نسخهای قدیمی برای دولت جدید(یادداشت روز)
دولتها در جمهوری اسلامی به دلایل مختلف یکی از سوژهها و اهداف دشمنان کلیت نظام بودهاند و کار بر روی دولتها یک راهبرد ثابت -حداقل طی دو دهه اخیر- بوده است. آنچه تاکتیکهای عملیاتی این راهبرد را تعیین میکند برداشت دشمن از جهتگیریهای سیاسی - فرهنگی دولت، نیروهای پیرامونی و خاستگاه اجتماعی آن است. گذشت یک سال از آغاز به کار دولت یازدهم، میتواند فرصت مناسبی باشد برای تعبیر خوابی که دشمن برای دولت یازدهم دیده است.
تدوین و عملیاتی شدن مجموعهای از دستورالعملهای جدید، نیاز به گذشت زمان بیشتری دارد اما درباره دولت یازدهم به شکل قابل تاملی مشاهده میشود که از فردای انتخابات فاز عملیاتی راهبرد دشمن آغاز میشود و این یعنی نسخهای از پیش وجود داشته است.
بی بی سی فردای انتخابات 24 خرداد سال 92 با حدود 20 تن از ضدانقلابیون فراری به مصاحبه پرداخته و نظر آنها را درباره پیروزی روحانی جویا میشود. مطالعه و تامل روی مواضع این جماعت نه به خاطر اهمیت خودشان، بلکه به دلیل مرجع صدور این تحلیلهاست. چرا که آنها پادوهایی هستند که بیرون از خواست و اراده اربابان خارجی خود نه سخنی میگویند و نه جرأت اظهار نظر دارند.
مرور تحلیلهای فردای پس از انتخابات از سوی این عده، به فهم کلیت پازل دشمن برای دولت یازدهم کمک میکند. تحلیلهایی که درواقع دستورالعملهای اجرایی برای دولت نوپا و نوسفر یازدهم هستند؛ «این آرای اصلاحطلبان و نسل خواهان تغییر بود که روحانی را امیدوارانه سوار بر موج شتابان تحولخواهی به کاخ ریاست جمهوری برد. وی باید با تکیه به پشتوانه حمایت مردمی مظهر و تجلی بخش اراده و امید ملتی باشد که خواهان غلبه عقلانیت و تدبیر بر تعصب و تامگرایی اقتدارگرایان خودمحور هستند.»، «گسترش بحث در عرصه عمومی در مورد سیاست اتمی، فلاکت اقتصادی و آزادیهای سیاسی تضمینی است برای اینکه «اصولگرایان» نتوانند با تجدید قوا حمله را از سر گیرند و دستاورد ۲۴ خرداد را پایمال کنند.»، «نوبت فعلیت بخشیدن به دیگر بندهای معلق مانده قانون اساسی است. و این در گرو مشروطهسازی از قدرت ولایی است.»، «احیا و فعال شدن دوباره شبکههای اجتماعی جنبش سبز میتواند در این مرحله فقدان سازماندهی منسجمتر را جبران کند.»، «میتوان به تولد جمهوری اسلامی جدیدی امیدوار بود؛ حکومتی که گذار دموکراتیک در آن ممکن است.»، «آقای روحانی نمیتواند انکار کند که رأی خود را مدیون همه کسانی است که... اصلاح اساسی در مدیریت کلان نظام را خواستار هستند.» و....
اینگونه عبارات و تحلیلهای القایی طی یک سال گذشته به طور مستمر و در سطح گستردهای منتشر و در حقیقت پمپاژ شده است. همانطور که در نمونههای مورد اشاره مشخص است، دشمن پازلی مشخص و واضح را پیش پای دولت جدید گذاشته است. قطعات این پازل و شمای کلی آن را به اختصار میتوان اینگونه توصیف کرد؛ دولت یازدهم پیروزی خود را مدیون کسانی است که خواستار تغییرات بنیادین در جمهوری اسلامی هستند. این تغییرات در لایههای فوقانی و حتی میانی تعریف نشده و باید به نحوی باشد که منجر به تغییرات ساختاری و محتوایی در جمهوری اسلامی شود. اگر نظام جمهوری اسلامی را به عنوان پیکری واحد و دولت را دست و پای آن تصور کنیم، در پازل دشمن این دست و پا نباید از مغز فرمان بگیرند و در هماهنگی با سایر اعضای پیکر باشند. اینکه دولت ماست خود را بخورد و کشک خود را بسابد هم کافی نیست و باید وارد فاز تقابل و درگیری شود. برای این منظور باید از سایر اعضای این پیکر، تصویری دیگر ساخت. تصویری خشن و متضاد که با دست و پای این پیکر دشمنی دارند.
