پاداشهای دنیوی تشویق الهی
آدمیتشویق به اشکال مختلف را دوست دارد؛ چنانکه خردمند و حکیم، هرگز عملی را بیهدف انجام نمیدهد و در انجام هرکاری هدفی را در نظر میگیرد که بهنظر وی رسیدن به آن کمال و یا فراهمکننده کمالی است؛ چرا که در فطرت و ذات انسان، کمالخواهی و نقصانگریزی سرشته شده است. از این رو بهطور طبیعی، به خوبیها، زیباییها و عدالت گرایش و از بدیها، زشتیها و ظلم و بیعدالتیها گریزان است.
اگر همراه با هدف و مقصدی که از عمل در نظر گرفته شده، کمال دیگری بهره وی شود، بسیار خشنود میشود و پس از آن جذب بیشتر آن نوع اعمال میشود و بر تکرار و انجام پیاپی آن پا میفشرد. از این رو مسئله پاداش به دو شکل برای او امری بسیار مطلوب در میآید و تشویق را بهعنوان پاداش مضاعف قلمداد میکند. به این معنا که اگر در درس موفق شود و مدرک هر پایهای را بگیرد، رسیدن به کمال دانش افزایی، اموری چون کسب مدرک و تشویق دیگران از دیگر جاذبههای عمل شمرده میشود. از این روست که در علوم تربیتی به این مسئله توجه ویژهای مبذول شده است.
در قرآن نیز از این شیوه که متناسب با فطرت و طبیعت آدمیاست بهره گرفته شده است. بیگمان پاداشهای دنیوی برای اعمالی که کمالی را برای آدمی ایجاد و شاکله و شخصیت او را به سوی کمال وکمالیات تغییر میدهند، در حکم همان تشویق را دارند که انگیزه برای انجام عمل نیک را دو چندان میکند.
از اینجاست که بخشی از آیات قرآن به گزارههای خبری درباره پاداش اعمالی اختصاص دارد که در همین دنیا بهعنوان تشویق در نظر گرفته شده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا برخی از مصادیق و عوامل دستیابی به این تشویقهای دنیوی که در قالب پاداش در نظر گرفته شده را تبیین کند.
* * *
تشویق، ابزار جذب انسان به سوی کارهای خوب
یکی از شیوههای تربیتی که از سوی اندیشمندان و مربیان تربیتی مورد توجه است، تشویق است. این رویه به سبب آنکه برخاسته از گرایش ذاتی انسان به محبوب شدن است، مورد توجه خداوند در عمل تربیت انسانها قرار گرفته است. انسانها همان اندازه که عقلگرا هستند، متأثر از عواطف و احساسات خود میباشند. انسان فطری بهطور طبیعی انسان متعادلی است که میان عقل و عاطفه تعادل ایجاد میکند.
تشویق بیش از آنکه یک پاداش باشد، پاسخ به یک نیاز طبیعی و فطری آدمی است. از این رو در قرآن به اشکال مختلف بهویژه در روابط اجتماعی به عاطفه و تحریک آن توجه خاصی شده است. آیاتی از جمله آیه ۹ سوره نساء و ۲۲ سوره نور به تحریک عواطف و احساسات و استفاده از آن توجه داده است.
همین مسئله موجب شده تا خداوند در روش آموزشی خود به پیامبران فرمان دهد تا همواره بشارت را بر انذار و تشویق را بر تنبیه مقدم دارند؛ چرا که بر اساس همان فطرت آدمی، تشویق و بشارت بهترین شیوه و کارآمدترین آنها در زمینه هدایت و تربیت انسان و ایجاد انگیزه برای انجام کارهای سخت و حتی ناشدنی و مبارزه با نفس و تقویت تقوا میباشد.(آلعمران، ایه ۱۳۳ و ابراهیم، آیه ۷ و زمر، آیه ۱۰ و شوری، آیات ۲۲ و ۲۳)
هر انسانی دارای عواطف و احساسات قوی است. این عواطف است که روابط اجتماعی را سامان میدهد و بسیاری از اعمال نیک و شگفتانگیز را موجب میشود. اموری چون ایثارگری و احسان و ازخودگذشتگی و عفو و مانند آن متأثر از عواطف و احساسات تحقق مییابد، پیش از آنکه عقل به فواید و آثار کمالی آن اشاره داشته باشد.
