فرزند و فرزندداری از نگاه قرآن
محمد عظیمزاده
هرچند که هدف از ازدواج تشکیل خانواده برای پاسخگویی به نیازهای مختلف عاطفی انسان است، ولی شاید یکی از مهمترین اهداف ازدواج را بتوان فرزندداری دانست. از این رو برخی از خانوادهها به سبب نداشتن فرزند و عدم توانایی یکی از همسران، از همفرو میپاشد و برخی در حسرت پدر و مادر شدن به هر دری میزنند.
پدر و مادر شدن هرچند از نظر عاطفی بسیاری از مشکلات روحی و روانی را برطرف میکند و آثار مثبت بسیاری در زندگی مادی و معنوی و نیز دنیوی و اخروی بشر به جا میگذارد، اما وظایف و مسئولیتهایی نیز به عهده والدین و فرزند میگذارد که توجه به آنها میتواند نقش بسزایی در بهبود زندگی به جا گذارد. نویسنده در این نوشتار دیدگاه قرآن را در این حوزه مورد توجه قرار داده است.
آرزوی فرزند
داستان آفرینش انسان، پر از حوادث و رخدادهای آموزنده بسیاری است. آدم(ع) و حوا به عنوان نخستین افراد نوع انسانی، مجموعهای از رخدادها را با خود همراه داشتهاند که بیانگر ماهیت انسانی است. به این معنا که هر یک از کنشها و واکنشهای آنان تبیینگر کنشها و واکنشهای طبیعی و فطری نوع بشر است که نمیتواند از آن رهایی جوید؛ زیرا آن دو به دور از هرگونه تاثیرپذیری بیرونی از پیش آموزش داده شده، کنشها و واکنشهای خویش را بروز میدادند. از این رو میتوان رفتارهای آنان را رفتارهای طبیعی و فطری دانست.
یکی از رفتارهای ایشان که میتوان آن را در شمار رفتارهای طبیعی و فطری دانست، داشتن فرزند است. البته ایشان به علل گوناگون خواستار فرزند صالح بودند که بیانگر نوع نگرش آنها به هستی و هدف از فرزنددار شدن است، زیرا در نگرش آنها آنچه نیاز هر فرد بشری است تنها فرزندداری نیست بلکه داشتن فرزند صالح است. (اعراف آیات 189 و 190)
علامه طباطبایی بر این باور است که مراد از صالح در آیه مزبور، سالم بودن فرزند و اینکه دارای اعضای کامل و بدون نقص و بیماری باشد. (المیزان، ج 8، ص 375) ولی به نظر میرسد که میتواند هر دو مفهوم را در بر داشته باشد. وی همچنین مینویسد که مقصود آیه، بیان حال پدر و مادر از نوع انسان میباشد. بر این اساس میتوان گفت که هر انسانی آرزوی داشتن فرزند سالم و بینقص و بیماری است. (همان) اما از آنجا که هر انسانی نیاز به کمک دیگری دارد، آرزوی داشتن فرزند صالح و نیکوکار دغدغه ایشان میشود، زیرا هرکسی میخواهد تا کسی را داشته باشد تا بویژه در هنگام پیری دستگیر وی شود و به او یاری رساند. لذا دوراندیشان، همواره خواستار فرزند صالح افزون بر سالم میباشند.
انسانهای مومن و موحد همه زندگی خویش را بر محوریت توحید تنظیم میکنند. برای آنان هر چیزی زمانی ارزش و اهمیت پیدا میکند که در مسیر حرکت اصلی توحید باشد و از آنجا که فرزند صالح چنین ویژگی را برآورده میسازد، مورد توجه ایشان قرار میگیرد. اینجاست که با همه ارزش و اهمیتی که به طور فطری و طبیعی به فرزند دارند، ولی هنگام مقایسه با باقیات صالحات اخروی، آن را محدود و ناچیز میشمارند مگر در مسیر تعالی و کمالی آنان قرار گرفته باشد. (کهف آیه 46) زیرا فرزند هر چند که دست مایهای برای زندگی دنیا و در این میان پسر از جایگاه ویژهای برخوردار میباشد (آلعمران آیه 14) ولی این زمانی ارزش مییابد که در مسیر ارزشهای الهی قرار گرفته باشد وگرنه نسبت به اموری چون خدا پیامبر و جهاد و دیگر اعمال عبادی که قرب الهی را سبب میشود، در درجه کمتری از اهمیت قرار میگیرد. (توبه آیه 24) از اینرو فرزند صالح به عنوان یک مطلوب مورد توجه و اهتمام بسیاری از انسانها از جمله حضرت آدم(ع) و حضرت ابراهیم(ع) قرار میگیرد.
