رشد کمی و سقوط کیفی محصولات هنری در فضای مجازی - بخش نخست
سریالهای شبکه نمایش خانگی در وضعیت زرد!
آرش فهیم
استمرار شیوع ویروس کرونا عواقب مختلف فرهنگی هم در پی داشته که یکی از آنها افزایش استفاده از محصولات فرهنگی منتشر شده در فضای مجازی است؛ سایتهای اینترنتی، شبکههای اجتماعی و پلتفرمها، کاری کردهاند که همه مردم بتوانند هر روز جشنوارههای مختلف هنری را در منزل خودشان برگزار کنند. امروز حتی کنسرتهای موسیقی هم از این طریق به خانههای مردم راه مییابد، حتی گاهی بدون مجوز! فیلمهای سینمایی و سریالها، بیآنکه منتظر باز شدن سینماها باشند، راهی وی او دیها میشوند و سریالها، فارغ از صداوسیما و ممیزیهایش، در فضای مجازی رها میگردند!
طی سالهای اخیر، حجم سریالهای شبکه نمایش خانگی چند برابر شده است. عرضه این سریالها قبلا فقط به مغازهها و سوپرمارکتها محدود بود، اما همراه با گسترش و رشد قارچ گونه تولید این گونه سریالها، دروازههای ورود آنها به خانه مردم نیز بیشتر شده است. گوشیهای تلفن همراه و اتصال آنها به وی او دیها و برخی از کانالهای فضای مجازی و سایتهای اینترنتی، یک فرد را با تعداد قابل توجهی از سریالهای ساخته شده توسط بخش خصوصی مواجه میسازد.
اما سریالهای شبکه نمایش خانگی بعد از گذشت 11 سال، امروز در چه وضعیتی هستند؟ این آثار، چه تأثیری بر فرهنگ عمومی مردم میگذارند؟ گسترش ابتذال در سریالهای شبکه نمایش خانگی، چه ارتباطی با جریانهای سیاسی و اقتصادی و دولتی دارد؟
در این مجموعه گزارش، با استفاده از نظر برخی از نخبگان و کارشناسان سینمایی و تلویزیونی، به جست وجوی پاسخ این پرسشها میپردازیم. با ما همراه باشید.
بلایی که در پلتفرمها
نازل شده است!
11 سال قبل که برای اولین بار بستههایی تحت عنوان سریال، در ویترین سوپرمارکتها خودنمایی کردند، میشد پیشبینی کرد که این محصولات نیز به بخشی منفی در عرصه فرهنگ و هنر کشورمان تبدیل خواهند شد. حالا بعد از گذشت بیش از یک دهه، ما نه با یک بخش، بلکه با یک جبهه گسترده از سریالهای بنجل و با داستانهای پرت و پلا مواجه هستیم.
برخلاف مجموعههای تلویزیونی که به طور رایگان پخش میشوند، مردم برای تماشای سریالهای شبکه نمایش خانگی باید مبلغی پول بپردازند. به همین دلیل هم توقع میرود که کیفیت این آثار، چند سر و گردن از محصولات تلویزیون بالاتر باشد. اما اوضاع کاملا معکوس است!
این روزها دو هنرمند باتجربه در زمینه طنزهای تلویزیونی نیز دو سریال کمدی را در شبکه نمایش خانگی عرضه کردهاند. اما بیاغراق، سریالهای جدید آنها در شبکه نمایش خانگی، از ضعیفترین محصولات این عرصه به حساب میآید!
رضا منتظری، منتقد و کارشناس سینما به گزارشگر کیهان میگوید: «چند سال است که با گسترش پلتفرمها و وی او دیها ما شاهد تولیدات به شدت گستردهتری در حوزه شبکه نمایش خانگی هستیم، به نحوی که بخش وسیعی از مردم نیز جذب تماشای این قبیل آثار شدهاند. طبق آماری که سال گذشته وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه کرد، تعداد بسیاراندکی از مردم سینما میروند و رفتن به سینما به طور کامل از سبد مصرف فرهنگی خانوادههای ایرانی خارج شده است. اما با توجه به اینکه فضای مجازی کارکرد گسترده تری یافته شاهد هستیم که مردم رو آوردهاند به آثاری که در پلتفرمها به نمایش
درمیآیند. متأسفانه بزرگترین معضل شبکه نمایش خانگی این است که یک وضعیت رها شدهای دارد. به طوری که اکثریت آثاری که در شبکه نمایش خانگی تولید میشوند، واقعا محتوایی ضدفرهنگی دارند. یعنی یک رسانه که میبایست عملکرد فرهنگی داشه باشد و در جهت گسترش فرهنگ ملی قدم بردارد رسما علیه رسالت خودش قیام کرده است!»