اهداف کمالی در انجام اعمال خوب
عمل خوب به عملی گفته میشود که آدمیرا به کمالی برساند و یا از نقصی دور سازد. انسانهای خردمند هنگامیکه به اعمال مختلف خود نگاه کردند، دریافتند که برخی از اعمال، آدمیرا به سوی کمال میبرد و یا کمالی را در وی تحقق میبخشد؛ این در حالی است که برخی از اعمال نه تنها کمالی را در او ایجاد نمیکند و یا او را به نزدیک کمالی نمیرساند، بلکه موجب میشود تا نقصانی در وی پدید آید و یا به نقصانی نزدیک کند.
از این رو، اعمال را به دستههای چندگانهای تقسیم کردهاند: ۱. اعمالی که آدمی را به کمالی میرساند و کمالی را در وی تحقق میبخشند. این همان چیزی است که در اصطلاح از آن به کار بایسته و یا واجب در شریعت تعبیر میشود؛ ۲. اعمالی که آدمی را به نزدیک کمالی میرسانند و امکان دستیابی به آن را فراهم میآورند. این همان کارشایسته است که در شریعت از آن به نام مستحب یاد میکنند؛ ۳. اعمالی که آدمی را دچار نقصانی میکنند. این همان نابایسته و حرام است؛ ۴. اعمالی که آدمی را به سوی نقصانی میبرند که از آن در اصطلاح به مکروه و ناشایست تعبیر میشود؛ ۵. بخش دیگری نیز متصور است که تأثیرات چهارگانه را ندارند، ولی با این همه نیازی از انسان را برای مقطعی تامین میکنند، هر چند که کمال آفرین، یا قرب کمالی، یا نقصان آفرین و قرب نقصانی را موجب نمیشوند. این اعمال همان اموری است که در اصطلاح به امور مباح و مجاز یاد میشود. بنابراین، اعمال خوب شامل دو دسته بایستهها و شایستهها (واجب و مستحب) و اعمال بد نیز شامل دو دسته نابایستهها و ناشایستهها(حرام و مکروه) است. هر انسانی میکوشد تا با اعمال خوب به کمالی نزدیک و یا کمالی را به دست آورد؛ چنانکه تقوای انسان از کارهای بد به سبب نزدیکی به نقصان یا ایجاد آن، یک پرهیز طبیعی و عقلانی و فطری است. در آموزههای قرآنی این معنا مورد تأکید قرار گرفته است که دنیا برای انسان همانند رحم مادر است؛ در این رحم دنیا، هر انسانی در حال شدن و شکلگیری است و با اندیشهها و اعمال خوب و بد خود، شکل و قالب نهایی و اخروی و ابدی خویش را میسازد. از این رو در آموزههای قرآنی کلمه صیرورت با مشتقات آن چندینبار تکرار میشود و دنیا را مکانی برای رفتن به سوی خداوند همراه با شدنهای پیاپی معرفی میکند و میفرماید: الی الله المصیر، صیرورت انسان و شدنهای پیاپی به سوی خداوند است. شیخ شهید سهروردی، حکیم اشراقی، انسان را موجودی بیماهیت میداند که علامه حسنزاده آملی همانند ملاصدرا آن را به معنای این گرفته است که آدمیدر دنیا شاکله نهایی ندارد و آنچه به نام ماهیت انسان با تعریفی چون «حیوان ناطق» و مانند آن تعریف میشود، ماهیتی بدوی و ابتدایی بشر و حالت قوه اوست. این بشر به سبب اراده و اختیار و قوای نهفته و سرشته در ذات از این امکان برخوردار است تا خود، شکل و ماهیت نهایی خود را ایجاد کند و تحقق بخشد. بنابراین، انسان خود را برای ابدیت میسازد، چنانکه استاد علامه حسنزاده آملی و آیتالله جوادی آملی بارها در درس آن را بیان و تکرار کردهاند. بنابراین انسان خردمند و اهل بصیرت که از آن در قرآن به اولوالالباب و مانند آن یاد شده، برای هر عملی، هدفی را تعریف میکند و کمالی را میجوید و یا قرب کمالی را میخواهد. لذا همواره به انجام اعمال خوب میپردازد و از انجام اعمال بد پرهیز میکند و تقوا میورزد.