به هر حال هر انسانی چه پیامبر و از نخستین فرد نوع انسانی و چه غیر وی، در آرزوی داشتن فرزند میباشد. اینگونه است که حتی حضرت ابراهیم(ع) و همسرش ساره در آرزوی فرزند تا زمان پیری و کهنسالی بودند و هنگامی که بشارت فرزند به ایشان داده شد، ساره از خوشحالی فریادی برمیکشد.(صافات آیات 83 تا 101) حضرت زکریا(ع) نیز چنانکه خداوند در سوره مریم بیان میکند در هنگام کهنسالی در آرزوی فرزنددار شدن بود. بنابراین مسئله طبیعی و فطری همه بشر میباشد.
امر شگفتانگیز درباره نوع انسان این است که با همه علاقه و آرزویی که نسبت به فرزنددار شدن دارد، هنگامی که برخوردار از فرزند سالم و صالحی شد، راه ناسپاسی و ناشکری را درپیش میگیرد و نسبت به فرزندداری خویش کفران میورزد.(اعراف آیات 189 و 190)
از آیه 14 سوره آل عمران این معنا را میتوان به سادگی به دست آورد و اثبات کرد که محبت و علاقه انسان به فرزند از علایق غریزی و فطری وی میباشد. این علاقه و محبت اگر مدیریت نشود میتواند بسیار خطرناک باشد و آدمی را از مسیر درست کمال دور سازد؛ زیرا گاه شدت علاقه به فرزند موجب میشود تا انسان محبت به وی را فراتر و برتر از علاقه به خداوند و پیامبر(ص) قرار دهد و موجبات سرپیچی و نافرمانی را فراهم آورد که در نتیجه آن گرفتار فسق شود(توبه آیه 24) از اینرو خداوند به مردمان هشدار میدهد که نسبت به علاقه و عواطف خود مدیریت داشته باشند و آن را فراتر از محبت و علاقه به خداوند و پیامبرش قرار ندهند تا در مسیر گمراهی گام بردارند؛ زیرا در این صورت دچار عذاب سخت الهی
خواهند شد. (همان)
به هر حال نعمت فرزند، موهبتی الهی نسبت به والدین است که شایسته شکرگزاری میباشد.(انعام آیات 84 تا 87 و نیز نحل آیه 72 و انبیاء آیات 69 و 70)
آینده فرزند
از آنجا که انسانها به طور طبیعی و فطری گرایش به فرزند دارند و بخشی از نیازهای عاطفی خویش را اینگونه پاسخ میدهند، ولی فرزند برای انسان، هم آزمونی بزرگ است و هم مسئولیتی پرخطیر. انسانها برخلاف دیگر موجودات، نه تنها به پرورش مادی در کودکی میپردازند بلکه به پرورش روحی و معنوی فرزندان حتی در نوجوانی و جوانی و میانسالی نیز میاندیشند. اینگونه است که حس مسئولیت در انسان فراتر از سال و حتی نسل میباشد و برای نسلهای آینده خود نیز میاندیشد و برنامه دارد. لذا سخن از ذریه و نوادگان در حوزه تربیت فرزندان به میان میآید. انسانها برای تامین آینده اقتصادی فرزندان خویش میاندیشند و این کار هرچند که از نظر دین اسلام پذیرفته است(کهف آیه 82) و حتی میبایست این توجه نسبت به کودکان یتیم نیز وجود داشته باشد که آیه مزبور بر آن دلالت دارد، اما باید نسبت به آینده معنوی و خوشبختی همراه با آرامش و آسایش دایمی آنان نیز حساس بود. از اینرو خداوند به عنوان نمونه گزارشهایی از نگرانیهای حضرت ابراهیم(ع) و حضرت یعقوب(ع) نسبت به هدایت و آینده فرزندانش بیان میکند تا معلوم دارد که این دغدغه، امری طبیعی برای بشر حتی پیامبران است.
