kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۷۱۸۸
تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۸
بررسی قیام 15 خرداد؛ مبداء تحولات منتهی به انقلاب اسلامی- 10

دستگیری امام و قیام خونین خرداد





این وضعیت حدود 70 روز ادامه یافت، تا اینكه عاشورای 1383 ه‍. ق. فرا رسید. عصر آن روز، یعنی 13 خرداد 1342، امام خمینی(رحمه الله علیه) به فیضیه آمد و در جمع هزاران نفر از مردمی كه از تهران و دیگر شهرستان‌ها و روستاها به قم آمده بودند زبان به سخن گشود. ایشان در سخنرانی بسیار پرشوری وضعیت زمانة خود را با روزگار امام حسین(علیه‌السلام) و حكومت بنی‌امیه مقایسه كرد و هدف رژیم پهلوی را همان هدف دستگاه بنی‌امیه، یعنی نابود ساختن اصل اسلام، دانست. سپس خطاب به محمّدرضا پهلوی فرمود: «...‌ای آقای شاه،‌ای جناب شاه، من به تو نصیحت می‌كنم، دست بردار از این كارها. آقا اغفال دارند می‌كنند تو را. من میل ندارم كه یك روز بخواهند تو بروی همه شكر كنند... این قدر با ملّت بازی نكن، این قدر با روحانیت مخالفت نكن. نصیحت مرا بشنو. آقا 45 سالت است. شما 43 سال داری، بس كن! نشنو حرفِ این و آن را. یك قدری تفكر كن. یك قدری تأمل كن. یك قدری عواقب امور را ملاحظه كن. یك قدری عبرت ببر. عبرت از پدر ببر. آقا نكن این طور. بشنو از من. بشنو از روحانیت. بشنو از علمای مذهب. اینها صلاح ملّت را می‌خواهند. اینها صلاح مملكت را می‌خواهند...»1
امام خمینی، همچنین در ادامة سخنان خود، به شاه هشدار داد كه در صورت ادامة این روند، او را از كشور بیرون خواهد راند.2
این موضع‌گیریِ بی‌باكانه و صریح امام بر ضد محمّدرضا پهلوی، اصل حكومت او را به خطر می‌انداخت و ضربة كاری و خطرناكی بر منافع و مطامع دولت‌های امریكا و انگلیس و دیگر هوادارانِ رژیم وارد می‌آورد.
پس از سخنرانی شورانگیز و افشاگرانة امام در روز عاشورای 1383 ه‍. ق. و افشای اهداف نهانی و نهایی رژیم و نیز بر ملا شدن رابطه شاه و صهیونیست‌ها و...، دامنة مخالفت‌ها گسترش یافت، و ساواك در سراسر كشور بسیاری از روحانیان مبارز و دیگر فعالانِ پیرو خط امام را دستگیر و زندانی كرد.
همچنین، شب پانزدهم خرداد 1342، نیروهای گارد ویژه از تهران به قم اعزام شدند و نیمه‌های شب به منزل امام یورش بردند و ایشان را ربودند.3
با آن‌كه هجوم به منزل امام(رحمهًْ الله علیه) شب‌هنگام صورت گرفت، خبر دستگیری ایشان به سرعت منتشر شد و تا قبل از طلوع آفتاب، مردمِ تهران، ورامین و بسیاری شهرستان‌های دیگر از ماجرا اطلاع یافتند.4 صبح روز پانزدهم، ابتدا مردم قم و بعد تهران و برخی دیگر شهرها، به طور خودجوش به خیابان‌ها ریختند. مغازه‌ها و بازارها تعطیل می‌شد و مردم دسته‌دسته گرد هم می‌آمدند، و رفته رفته فریادهای اعتراض‌آمیزِ «یا مرگ یا خمینی» بر می‌خاست و دسته‌های مردم خشمگین به سمت خیابان‌های اصلی حركت می‌كردند.