مصادیقی از پاداش دنیوی اعمال نیک
طبیعت انسانی بهگونهای است که همه تغییراتی که با اعمال خوب و بد در وی ایجاد میشود، بروز و ظهور نمیدهد، بلکه خداوند به حکم ستاریت اراده کرده است تا شخص برای اینکه امیدوار به تغییرات و توبه و بازگشت به فطرت باشد، اشکال اعمال شده در ذات و ماهیت انسانی را به دیگران نشان ندهد، بلکه میتوان گفت که خود شخص نیز حتی آنچه شده را به تمام وکمال نمیتواند ببیند هر چند که «الانسان علی نفسه بصیره؛ انسان بر نفس خود آگاهی کامل و شناخت شهودی دارد»(قیامهًْ - 14) ولی این شناخت شهودی، شناخت تجسمیشهودی نیست. به این معنا که یا در مقام علمالیقین و یا عینالیقین است و تنها زمانی شناخت کامل شهودی بر نفس خویش پیدا میکند که پردههای غفلت دنیا برداشته شود و خود را چون پروانه در آتش بیابد و حقیقت خود را که ساخته ببیند.
از سوی دیگر، طبیعت انسانی اقتضای آن دارد که هر آنچه را کرده، بازتابش را به چشم ببیند و شمهای از آن برای او ظهور و بروز کند. از این رو بخشی از پاداش و یا نتیجه اعمال خود را دوست میدارد در این دنیا به اشکال مختلف ببیند. خداوند برای ارضای این طبیعت و خواسته انسانی، بخشی از پاداش اعمالش را به وی نشان میدهد، تا اینگونه شخص تشویق شده و گرایش بیشتری به اعمال نیک و خوب پیدا کند؛ چرا که دیدن پاداشهای دنیوی، آسانکننده مشکلات است(نساء، آیه ۱۰۴ و اعراف، آیات ۱۲۳ تا ۱۲۵ و طه، آیات ۷۱ تا ۷۳) و آدمی دوست میدارد که هر چند اندک، پاداشها را بچشد تا تحمل سختیها و دشواری مشکلات بر او شیرین و آسان شود؛ چرا که از قدیم گفتهاند که سرکه نقد به از حلوای نسیه است.
خداوند در آیات ۵ تا ۷ سوره لیل یکی از پاداشها برای اهل انفاق و تقوا در دنیا را آسان شدن اطاعت خداوند معرفی میکند. به این معنا که شخصی که اهل تقوا و انفاق باشد، در شرایطی قرار میگیرد که بندگی و اطاعت خدا در هر شرایطی برای او آسان میشود.
اهل احسان که مصداق محسنان شدهاند، در همین دنیا پاداش خویش را به اشکالی از جمله بقای نسل میبینند. به سخن دیگر، محسنان با احسان خود، بقای نسل خویش را تضمین میکنند.(صافات، آیات ۷۵ تا ۸۰)
موفقیت و پیروزی در میادین جنگی نتیجه ولایتپذیری انسانهاست که خداوند در آیه ۱۸ سوره فتح با اشاره به ولایتپذیری مومنان در بیعت شجره به آن اشاره میکند. بنابراین، نتیجه و پاداش دنیوی ولایتپذیری را میتوان در پیروزی در جنگها و خروج از فتنهها و تهدیدهای امنیتی جمعی دید.
انسانی که از گناهان کبیره پرهیز و اجتناب میکند، شرایطی را برای خود رقم میزند که رسیدن به جایگاه کریمانه و اعتبار و شخصیت اجتماعی از جمله پاداشهای آن است که در آیه ۳۱ سوره نساء به آن اشاره شده است. آیات ۷۷ تا ۸۰ سوره صافات، پاداش دنیوی دیگری را برای محسنان و نیکوکاران بیان میکند که همان خوشنامی در میان مردمان و ماندگاری نام نیک آنان است. خداوند در آیات دیگری از همین سوره یعنی آیات ۱۲۳ تا ۱۳۱ با اشاره به باقیماندن نام و آوازه نیک حضرت الیاس(ع) روشن میکند که چگونه عنوان نیکوکاران و محسنان میتواند آثار و برکات دنیوی چون خوشنامی را بهدنبال آورد. بنابراین کسانی که حتی دنبال نام نیک و شهرت و آوازه هستند میتوانند با نیکوکاری به این مهم برسند. آیات ۱۱۴ تا ۱۲۱ همین سوره، عامل بقای نام نیک حضرت موسی(ع) و هارون(ع) را احسان ایشان معرفی میکند تا دیگران نیز برای رسیدن به این مهم گرایش به عمل نیک پیدا کنند. البته خداوند در آیات ۴۱ تا ۵۰ یکی از علل و عوامل خوشنامی را مبارزه برای توحید میداند و کسانی که در این راه گام برمیدارند در همین دنیا از پاداش خوشنامی بهرهمند خواهند شد.
