اسب درشکه!(گفت و شنود)
گفت: گروهکهای ضدانقلاب بدجوری به جان هم افتاده
و علیه یکدیگر فحش و فحشکاری میکنند!
گفتم: این اجق وجقها کارشون و عارشون نیست. اسبهای درشکه وقتی به سربالایی میرسند و رمق ندارند همدیگر را گاز میگیرند!
گفت: به سرکردههاشون فحش میدهند و میگویند شما باعث بدبختی ما شدهاید!
گفتم: یارو با ماشین رفته بود ته دره و در بیمارستان بستری شده بود. کنار تخت او یک نفر دیگر هم بدجوری مجروح شده و خوابیده بود و هر چند دقیقه یکبار که به هوش میآمد راننده مجروح را به باد فحش میگرفت. پرسیدند چرا؟ راننده گفت؛ این یارو موتورش چراغ نداشت و
پشت سر ماشین من میآمد. ماشینم که ته دره رفت این بینوای مادر مرده هم دنبالم آمد و به این حال و روز افتاد!