ای کاش منطقه را میدیدید و نه غرب را
حامد مظفری
این جهانی شدن و تلاش برای جهانی جلوه دادن محافل هنری که با بودجههای بیتالمال برگزاری میشود بعد از چهار دهه و خردهای دست از سر مدیریت فرهنگی برنمیدارد.
هر مدیری که بر مصدر جشنوارهای مینشیند بی آنکه ذات جهانی شدن را بازشناسد به دنبال ادعای جهانی شدن محفل تحت امرش است و گاهی نیز این ادعاها آن قدر زیاد میشود که نگو و نپرس.
بخواهیم واقعبینانه بسنجیم در حیطه سینمایی هیچگاه نتوانستهایم جشنوارههایی داشته باشیم که در جهان مورد توجه قرار گیرند و اگر هم در زمان اتحاد بینالملل- ملی فجر با حضور برخی چهرههای جهانی مواجه بودیم بهخاطر ذات ملی جشنواره بود.
در ادواری که جشنواره فجر به طور یکپارچه در بهمن ماه برگزار میشد کم نبودند برخی بازاریابان و کارگزاران جشنوارههای جهانی که برای ارزیابی کم و کیف محصولات ایرانی به این جشنواره میآمدند. آنها نمیآمدند که محصولات جهانی را در این جشنواره ببینند و اغلب میآمدند تا آثار تازه تولید سینمای ایران را رصد کنند.
این رصد فیلم توسط دلالان جشنوارههای آن طرفی به جهانی شدن انجامید؟ البته که توانستیم در پارهای محافل سینمایی خارج از ایران از کن و برلین تا ونیز و کارلوویواری و...، نمایندگانی داشته باشیم ولی جهانی شدن بهمعنای پیدا کردن بازار فراگیر برای محصولات ایرانی، خیر.
چهار دهه، زمان کمی برای داشتن جشنوارهای جهانی نیست ولی چون از ابتدا اشتباه کردیم و بهجای بازار، دنبال محفل برای صادرات بودیم و بهدنبالش، اشتباه بعدی را هم با جدا کردن بینالملل از جشنواره ملی فجر انجام دادیم، نتیجه آن شد که بودجههای میلیاردی میآید و خرج میشود ولی همان اثرگذاری محفلی سابق را هم نداریم.
نگاهی به فهرست حضورهای جهانی فیلمهای ایرانی در یک دهه اخیر و بهویژه بعد از جدایی بینالملل از فجر، نشان میدهد که نه تنها نتوانستیم در آوردگاههای مطرح سینمایی عرض اندام کنیم که از جایگاه سابق خود نیز نزول کردهایم.
خندهدار است که در داخل ژست جهانی شدن جشنوارهای دولتی را میدهیم تا توجیهگر میلیاردهای مصروفه برای آن باشد ولی بخش عمده حضور خارجی این سالهایمان محدود شده به هفته فیلمهایی که اغلب با سرمایههای ارگانی در خارج از ایران
برگزار میشود.
اوضاع آن قدر بلبشو شده که گردانندگان ایرانی این هفته فیلمها، از عنوان «جشنواره» برای برگزاری آن استفاده میکنند و شرکتکنندگان هم بر حضور جشنوارهای خود تاکید میکنند و در این مسیر است که آمار کمی حضورهای جشنوارهای بالا میرود ولی اثرگذاری سینمایی از منظر افزایش مخاطب جهانی، پایین و پایینتر میآید.
به قول مرحوم علی معلم، خودمان را که نباید گول بزنیم؛ تغییر نام هفته فیلمهای ایرانی آن سوی آبها به جشنواره نه تنها به فراگیری سینمای ما نمیانجامد که فقط آمار فلهای حضور را بالا برده؛ کترهای گرایی چه فایدهای دارد جز ارائه بیلان کاری از سوی مدیرانی علاقمند به حفظ میز و صندلی؟
فراگیری سینمای ایران زمانی رقم میخورد که در بازار جهانی گیشه داشته باشیم. مدعیان برگزاری جشنوارههای جهانی به ما بگویند کدامیک از برگزیدگان آنها نه در آمریکا و اروپا که در همین کشورهای اطراف، توانسته بازاری موثر داشته باشد؟
الان که بهدلیل کرونا، بخش عمده تجارت سینما به سمت فضای آنلاین و پلتفرمهای مجازی رفته سهم سینمای ایران از این بازار جهانی چیست و جشنوارههای دولتی با پسوند جهانی چه کمکی در این مسیر به سینمای ایران رساندهاند؟
جز این است که درآمدزایی سینمای ایران از سامانههای ویدیوی درخواستی مطرح جهانی نزدیک به صفر است؟ پس این همه شعار و مدعا درباره دستاوردهای جشنوارههای جهانی دولتی چیست؟ این سینما با این دستفرمان که نه در سالنهای جهانی، مشتری داشته و نه در پلتفرمهای جهانی را چه نیازی است به این همه ادعا و شعار؟
اینکه شعار میدهیم تا بودجه بگیریم تا کی بناست ادامه یابد؟ نزدیک چهل سال شعار جهانی شدن جشنوارههای دولتی را دادیم و بودجه گرفتیم که خرج خود و دوست و رفیق و آقازاده و عموزاده و قوم و خویش همسر نماییم! نتیجه چه شد؟ هر روز بیشتر از روز قبل در کانون تعارضات و تناقضات بدنه سینما قرار گرفتیم.
بهتر نیست به بهانه ورود به قرن پانزدهم خورشیدی هم که شده کشتیبانان دولتی سینما، سیاستی دیگر اتخاذ کنند؟
یک راهش این است که بدون برگزاری جشنوارههای دولتی با پسوند جهانی، مدیران و آقازادگان استراحت کنند و کاری با سینما نداشته باشند بلکه بدنه سینما خود بتواند بیادعا و بیشعار به سمت بازاریابی برای محصولات خود بروند؟
راه دور چرا برویم، این چهل سال را اگر صرف بازاریابی در همین کشورهای منطقه و فیالمثل عراق و سوریه و افغانستان و پاکستان و ترکیه یا کشورهای استقلال یافته شوروی میکردیم بیشک سینمایمان خیلی بیشتر از امروز در جهان شناخته میشد. اگر همسایگان ما، سینمای ما را میشناختند قطعا رفته رفته به بازار بزرگتری برای محصولات خود میرسیدیم.
رها کنید این همه جشنوارههای دولتی بودجهخوار را و بهجای طرح مدعا برای حلال شدن کسب جهانینمایتان، بیخیال حلالیت، مرغ بریان نوش جان کنید و بگذارید بدنه سینما با همان نان و ماست به دنبال حل مشکلاتش باشد.