بیگمان آیه ۹۶ سوره مریم در این معنا صراحت دارد که پاداش ایمان و عمل صالح در دنیا برای این دسته از انسانها، محبوبیت در میان مردمان است. به این معنا که خداوند محبت و عشق ایشان را در دلهای مردمان میافکند و آنان را محبوب دلهای مردم میکند.
خداوند در آیات ۲۲ سوره یوسف و ۱۴ سوره قصص، پاداش اهل احسان و نیکوکاران را در همین دنیا برخورداری از حکمت و رسیدن به بصیرت و نظر صائب بیان میکند و خواهان الگوگیری از روش محسنان میشود تا به این حکمت گمشده مومن دست یابند و از فواید آن در زندگی روزمره و رهایی از مشکلات و فتنهها از آن بهره گیرند.
از دیگر آثار دنیوی اعمال نیک میتوان به رزق کریمانه اشاره کرد. البته مصداق اتم و اکمل چنین روزی و رزقی در آخرت و بهشت تحقق مییابد ولی این بدان معنا نیست که انسان در دنیا از رزق کریمانه اعمال نیک و صالح خود در دنیا بهرهمند نشود؛ از این رو خداوند کسانی را که ایمان آورده و کارهای نیک میکنند، در دنیا و آخرت از روزی کریمانه بهرهمند خواهد کرد؛ چرا که در آیه ۵۰ سوره حج و ۲ تا ۴ و ۷۴ سوره انفال و نیز ۲۶ سوره نور رسیدن به پاداش رزق کریمانه را منحصر در آخرت نکرده است. آیات ۳۰ و ۳۱ سوره احزاب تصریح بر پاداش دوگانه دنیوی و اخروی برای ایمان و عمل صالح دارد که فراهم شدن رزق کریمانه در هر دو جهان از آن جمله است.
خداوند همچنین در آیه ۶۶ سوره مائده عمل به آموزههای وحیانی را از موجبات برخورداری انسان از فراوانی نعمت برمیشمارد و در آیه ۹۶ سوره اعراف، فراوانی نعمت در دنیا و بهرهمندی از برکات آسمان و زمین را نتیجه و پاداش ایمان و تقوا بر میشمارد و میفرماید: و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برایشان مىگشودیم، ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان]
آنان را گرفتیم.
از دیگر نتایج دنیوی احسان و نیکوکاری بهعنوان یک صفت و ویژگی شخصی میتوان به برخورداری محسنان به مقام داوری و حکومت در دنیا اشاره کرد که در آیاتی از جمله ۲۲ سوره یوسف و ۱۴ سوره قصص آمده است.
موفقیت در امتحانات و فتنهها و بلایا(صافات، آیات ۱۰۲ تا ۱۰۶)، نبوت فرزندان و دستیابی به مقامات کمالی الهی(مریم، آیات ۴۱ تا ۱۹ ) داشتن فرزندان و نوادگان خوب و صالح (انعام، آیات ۸۳ تا ۸۹) رهایی از اندوه بزرگ (صافات، آیات ۷۵ تا ۸۰ و نیز ۱۱۴ تا ۱۲۱)، دستیابی به آرامش(بقره، آیات ۲۶۲ و ۲۷۴ و ۲۷۷)، یاری خداوند و بهرهمندی از امدادهای غیبی(صافات، آیات ۱۱۴ تا ۱۲۱)، دستیابی به احتجاجات متقن و علم خاص گفتوگو (انعام، آیات ۸۳ و ۸۴) و هدایت خاص (انعام، آیه ۸۴) و قرار گرفتن در صراط مستقیم الهی(نساء، آیات ۶۶ تا ۶۸) از جمله دیگر پاداشهای دنیوی است که خداوند برای اهل احسان، ایمان و تقوا بیان کرده است.
بنابراین، برخی از اعمال نیک موجب میشود تا آدمی افزون بر پاداشهای اخروی از پاداشهای دنیوی نیز بهرهمند شود.