عوامل و ریشههای دوری از فطرت الهی(4)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
از منظر آموزههای وحیانی چه علل و اسباب و عواملی موجبات دوری از فطرت الهی و دینگریزی و کمرنگ شدن ارزشهای الهی و انسانی را در جامعه فراهم میآورد؟
پاسخ:
در سه بخش قبلی پاسخ به این سوال به بحث فطری بودن دین و پنج مورد از اهم عوامل دینگریزی شامل: 1- فقر و تنگدستی 2- آلودگی محیط اخلاقی و اجتماعی 3- عملکرد عالمان دین 4- ارائه چهرهای خشن از دین 5- دفاع نابخردانه از دین پرداختیم. اینک در ادامه دنبال مطلب را پی میگیریم.
6- نارسایی مفاهیم اجتماعی و سیاسی
از نظر اسلام مفاهیم دینی همیشه مساوی آزادی بوده است، درست برعکس آنچه در فرهنگ غرب جریان داشته است، یعنی اینکه مفاهیم دینی مساوی با اختناق اجتماعی بوده است، آنها در شیوه حکمرانی خود برای توده مردم در مقابل حکمران حقی قائل نمیشدند و تنها چیزی که برای مردم در مقابل حکمران قائل بودند وظیفه و تکلیف بود. زیرا مدعی بودند که حکمران در مقابل مردم مسئول نیست و فقط در برابر خدا مسئول است، ولی مردم در مقابل حکمران مسئولند و وظیفه و تکلیف دارند. مردم حق ندارند حکمران را بازخواست کنند که چرا چنین و چنان کردهای؟ و یا برایش وظیفه معین کنند که چنین و چنان کن! فقط خداست که میتواند او را مورد پرستش و بازخواست قرار دهد. مردم حقی بر حکمران ندارند، ولی حکمران حقوقی دارد که مردم باید ادا کنند. با چنین استدلالی قهرا ملازمهای به وجود خواهد آمد میان حق حاکمیت ملی و اراده و خواست مردم از یک طرف و دور شدن از خدا یا بیخدایی از طرف دیگر! همچنین مفاهیم اجتماعی و سیاسی دیگر همچون: مشروعیت، منافع ملی، هویت ملی، مشارکت، قدرت، ثروت، توزیع عادلانه، حزب، دینمداری، عقلانیت، مدیریت، خرد جمعی، افکار عمومی، وجدان اجتماعی، روح جمعی، نظریهپردازی، نوآوری، دیپلماسی، روابط بینالملل، نظام بینالملل، حقوق بشر و... اگر به گونهای تفسیر و تبیین شود که با آموزههای عقلانی و وحیانی منطبق نباشد به طور طبیعی واگرایی فطری و دینی در انسان به وجود میآورد و در نهایت منجر به استبداد و دیکتاتوری و دوری جامعه از دین و خداباوری خواهد شد. از نظر فلسفه اجتماعی اسلام نهتنها حاکم در مقابل مردم مسئولیت دارد، بلکه از این منظر تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در مقابل اجتماع مسئول میسازد و افراد را ذیحق کرده و استیفای حقوق مردم را یک وظیفه لازم شرعی معرفی میکند. امام علی(ع) میفرماید: حق تعالی با حکومت من بر شما برای من حقی بر شما قرارداده است و شما را همان اندازه حق بر عهده من است که مرا بر عهده شما است. حق همواره دوطرفه است. کسی را بر دیگری حقی نیست مگر اینکه آن دیگری را هم بر او حقی است، و اگر کسی باشد که بر دیگران حق دارد و دیگران بر او حقی ندارند او تنها خداست. (نهجالبلاغه- خطبه 207) آری از نظر اسلام برخلاف فرهنگ غرب که مفاهیم دینی مساوی با اختناق اجتماعی بوده است، معادل آزادی میباشد.
7- اظهارنظر غیرمتخصص
اظهارنظر درباره موضوعات و مسائل دینی همانند تمامی رشتههای علمی دیگر نیاز به تخصص دارد. همانگونه که به عنوان مثال در رشته پزشکی هرکس نمیتواند ادعای طبابت کند و لازم است تخصص لازم را در این زمینه داشته باشد، در مسائل دینی نیز عینا همینطور است و هرکسی نمیتواند در رابطه با آموزههای دینی اظهارنظر کند، به ویژه اینکه توحید و خداشناسی از جمله پیچیدهترین مسائل علمی است که همه کس شایستگی اظهارنظر ندارد، البته اساس خداشناسی آن اندازه که عموم مردم مکلفاند بدانند و ایمان داشته باشند ساده و فطری است. اما یک گام بالاتر بحث صفات و اسما و افعال و قضا و قدر و حکمت و عدل و اراده الهی، بحث جبر و اختیار، حدوث و قدم عالم، قبر و برزخ و معاد و بهشت و جهنم و صراط و میزان و حشر و... فوقالعاده پیچیده میگردد. بنابراین ضعف منطق و استدلالهای افراد غیرمتخصص و ناوارد یکی از موجبات بزرگ واگرایی دینی و گرایش به سوی مکاتب مادی و الحادی است. شهید مطهری(ره) مینویسد: «چقدر مصیبت است برای اهل معرفت که افرادی نه با مکتب الهیون آشنا هستند و نه با مکتب مادیون، از هرج و مرج و بینظمی که در سیستم تبلیغات دینی خصوصا در جامعه تشیع وجود دارد استفاده کرده در رد مادیون کتاب مینویسند. لاطائلاتی به هم میبافند که اسباب تمسخر و استهزا است، بدیهی است که چنین تبلیغاتی به سود مادیگری است. (علل گرایش به مادیگری، ص 177)