با به هم پیوستن جمعیت‌های خودجوشی كه به خیابان‌ها ریخته بودند، شهربه یك پارچه قیام تبدیل می‌شد؛ خیزشِ خودجوشِ مردمی كه بین مرگ یا رهبرشان، یكی را به فریاد می‌طلبیدند.
از سوی دیگر، سازمان امنیت رژیم كه این وضعیت را پیش‌بینی می‌كرد، نیروهای نظامی و انتظامیِ خود را به همراه تجهیزات كامل برای سركوب مردم در خیابان‌ها و میدان‌های مهم مستقر كرده بود.
سرانجام به دستور شخص شاه تیراندازی مستقیم به مردم آغاز شد،5 و شمار بسیار زیادی از زنان و مردان و حتی كودكان به خاك و خون غلطیدند. شدت درگیری چنان زیاد بود كه اجساد شهدا و زخمی‌ها سراسر خیابان‌ها و كوچه‌ها را پوشانده بودند. در تهران، تا سحرگاهِ صبح روز بعد اجساد شهدا و حتی زخمی‌هایی را كه هنوز ناله می‌كردند، در كامیون می‌انداختند و می‌بردند و به گور می‌سپردند.6
طبق نقل مشهور، تنها در روز پانزدهم خرداد بیش از 15 هزار نفر از مردم قم، تهران و شیراز و... به شهادت رسیدند.7
یكی از فجیع‌ترین كشتارهای این روزها در باقرآباد ورامین رخ داد. انبوهی از مردم ورامین كه كفن بر تن كرده، پیاده به طرف تهران می‌رفتند در راه به نیروهای مسلحِ امنیتی برخورد كردند و پس از پایمردی در برابر آنان قتل عامّ شدند. بر اساس اسناد موجود، بسیاری از این كفن‌پوشان، زیر چرخ‌های سنگین‌تانكها جان داده‌اند و جسدهای پاك آنان چنان در هم كوبیده شده بود كه شناسایی آنها حتی برای خانواده‌هایشان دشوار بود.8
به هر روی «كشتار 15 خرداد، از اعمال یك قشون با ملّت بیگانه بدتر بود. تا ملّت عمر دارد غمگین در مصیبت 15 خرداد است.»9
پانوشت‌ها:
1- صحیفه نور، ص 55 - 56.
2- همان.
3-  گفتنی است امام همان شب به تهران منتقل و تا غروب روز بعد در باشگاه افسران نگهداری شد. سپس ایشان را به زندان قصر بردند، و پس از 19 روز، در چهارم تیرماه، به سلولی در پادگان عشرت‌آباد انتقال دادند.
23 روز بعد (11 مرداد 42) سرلشكر حسن پاكروان، رئیس‌ساواك، در پادگان عشرت‌آباد به دیدار امام رفت و خبر آزادیِ ایشان را ابلاغ كرد. سپس ایشان را به خانه‌ای متعلق به ساواك در داوودیه انتقال دادند، و به این ترتیب ایشان را در حصر نگاه داشتند تا مانع ارتباط مردم با ایشان شوند. اما هنوز ساعتی نگذشته بود كه سیل جمعیت، روانة داوودیه شد و دستگاه مجبور شد امام را به منزلی دیگر در قیطریه انتقال دهد.
این ماجرا حدود 10 ماه ادامه یافت تا‌ آنكه سرانجام در روز 17 فروردین 1343، دولت حسنعلی منصور دستور آزادی ایشان را صادر كرد و شب همان روز حضرت امام به قم بازگردانده شد (جلال‌الدین مدنی،‌ تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 42 - 43).
4- مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 2، ص 18-30.
5- صحیفة نور، ج 1، ص 247؛ ج 2، ص 66 و 194 و 271.
6- حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، ص 484.
7- صحیفة نور، ج 7، ص 167؛ ج 9، ص 92؛ ج 12، ص 137 و 179.
8- حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، ص 487.
9- صحیفة نور، ج 1، ص 66.