حضرت نوح(ع) نگران آینده فرزندان و نسلهای خود میباشد و این نگرانی و احساس خطر به گونهای بوده است که خداوند در آیات 26 و 27 سوره نوح به آن توجه داشته و گزارش میکند.
دوراندیشی نسبت به فرزندان و یتیمان به گونهای مطرح است که حتی حضرت خضر(ع) از سوی خداوند ماموریت مییابد تا برای تامین آینده اقتصادی فرزندان یتیمی، گنجی را با کارگری خود مخفی سازد تا به دست دیگران نیفتد. (کهف آیه 82)
همین دوراندیشی و دغدغه آینده اقتصادی و معنوی فرزندان است که زمینه را برای آزمونی بزرگ برای بشر فراهم میآورد و فرزندان به عنوان یک ابزار آزمونهای سخت الهی مطرح میشوند. خداوند در آیه 28 سوره انفال و 14 و 15 سوره تغابن به مومنان هشدار میدهد که آزمونهای سخت و فتنههای بزرگ از طریق فرزندان انجام میشود که میتواند به اشکال مختلف صورت گیرد.
گاه عشق و عاطفه به فرزند موجب میشود تا انسان خداوند را فراموش کند و برای آینده اقتصادی آنان دست به تکاثر زند و از جریاان آزاد سرمایهها جلوگیری کند. گاه دیگر، به عشق و محبت فرزند از دین الهی خارج میشود و گاه دیگر، عشق و محبت وی، خانمانسوز میشود.
خداوند در آیه 155 سوره بقره از آزمون بزرگ مرگ فرزند سخن به میان میآورد؛ زیرا عاطفه و احساس پدری موجب میشود تا نتواند مرگ فرزند را تحمل کرده و در مسیر هدایت باقی بماند و این گونه است که طغیان میورزد و به کفر و گمراهی کشیده میشود.
حتی حضرت سلیمان(ع) با افکنده شدن جنازه فرزندش بر تختش که بسیار دوستش میداشت، مورد آزمونی سخت قرار میگیرد (ص آیه 34 و نیز مجمعالبیاان، ج 7 و 8، ص 741) در جایی دیگر، حضرت ابراهیم(ع) که در هنگام پیری دارای فرزند میشود، ماموریت مییابد تا آن فرزند را در راه خداوند قربانی کند. هرچند که وی از آزمونی چنین سخت و دشوار سربلند بیرون آمد، ولی نشان داد که آدمی هر دم میبایست در انتظار باشد که از سوی خداوند با مرگ فرزند و یا مسئلهای مرتبط با وی مورد امتحان قرار گیرد. (صافات آیات 83 تا 106)
به هر حال، آزمونهای بزرگ همواره در مسائلی اتفاق میافتد که علاقه آدمی به آن شدید باشد تا این گونه درجه محبت الهی در شخص دانسته شود و باورهای توحیدی وی محک بخورد. از آنجا که انسان به فرزند بسیار علاقهمند میباشد و حتی آیندههای دور وی و نسلهایش مورد نظر اوست، خداوند بخشی از آزمونهای سخت را در فرزندان نهاده است تا اینگونه آدمی را بیازماید و عیار عشق الهیاش را به دست آورد.
ادب فرزند
هرچند که عشق و محبت به فرزند امری پسندیده است ولی باید توجه داشت که آموزش و تربیت فرزند مهمتر و اساسیتر ازعشق به اوست؛ زیرا آنچه آدمی را از دیگران جدا میسازد همین پرورشهای خاص اوست که گاه از آن به ادب نیز یاد میشود. این گونه است که تربیت و تادیب فرزند به وسیله والدین حتی تنبیه او در کنار تشویق مورد توجه و تاکید قرآن قرار گرفته است.