وی میافزاید: « به نظر میرسد که بر تولید آثاری که در شبکه نمایش خانگی منتشر میشود هیچ نظارتی نیست. گویی از دست خارج شده و به مثابه یک «بلا» در عرصه فرهنگ و هنر کشور گسترش یافتهاند! این سریالها اثرات مخرب گستردهای دارد که حتی میتواند از اثرات شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی هم بیشتر باشد. به این دلیل که قبحشکنیهای مکرری با مجوز دولتی در این سریالها وجود دارد و برخلاف شبکههای ماهواره ای، این سریالها مجاز و با مجوز قانونی در دسترس عموم مردم، خانوادهها و حتی کودکان و نوجوانان قرار دارند.»
سبقت از ماهواره!
سالها قبل، نگرانی اصلی برای تخریب فرهنگ عمومی کشورمان، شبکههای ماهوارهای بودند. اما حالا دیگر باید به صراحت گفت که سریالهای شبکه نمایش خانگی، روی شبکههای ماهوارهای را هم سفید کردهاند! از خشونت بیحد و حصر گرفته تا عبارات و اشارات غیراخلاقی و نمایش سبک زندگی «غیرانسانی» و... همه در بستههایی با عنوان سریال، از طریق
وی او دیها و فضای مجازی، به خورد مردم داده میشوند!
منتظری همچنین به یکی دیگر از آسیبهای سریال سازی در شبکه نمایش خانگی این گونه اشاره میکند: «خیلی از کارشناسان فرهنگی به این باور رسیدهاند که سریالهای شبکه نمایش خانگی از ازدواج سفید گرفته تا بیهنجاری در روابط را ترویج میکنند و رسما در جهت اهداف دشمنان نظام و کشور گام بر میدارند.
به همین دلیل هم بسیاری از کارشناسان بارها خواستار رسیدگی به وضعیت بیدر و پیکر شبکه نمایش خانگی شدهاند. شبکهای که در دوران ولنگاری فرهنگی، بسیار قبحشکنتر و بیپرواتر از حوزههای دیگر درصدد تخریب فرهنگ و هویت ایرانی اسلامی است.»
وی بیان میکند: « قرار بود که مجوزهای تولیدات شبکه نمایش خانگی به دست سازمان صداوسیما سپرده شود. اما این اتفاق هم تغییری ایجاد نمیکند. چون سریالهای شبکه نمایش خانگی نیازمند یک برخورد شدید و قهری است.»
این منتقد تصریح میکند: «آسیبی که شبکه نمایش خانگی به سینمای ملی میزند بسیار واضح و روشن است. تولیدات نازل و پیش پا افتاده در این عرصه سطح سلیقه مخاطب را پایین آورده است. ما مردمی آگاه و فرهیخته داریم و در کشوری با سابقه متمدن درخشان زندگی میکنیم؛ این بسیار تلخ است که سطح سلیقه مردم در حوزه فرهنگ و هنر چنین دچار تنزل شود. مسئله این است که هیچ کس مانع تولید و عرضه این آثار نمیشود. استمرار این آثار تهدیدات بسیاری را برای فرهنگ کشور و به ویژه نسل جدید در پی دارد.»
منتظری در پایان تأکید میکند: « به هیچ وجه نشانی از ترویج فرهنگ و هویت ایرانی و اسلامی در شبکه نمایش خانگی دیده نمیشود؛ این باعث شرمساری است که این حوزه مهم و پرمخاطب، از محصولاتی تهی و مشمئزکننده سرشار شده است. مسئولان فرهنگی هم برای برون رفت از این شرایط تدبیری ندارند!»