از چنین دریچهای بهتر میتوان ادعاهای دشمن درباره تقابل نهادها، اشخاص، جریانات و حتی سایر قوا با دولت یازدهم را تحلیل کرد. اینجاست که عمل به وظیفه قوه قضائیه در برخورد با متهمان پروندههای مختلف و استفاده مجلس از برخی حقوق مصرح قانونی خود در برابر کابینه، چوب لای چرخ گذاشتن و دشمنی با دولت معرفی میشود و شبکه وهابی «العربیه» میشود دلسوز دولت یازدهم و مینویسد؛ «قوه قضائیه ایرانی تدابیر گستردهای برای مانعتراشی در مسیر تلاشهای حسن روحانی اندیشیده است.» و رادیو فردا - ارگان رسمی سازمان سیا - برای پرکشیدن امید از دل مردم ایران مرثیهسرایی کند که؛ «در نهایت آنها (مجلس) دنبال این هستند که دولت، دولت ناموفقی باشد و به بیتدبیری معروف شود و امید از دل مردم پر بکشد.»!
این پازل و نقشه راه البته نسخه جدیدی نیست و دوران اصلاحات و ماجراهایش اغلب بر اساس همین نسخه قابل تحلیل و بررسی هستند. البته این پازل در دولتهای نهم و دهم به دلایلی که تفسیر آن خارج از این بحث است در اولویت کاری دشمن قرار نداشت اما حتی در آن دوره نیز هرگاه مجالی برای استفاده پیش میآمد، تعلل نمیکردند. برای نمونه میتوان به ماجرای قصد احمدینژاد برای بازدید از زندان اوین در پی بازداشت یکی از نزدیکانش اشاره کرد که در پاییز سال 91 برای مدتی سپهر عمومی جامعه را درگیر جنجال و مباحث فرعی و البته فرسایشی کرد.
واکنش دشمن به این قضیه جالب و درسآموز است. یکی از تحلیلگران خارج نشین در این مورد اذعان میکند که این نخستین موضعگیری وی در حمایت از احمدینژاد است و علت این حمایت را نیز اینگونه شرح میدهد؛ «شکاف در ساختار سیاسی قدرت، میتواند مددرسان دموکراتیزاسیون شود، اما الزاما گذار به دموکراسی را متحقق نمیکند. نزاع میان باندهای قدرت در نظام اقتدارگرا، البته برای کنشگران معترض به وضع موجود اتفاق مبارکی است.»!
دشمن در پازل خود تصویری وارونه از «مردم» پیش چشم دولت میگذارد. در این پازل مردم اساساً دولت جدید را برای نیل به همان اهداف ادعایی و القایی انتخاب کردهاند و دولت میتواند و باید با تکیه به پشتیبانی آنان وارد درگیری و تنش با سایرین شود و هرقدر سطح این درگیری بیشتر باشد، حمایت مردمی نیز بیشتر خواهد شد. البته «مردم» در گفتمان دشمن متفاوت از اقشار مختلفی هستند که هر روز در کوچه و خیابان میبینیم. مردم واقعی ممکن است و صدالبته که با هزار و یک مشکل کوچک و بزرگ دست به گریبانند و به حق از برخی کمکاری و ندانمکاریها گله نیز دارند. اما با همه اینها پای صندوق رای میآیند اما دشمن به شکلی ابلهانه چشم خود را به روی این واقعیت بسته است که این مشارکت پیش از انتخاب یک سلیقه سیاسی خاص، رای اعتمادی به کلیت نظام جمهوری اسلامی است. مردمی که دشمن از آنها دم میزند؛ خیالی، مجازی و البته در عرصه واقعی «اندک و کمشمار» هستند و در پی تغییرات ساختاری در نظام!