مهمترین مساله در ادب فرزندان و تربیت آنان، توجهدادن به جایگاه پدر و مادر است؛ زیرا محبت افراطی به فرزندان موجب میشود تا آنان گستاخ شده و از مسیر حرکتگذاری بیرون روند. بنابراین خداوند پس از امر به پرستش خود به مساله احترام و تکریم پدر و مادر توجه میدهد و از فرزندان به عنوان مسئولیت و وظیفه میخواهد تا نسبت به والدین خویش تکریم کرده و احترام فوقالعاده به جا آورند و حتی در کهنسالی به سبب خواستههای گاه بیجا و مکررشان آف و اخ نکنند و موجبات رنجش کلامی ایشان را فراهم نیاورند.(اسراء آیات 23 و 24)
در این آیات لزوم رعایت ادب فرزند در برابر والدین مورد توجه قرار گرفته است و از فرزندان خواسته شده تا از محبت والدین سوء استفاده نکنند و ایشان را نیازارند.
خداوند برای تبیین این امر مهم و اساسی گزارشهایی نیز از ادب حضرت اسماعیل(ع) نسبت به پدری که خواستار ذبح وی میشود، بیان میکند تا این گونه نشان دهد که چگونه فرزند میبایست خود را مطیع والدین بداند و حتی جانش را در طبق اخلاص نهاده و پیشکش والدین کند، چه رسد که کمی از مال و ثروت خویش را در اختیار ایشان بگذارد. بسیار دیده شده است که فرزندان حتی نسبت به والدین از نظر مالی کوتاهی میکنند و حقوق اساسی آنان را ادا نمیکنند چه رسد که جان را پیشکش کنند، در حالی که به فرموده پیامبر(ص) انت و مالک لابیک(کافی، ج 5، ص136) تو و مالت
از آن پدرت هستی. به این معنا که کسی که جانش مال پدر است به طریق اولی مالش از آن پدر است و پدر میتواند در آن تصرف کند؛ چه رسد که اجازه تصرف داده نشود و یا حقوق طبیعی وی از او سلب شود.
به هر حال از داستان اطاعت اسماعیل(ع) در برابر حضرت ابراهیم(ع) در قربانگاه این معنا فهمیده میشود که انسان میبایست در برابر والدین مطیع محض باشد.(صافات آیات 83 تا 102) در همین رابطه میتوان به عنوان نمونهای دیگر، به ادب حضرت یوسف(ع) هنگام استقبال از والدینشان اشاره کرد که کمال ادب و احترام و تکریم را نسبت به حضرت یعقوب(ع) به جا آورده است و خداوند آن را در آیات 99 و 100 سوره یوسف گزارش میکند؛ زیرا آن حضرت(ع) با آنکه عزیز و حاکم مصر بود، در هنگام استقبال از پدر خویش از تخت حکومت پایین آمده و ایشان را برجایگاه سلطنتی نشانده است تا این گونه در برابر مصریان و درباریان از پدر و مادر خویش تجلیل کند.
از این آیات و آیات دیگر به دست میآید که اطاعت از پدر و مادر به عنوان بخشی از وظیفه و ادب فرزند است که میبایست به وی گوشزد و تعلیم داده شود.(عنکبوت آیه 8 و لقمان آیه 15) و تنها موردی که از این حکم کلی و اصلی استثنا شده است آن است که پدر و مادر از وی بخواهند که مشرک شده و به خداوند کفر ورزند که تنها در این صورت است که فرزند میتواند برخلاف فرمان رفتار کند و از اطاعت آنان سرباز زند (عنکبوت آیه 8) با این همه باز حق ندارد که نسبت به آنان بیاحترامی روا دارد و حق طبیعی ایشان را تضییع کند.
