تو خود حجاب خودی
انسان در مراتب قرب به مقامی میرسد که از آن به مقام محو و فنا یاد میشود. پیامبر(ص) این مراتب و درجات قربی را درک کرده است و در مقام تدلی و تدنی به جایی میرسد که از آن به قاب قوسین او ادنی تعبیر میشود.(نجم، آیه ۸)
در قرب معنوی و برخلاف قرب مادی گاه یک طرف چنان نزدیک است که از رگهای گردن انسان به انسان نزدیکتر است(ق، آیه ۱۶) در حالی که طرف دیگر در دورترین نقطه معنویت قرار گرفته است. اما در قرب مادی اگر یک طرف یک متر از دیگری دور باشد، آن طرف دیگر نیز یک متر دور است.
قرب و بُعد میان خالق و مخلوق، از مصادیق قرب و بُعد معنوی است. همچنین میان خالق و مخلوق هیچ واسطهای نیست و اگر سخن از حجاب میان خالق و مخلوق است این حجاب همان مخلوقیت است. در توحید مرحوم صدوق، باب 28 ح 12 از ابیابراهیم روایتی است که در آنجابه نقل از امام کاظم(ع) آمده است: «لیس بینه سبحانه و تعالی و بین خلقه حجابٌ غیر خلقه احتجب بغیر حجابٌ محجوب واستتر بغیر ستر مستورٌ؛ میان خدای سبحان و خلقش حجابی جز همان خود خلق نیست و خداوند بدون هیچ حجابی و بدون هیچ ستری ،از آنان محجوب و مستور است».
پس بین خدا و زید مثلاً هیچ حجابی نیست در حالی که خدا از این مخلوقات محجوب و مستور است؛ چرا که خود این خلق حجاب شده است نه یک چیزی بیرون از خود اینان. به سخن دیگر در حجابهای مادی ما ناچاریم سه ضلع داشته باشیم که عبارت از محجوب و محجوبعنه و حاجب است. وقتی ما در کنار دیواریم، ما یک طرف و آنها که پشت دیوارند یک طرف دیگر و از هم محجوب هستیم و این دیوار در وسط بین ما و آنها حاجب است. این در حجابهای مادی است، ولی در حجابهای معنوی بین «الف» و «باء» حجابی غیر از «الف» نیست؛ یعنی خود «الف» حجاب است. از این روست که حافظ میسراید: «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز».