ها و تفریط‌ها و انحرافاتی است كه از صدر اسلام تا كنون، و به نام قرآن و اسلام صورت پذیرفته است. از این سوی برای آنكه اسلام بتواند نقش خویش را در سعادت انسان به نحو كامل ایفا كند باید كسانی باشند كه راه شناخت واقعی آن را بدانند.
اما تنها راهِ شناخت اسلامِ واقعی در زمان فقدان ائمّه اطهار(علیهم‌السلام) و غیبت امام عصر(عج) عبارت است از تحقیق درست در كتاب و سنّت و استفاده از اَدلّة قطعیِ عقلی؛ چراكه در این دوران، دسترسی به امام معصوم(علیه‌السلام) نوعاً میسور نیست.4 بر این اساس برای یافتن حقیقتِ تعالیم و معارف وحی می‌باید به كمك شیوه‌ها و براهین قطعیِ عقلی به كتاب و عترت مراجعه كرد و علوم و مواریث اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را به دست آورد، و این كار، تنها به دست طالبانِ سخت‌كوش و با تقوای علوم دین صورت می‌گیرد، و در اختیار همة مردم نهاده و تبلیغ می‌شود؛ یعنی در واقع فقیهان و عالمانِ راستین دین‌اند كه با بهره‌گیری از علوم عقلی و نقلی، روات و احادیثِ معتبر را شناسایی می‌كنند و با استفاده از شیوه‌های معتبر و یقین‌آور، معارف و احكام دین را از منابع و معادن آن بر می‌آورند، و به تعلیم و تبیین و نشر آنها می‌پردازند؛ چهره‌های تابناكی همچون شیخ مفید، شیخ طوسی، شهید اول (محمّد بن مكّی)، و شهید ثانی (شیخ زین‌الدین)، علامه حلّی و شیخ مرتضی انصاری نمونه‌هایی از این مجموعه‌اند.
نتیجه آنكه بقا و پویایی اسلام، در گرو وجود فقیهان پرهیزگار و روحانیانِ تقوا پیشه‌ای است كه جسم و جان خود را وقف دین خدا ساخته و ادامة راه پیامبران و امامان معصوم(علیهم‌السلام) را بر عهده گرفته‌اند.
افزون بر شناخت آموزه‌ها و احكام دین، شناخت نیازهای جامعه، از رسالت‌های مهم روحانیان است. آنان می‌باید با كیاست و تیزبینی نیاز‌ها و مشكلاتِ فرهنگی و عقیدتیِ زمانه‌شان را باز شناسند و در پی رفع آنها كوشش كنند. همچنین می‌باید توطئه‌ها و دین‌ستیزی‌های بدخواهانِ دین و جامعه را در‌یابند و با فعالیت‌های علمی و فرهنگی و اجتماعی خود به دفع شبهات و انحرافات بپردازند.
پانوشت‌ها:
1- نهج‌البلاغه، خطبة 3.
2- محمّد محمّدی ری‌شهری، میزان الحكمه، ج 6، ص 456 - 468.
3- همان، ص 489، ش 13602.
4- ر.ك: محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 151 - 172؛ ج 53، ص 318.