خداوند در آیات 58 و 59 سوره نور از والدین به عنوان یک وظیفه میخواهد تا فرزندان خویش را آموزش دهند تا ادب حضور در برابر والدین را بیاموزند و بدانند که چگونه در خانه رفتار کنند که موجبات اذیت و آزاد والدین بویژه در خلوتگاه فراهم نشود.
در حقیقت آموزش اخلاق و آداب معاشرت از وظایف پدر و مادر به فرزند است که در این آیات و نیز آیات 17 و 19 سوره لقمان مورد تاکید قرار گرفته است. از این آیات بویژه آیات سوره نور به دست میآید که آثار این تربیت نخست به والدین باز میگردد.
تواضع فرزندان در برابر والدین و تکریم و احترام ایشان وظیفه و تکلیفی عقلی و شرعی است که بر دوش فرزندان است، همانگونه که بر پدر و مادر است که حقوق فرزندان را نیز رعایت کرده و در تغذیه و آموزش و پرورش آنان بکوشند.(بقره آیه 233 و نساء آیات 9 تا 12 و طلاق آیه 6 و تحریم آیه 6)
خدمتگزاری فرزند
خداوند خدمت فرزند به مادر را حق طبیعی مادر میشمارد، هرچند که به مادر این اجازه را میدهد تا از این حق بگذرد، ولی آنچه مهم است اینکه فرزند میبایست نسبت به مادر خویش در حکم خدمتگزار باشد.(آل عمران آیه 35) اینکه مادر مجاز دانسته شده تا فرزند خویش را برای خدمتکاری بگمارد به این معنا است که فرزند چون خدمتکاری برای مادر است، مادر میتواند این حق را به دیگری از جمله خدمتگزاری برای خدا و خانه خدا واگذار کند.
در آیه 35 سوره عمران که داستان همسر عمران مادر حضرت مریم(س) و متولد شدن وی میباشد به این نکته توجه داده میشود که همسر عمران برای آزاد ساختن فرزندی که در رحم داشت، نذر میکند که وی را از خدمتکاری خود آزاد کرده و به خدمتکاری خداوند درآورد. این بدان معناست که خدمتکاری مادر از وظایف فرزند و از حقوق مادر میباشد و او میتواند فرزندش را به کار گیرد و خدمتکار خود قرار دهد و یا وی را به خدمت دیگری درآورد، چنانکه همسر عمران به خدمت خداوند گمارد و نذرش را خداوند با آنکه دختر بود، پذیرفت، زیرا برای خدمتکاری خانه خدا از پسران استفاده میشده است و حضرت مریم(س) نخستین کسی است که خدمتکاری وی برای خداوند با آنکه دختر بود پذیرفته شده بود.
به هر حال فرزندان از دختر و پسر، خدمتکار مادر میباشند و او میتواند آنان را به خدمت گیرد و یا به دیگران به خدمتکاری واگذار کند.
از دیگر حقوق والدین میتوان به وجوب و دعا کردن فرزندان برای والدین اشاره کرد که در آیات 23 و 24 سوره اسرا بدان فرمان داده شده است. در آیه 15 سوره احقاف ارزانی داشتن نعمت و تفضل از جانب خداوند نسبت به انسان و پدر و مادرش، به عنوان مقتضی دعای فرزند برای توفیق الهی در شکرگزاری دانسته شده است که میبایست مورد توجه هرکسی قرار گیرد.
از آیات پیش گفته به ویژه سوره اسراء این معنا به دست میآید که دعای فرزند برای برخورداری والدین از رحمت پروردگار، در حقیقت پاداش تربیت وی از سوی والدین میباشد که در خردسالی از سوی آنان صورت گرفته است.
در آیه 14 سوره لقمان شکرگزاری فرزند از خدا و پدر و مادرش، امری واجب از سوی خداوند دانسته شده و به فرزندان فرمان داده شده تا همواره سپاسگزار خدا و والدین خویش باشند.
سخن درباره فرزند و فرزندداری در آموزههای قرآنی بیش از آن است که همه آنها در این مجال اندک گفته شود. از اینرو در این مقام به همین مقدار بسنده میشود.