به این مشت از نمونه خروار در رسانههای بیگانه دقت کنید؛ «در چنین ساختاری تنها راه پیش بردن برخی برنامهها پشتوانه قدرتمندی از نیروها و تشکلهای مردمی است که قادر باشد «ولایت مطلقه فقیه» و حامیانش را به عقبنشینی وادار کند. رگههایی از این تلاش در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی بروز پیدا کرد ... برخی تحلیلگران معتقدند عدم اتکا به قدرت افکار عمومی از عوامل مهم ناکامی خاتمی بوده است.»، «سالهای ریاست جمهوری خاتمی حامل یک درس مهم و آموزنده بود: بدون رجوع به مردم و بهره گرفتن از توان آنها پیروزی و موفقیت در این جامعه متناقض و دوپاره ممکن نیست. اگر روحانی از نیروی کلان مردم در جنگ قدرت بهره گیرد، میتواند در سال دوم زمامداری خود کارنامه درخشانتری داشته باشد. کوتاه سخن: روحانی میتواند، اگر واقعا بخواهد.»
ما نیز در این زمینه با دشمن موافقیم که دولت یازدهم باید از دوران اصلاحات عبرت بگیرد. البته آنها مدعی هستند که عقبنشینی و عدم استفاده از پتانسیل اجتماعی در تقابل با نظام باعث ناکامی آن دولت شد اما فهمیدن آنکه خستگی و دلزدگی مردم از درگیر شدن دولت در دعواها و جنجالهای سیاسی بیهوده و عدم توجه به مطالبات واقعی مردم عامل رویگردانی از جریان مدعی اصلاحات بود، کار دشواری نیست.
البته نحوه مواجهه دولت یازدهم با پازل دشمن، خود موضوعی مفصل و تحلیل و پرداختن به آن نیز ضروری است که فرصت دیگری میطلبد اما باید به این نکته مهم اشارهای کوتاه کرد که کار دولت یازدهم در مقابل مردم از جهتی سختتر است. مردم امروز با 20 سال و حتی چهار سال پیش تفاوت کردهاند. آنان دولتهای مختلف با شعارهای گوناگون را دیده و عملکرد عینیشان را سنجیدهاند، پس تجربه بیشتری دارند و زودتر از گذشته میتوانند تشخیص دهند کدام دولت، دنبال درد آنهاست و کدام یک دنبال سیاسیبازیهای خودش.
و پاسخ ما به عنوان جزئی از این مردم - که حمایت و همراهی با دولت را وظیفه خود میداند - به دشمن همان است که رهبر معظم انقلاب در مهرماه سال 1379 فرمودند؛ «وقتی انسان میبیند دستگاههای تبلیغاتی دشمن - دستگاه تبلیغاتی مزدور آمریکا و سازمان سیا، دستگاه تبلیغاتی دولت انگلیس، دستگاه تبلیغاتی دولت غاصب صهیونیست - برای فلان لایحه در مجلس یقه میدرانند، جنگ روانی میکنند؛ به خاطر فلان زندانی، به خاطر فلان مسئول، دلسوزیهای دایه مهربانتر از مادر را نشان میدهند، انسان حق دارد به شک بیفتد؛ حق دارد در صدق بسیاری از ادّعاهایی که میشود، تردید کند.دشمن امروز امیدوار است شاید بتواند از ضعفها استفاده کند؛ از سادهاندیشیها استفاده کند؛ جای پای خود را در دستگاههای سیاسی کشور و دستگاههای فرهنگی کشور باز هم باز کند؛ اما من عرض میکنم، این ملت بیدار است؛ مسئولان بیدارند و جواب زیادهطلبی دشمن را با قدرت به او خواهند داد.»
محمد صرفی