دانشگاه در جبهه - 78
دانشجوی شهید فضلالله دهاقین
شهید فضلالله دهاقین در سال 1343 در شهر خوانسار متولد شد. کلاس اول ابتدایی را در همان شهرستان گذراند و پس از آن به همراه پدر و مادر و خانواده به شهر مقدس قم رفتند. از آن جا که دارای اخلاق نیکو و حافظه خوبی بود، همیشه شاگرد ممتاز کلاس محسوب می شد.
با اوج گیری مبارزات مردمی علیه رژیم ستم شاهی، ایشان نیز هم پای امت حزب الله، در تظاهرات و راه پیمایی ها شرکت فعال داشت.
برای اولین بار در سال 1361 به جبهه رفت. پس از بازگشت از جبهه در امتحانات سراسری تربیت معلم شرکت کرد و به مرکز تربیت معلم رباطکریم راه یافت. پس از چند ماه درس خواندن مجدداً در سال 1362 به جبهه رفت. پس از سه ماه بازگشت و به تحصیل ادامه داد. در همین زمان بودکه در کنکور سراسری در رشته زبان فرانسه در دانشگاه اصفهان پذیرفته شد.
وی سرانجام در تاریخ 26 آذر 1365 پس از سالها تلاش و کوشش صادقانه در راه خدا و برای یاری دین خدا در جبهه فاو از ناحیه سر، هدف ترکش قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
در گوشه هایی از وصیت نامه شهید دانشجو «فضلالله دهاقین» میخوانیم:
درود بر روشنگر راه ما، امام خمینی(ره) و سلام بر هادی او حضرت حجت ابن الحسن(عج). درود بر تمامی خدمت گزاران اسلام، درود بر شهیدان راه خدا و درود بر معلولین و مجروحین و اسراء، که فقط به خاطر اسلام، تمام هستی خود را بر کف نهاده و تقدیم اسلام عزیز می نمایند.
اولین پیامم به عنوان سربازی کوچک از سربازان امام، به ملت عزیز این است که ای عزیزان، به خدا قسم امام(ره) شما یک فرد معمولی نیست، پس او را از تمام دنیا و از هستی خویش برتر بدانید.
به راستی کدام پیر 80 ساله ای است که درباره آینده اسلام و انقلاب سخن بگوید و تمام سخنانش یکی پس از دیگری به مرحله عمل درآید. کدام پیر هشتاد ساله ای است که قلب هزاران هزار جوانان یک مملکت را مجذوب خویش سازد و کدامین قلب آرامی است که در مقابل قدرتمندان جهان نلرزد و شاهدیم که در این مورد قلب امام(ره) آرام ترین قلب هاست.
ای جوانان عزیز، خطابم بیشتر به شماست. مخصوصاً به بعضی جوانانی که هنوز وقت خود را در کوچه و خیابان بیهوده تلف می کنند و قدرت و توان خود را صرف جهاد در راه خدا نمی کنند. می خواهم بگویم که فکر کنید و بنگرید تمام کسانی که از دنیا رفته اند مثل شما چشم ها و گوش ها و زلف زیبایی داشتند، اما ببینید همه اینها فناشدنی است و بهترین شاهد ما کسانی هستند که در جوانی نفس اماره را پایمال نکرده اند و در هنگام پیری سخت پشیمانند.
پیام دیگرم به دانشجویان و دوستانم در دانشگاه است که عزیزان، من هم مانند شما درس می خواندم و حتی با خود عهد کرده بودم که درس بخوانم و بدون انحراف از خط امام(ره) بتوانم در آینده به انقلاب اسلامی خدمت کنم، اما اگر می خواستم از خط امام(ره) منحرف نشوم، چگونه می توانستم پیام جهاد امام(ره) را نادیده بگیرم و چه کسی تضمین می کرد که در آینده پیامهای مهم تر او را کنار نزنم؟! و اگر اسلام در این برهه از زمان خدای ناکرده شکست بخورد، دیگر می خواهم نباشم که در آینده چهها کنم. پس شما هم بکوشید که علم را با عمل توأم سازید که با یک بال پرواز میسر نیست.
پیام دیگرم به پدر و مادر بسیار عزیز و مهربانم است، از این که نتوانستم عصای پیری شما باشم و از این که در کودکی و نوجوانی هم جز رنج و زحمت برای شما حاصلی نداشتم، معذرت می خواهم و خدا را گواه می گیرم که اگر لایق بهشت بودم، بی شما به بهشت نخواهم رفت.