شبکه خانگی علیه مخاطب
پول یا مخاطب؟ این پرسشی است که در نگاه اول، بیهوده به نظر میرسد، چرا که خالق هر فیلم و سریالی اگر دل مخاطب را به دست آورد، به سود مالی هم میرسد. اما وقتی هدف، صرفا کاسبی و سوداگری و سودآوری باشد، آن وقت مردم برای هنرمند، دیگر مخاطب به حساب نمیآیند بلکه یک ابزار اقتصادی، شبیه به خودپرداز بانک میشوند!
«افشین علیار» منتقد سینما به گزارشگر کیهان میگوید: « اگر سریالهای شبکه خانگی را کنار هم بگذارید انگار دچار سری سازی شدهاند؛ سریالهایی که از ضعف فیلمنامه و عدم نگاه اجتماعی رنج میبرند. به نظر میرسد سازندگان این سریالها هدفی غیر از کسب سرمایه و رفاه بیشتر برای خودشان ندارند.»
وی میافزاید: « در این میان تنها عنصری که مد نظر نیست «مخاطب» است؛ مخاطب نیاز دارد تصویری از خود در این سریالها ببیند اما کارگردانان این سریالها مقابل مخاطب ایستادهاند. به طوری که کارگردان نگاه از بالا به پایین به مخاطب دارد. در چنین شرایطی چگونه میشود مخاطب را به دیدن این سریالها دعوت کرد و فرهنگ سازی و نگرش جدیدی را به او نشان داد؟ نگرش یا جهان بینی که با روحیات و نوع زندگی مخاطب منطبق باشد در این تولیدات شبکه خانگی دیده نمیشود، چرا که سریالسازی در شبکه خانگی با تجملگرایی و لاکچریسازی پیش میرود و این عناصر مواد لازم برای ساخت سریالهای شبکه خانگی شدهاند.
خانههای شیک و مجلل، ماشینهای آخرین مدل و تیپهای خاص با آرایشهای بیحد واندازه و ایضا استفاده از چند بازیگر چهره و البته چندتا هم ناآشنا که هنرجوهای کلاسهای بازیگری کارگردان همان سریال هستند؛ این مواد ناسالم و غیر هنری تبدیل میشود به یک سریال، سریالی که محتوا ندارد و نمیتواند بسترسازی مناسبی برای مخاطب
داشته باشد.
سریالهایی مثل عاشقانه، دل، رقص روی شیشه و این اواخر دراکولا و مردم معمولی با همین متر و معیار ساخته شدهاند!
این منتقد ادامه میدهد: «مخاطبهای این سریالها بیشتر نوجوانان هستند؛ آنها با دیدن این سبک از زندگی دچار پوچ انگاری میشوند. دقیقا این سریالها هم در مدار پوچانگاری
قدم برمیدارند. تمامی آنها فقط شکل و شمایلی از زندگی خاصی هستند اما بیهویتی کاراکترها در این سریالها کاملا مشهود است؛ این را به یاد داشته باشید که تعداد زیاد کارگردان سینمایی یا تلویزیونی به سمت ساخت سریالسازی در شبکه خانگی کشیده شدهاند که بتوانند خط قرمزها را دور بزنند.»
عدم نظارت بر سریالهای شبکه نمایش خانگی
علیار همچنین درباره ضعف نظارت در تولید سریالهای شبکه نمایش خانگی میگوید:«در شبکه خانگی به دلیل نظارت ناکافی، میشود با هر خط قرمزی بازی کرد، همانطور که گفته شد سریالهای شبکه خانگی از نظر محتوایی ضعفهای زیادی دارند و قصههای تکراری و شعاری و اگر کمدی باشند با داستانکهای جلف و لوس مواجه میشویم؛ چند بازیگر در قاب با سطحیترین دیالوگها نمیتوانند مخاطب را بخندانند و این موضوع برای سرمایهگذار و تهیهکننده و کارگردان موضوع مهمی نیست! بحث اصلی میزان سرمایهای است که بازمیگردد و پولهایی که باید شسته شوند؛ نمونه اش سرمایهگذار سریال شهرزاد! به هر حال تعریف سریالسازی در شبکه خانگی، بساز و بفروش است کسی هم به فکر تنزل فرهنگ و سطح سلیقه مخاطب نیست.»