kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۸۳۶۹
تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۹:۱۸

عوامل و ریشه‌های دوری از فطرت الهی(5)(پرسش و پاسخ)

 

پرسش:
از منظر آموزه‌های وحیانی چه علل و اسباب و عواملی موجبات دوری از فطرت الهی و دین‌گریزی و کمرنگ شدن ارزش‌های الهی و انسانی را در جامعه فراهم می‌آورد؟
پاسخ:
در چهار بخش قبلی پاسخ به این سوال به بحث فطری بودن دین و هفت مورد از اهم عوامل دین‌گریزی و دور شدن از فطرت الهی شامل: 1- فقر و تنگدستی 2- آلودگی محیط اخلاقی و اجتماعی 3- عملکرد عالمان دین 4- ارائه چهر‌ه‌ای خشن از دین 5- دفاع نابخردانه از دین 6- نارسایی مفاهیم اجتماعی و سیاسی 7- اظهارنظر غیرمتخصص پرداختیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی می‌گیریم.
8- ایجاد تضاد و تقابل میان دنیا و آخرت
«برتراند راسل» فیلسوف معروف انگلیسی می‌گوید: تعلیمات کلیسایی بشر را در میان دو بدبختی و حرمان قرار می‌دهد: یا بدبختی دنیا و حرمان از نعمت‌های آن، و با بدبختی و حرمان از آخرت و حور و قصور آن. می‌گوید: از نظر کلیسا انسان الزاما باید یکی از دو بدبختی را تحمل کند: یا به بدبختی دنیا تن دردهد، و خود را محروم و منزوی نگهدارد و در مقابل در آخرت و جهان دیگر از لذت‌ها بهره‌مند گردد، یا اگر خواست در دنیا از نعمت‌ها و لذت‌ها بهره‌مند باشد، باید بپذیرد که در آخرت از آنها محروم خواهد ماند. (علل گرایش به مادیگری، شهید مطهری(ره) ص182)
در منطق راسل دنیا و آخرت در دو نقطه متضاد و متقابل با یکدیگر قرار داده شده‌اند که هرگز با هم جمع نمی شوند و لاجرم باید یکی از این دو گزینه را در زندگی انتخاب کرد. اما در منطق اسلام ناب و آموزه‌های وحیانی آن حسنات دنیا و آخرت با یکدیگر جمع می‌شوند و هیچگاه خوشبختی و سعادت دنیا در نقطه مقابل خوشبختی و سعادت آخرت نیست که مجبور باشیم یکی از این دو گزینه را انتخاب کنیم. قرآن کریم می‌فرماید: ربنا اتنا فی‌الدنیا حسنه و فی‌الاخرهًْ الحسنه» پروردگارا! هم در دنیا و هم در آخرت به ما حسنه عطا فرما!( بقره-201) محدودیت‌هایی که دین برای انسان به وجود می‌آید نه تنها مانع خوشبختی و رفاه و آزادی انسان نیست بلکه برعکس مانع بدبختی و تیره‌روزی حیات انسان می‌گردد. قرآن کریم با کمال صراحت فواید و مصالح واجبات و مضار و مفاسد و محرمات را توضیح می‌دهد.
9- اکراه و اجبار در دین
دین‌باوری و عقیده حقیقتی است معنوی که با دل و جان انسان سرو کار دارد و اگر پذیرش قلبی و اختیاری نسبت به آن نباشد، اهداف والای دین محقق نمی‌شود و کردار و رفتار آدمی، عاری از ماهیت فطری دین خواهد بود. اعتقاد دینی و ایمان چیزی نیست که با اکراه و اجبار و یا شدت
و غلظت صورت گیرد، بلکه چون از سنخ دلدادگی و پیوند قلبی با جلوه رحمانیت خداوند یعنی دین است، باید با شناخت، استدلال، اختیار و انتخاب آگاهانه همراه باشد و اصولا در اموری که با قلب و جان انسان سروکار دارد اکراه و اجبار بی‌معنا است. دینداری برخاسته از ایمان، معرفت و اعتقاد قلبی است و هر آنچه که از سنخ معرفت و اعتقاد قلبی است در آن اجبار و اکراه راهی نخواهد داشت، تا تسلیم حقیقی و پیروی آگاهانه و عاشقانه تحقق یابد. وقتی از امام علی(ع) درباره ماهیت ایمان می‌پرسند، می‌فرماید: «الایمان معرفه بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالارکان». ایمان معرفت قلبی و اقرار زبانی و عمل بیرونی با اعضا و جوارح است. (نهج‌البلاغه- حکمت 227) بنابراین در اموری که با دل و قلب انسان ارتباط و پیوند دارد، اگر پای اجبار و اکراه به میان آید نتیجه معکوس خواهد داد و چه بسا موجب رویگردانی دل و کوری آن گردد. امام علی(ع) می‌فرماید:‌ «ان‌القلب اذا اکره عمی» همانا قلب انسان اگر با اکراه به کاری وادار شود کور گردد. (همان، حکمت 193)
خداوند در آیات متعددی بیان می‌فرماید که نباید دین و اعتقادات را بر کسی تحمیل کرد: «لا اکراه فی‌الدین قد تبیین الرشد من الغی» در پذیرش هیچ دین اکراهی نیست، چرا که راه رشد و تعالی از راه کج و انحطاطی به روشنی آشکار شده است (بقره- 256) این آیه پاسخ روشنی است به کسانی که تصور می‌کنند اسلام در بعضی موارد جنبه تحمیلی و اجباری داشته و با زور و شمشیر و قدرت نظامی پیش رفته است!