kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۴۰۳۹
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۹:۵۷

تکلیف و مصلحت در اسلام




سید محمدحسن صالح

در نوشتار حاضر نویسنده به بررسی چیستی تکلیف و مصلحت و رابطه این دو مقوله از نگاه آموزه‌های دینی پرداخته است.
گفتنی است این مطلب از ماهنامه فرهنگ پویا شماره 28 انتخاب شده است.
***
مفهوم تکلیف
از حیث لغوی، کلفت و سختی، بن‌مایه و ریشه کلمه تکلیف به شمار می‌رود به‌طوری که امر کردن به چیزی که انجام آن دشوار است را «تکلیف» می‌نامند. در فرهنگ دینی، معنای تکلیف تضییق گشته و به‌عنوان اصطلاحی خاص به معنای فرمان و دستور الهی به کار گرفته می‌شود. از دیرباز متکلمین و بزرگان عقاید در بحث خداشناسی یکی از افعال خدا را تکلیف و دستور دادن می‌دانستند و درباره آن بحث کردند. آنها در تعریف تکلیف می‌گفتند: طلب کردن یا منع کردن خدا از کاری که دارای مشقت است تکلیف نام دارد. در این میان اما سید بن طاووس در نامه‌ای که به مناسبت فرارسیدن سن بلوغ فرزندش به او می‌نویسد، معتقد است که حقیقت اوامر و نواهی خداوند، نه سختی و مرارت ظاهری بلکه مقرب شدن نزد او و تشرف به محضر دوست است. پسرم! جشن تکلیف در حقیقت جشن تشریف است!
مفهوم مصلحت
واژه مصلحت به معنای منفعت، سود و بهره است. مصلحت، تقسیم‎بندی‌های گوناگونی دارد. به لحاظ زمانی، می‎توان مصلحت را به مصالح دائمی(ثابت) و موقت(متغیر) تقسیم کرد. همچنین گاهی از اوقات دلیل و فلسفه حکم توسط دین بیان می‌شود. برای نمونه؛ خداوند، دلیل تشریع قصاص را حفظ نفوس معرفی می‌کند. با این‌حال در بسیاری از تکالیف، همراه با ابلاغ آن توسط پیامبر، مصلحت و فلسفه آن حکم به مخاطب ارائه نشده است.
در مواردی که مصلحت حکم معرفی شده،گاه این مصلحت دنیوی است و گاهی به سودی اخروی یعنی رسیدن به بهشت و دوری از جهنم‌ اشاره دارد. در کلمات متکلمین و بزرگان امامیه از ابتدا مرز دنیوی یا اخروی بودن مصلحت مورد توجه قرار گرفته، به‌گونه‌ای که از مصلحت اخروی با عنوان «لطف» و از مصلحت دنیوی با عنوان «منفعت» و در برخی موارد «اصلح» یاد می‌شده است. این دو گونه مصلحت باهم تعارض نداشته و در راستای هم تعریف می‌شده‌اند؛ اگرچه از حیث اصالت، مصلحت اخروی مقدم داشته می‌شود.
رابطه تکلیف و مصلحت
بر اساس دیدگاه عدلیه(امامیه و معتزله) که قائل به حسن و قبح عقلی هستند، وجوب تکلیف برای دست یافتن به یک نتیجه و غایت خاص است که همان مصلحت می‌باشد؛ زیرا در غیراین صورت، فعلی بیهوده از خداوند سر زده که حکیم بودن او را زیر سؤال می‌برد. از این‌رو از دیرباز متکلمین با گشودن بحثی به‌عنوان «حسن تکلیف» معتقد بوده‌اند که در نظام خلقت، تکلیف کردن خداوند امری حسن و بایسته است؛ چراکه خداوند حکیم است و در ورای هر باید و نباید شخص حکیم، غایت و مصلحتی نهفته است. در مقابل،‌اشاعره اگرچه به حسن تکلیف معتقدند ولی می‌گویند این بایسته بودن، بدین روست که خداوند به این کار دست زده است، نه اینکه خود امر و نهی کردن حسن ذاتی داشته باشد.
بعد از اینکه دانستیم تکلیف نمودن الهی نیکو است، نوبت به این پرسش مهم می‌رسد که حکمت و مصلحتى که در تکالیف مانند وجوب نماز و روزه و حرمت ربا و دروغ و مانند آن وجود دارد کدام است؟ طبق نظریه مشهور دانشمندان شیعه، فایده و مصلحت تکلیف آن است که آدمی ‌در معرض ثواب ابدی و دائمی(اخروی) قرار می‌گیرد که از آن به «تعریض ثواب» یاد می‌شود. در این میان، نظرات دیگری هم وجود دارد.
فلاسفه با بیان مقدماتی چندگانه و با تکیه بر مدنی ‌بالطبع‌ بودن آدمی، لزوم وجود قانونی فرابشری برای رفع و یا دفع اختلافات انسانی را لازمه دوام حیات بشری برمی‌شمرند و در نتیجه مصلحت تکالیف را در غایاتی این جهانی خلاصه می‌کنند. به دیگر سخن، اگر قانون خدا نباشد بشر از پس آشتی و اداره خویشتن بر نمی‌آید و هر کسی به فکر نام و نان خویش است و جهان به سوی نابودی کشیده می‌شود. همچنین‌اشاعره در جواب این سؤال که مصلحت موجود در تکالیف الهی چیست، معتقدند از آنجا که در غالب تکالیف، منفعت آن قابل شناسایی نیست شایسته است که معتقد شویم افعال الهی و از جمله تکلیف کردن، دارای غرض خاصی نیست و حُسن آن تنها شرعی است.
برای نمونه می‌توان بسیاری از تکالیف را یافت که در نگاه نخست و صرف نظر از دشواری معمولی در انجام تکلیف، درحالتی خنثی و سلبی‌الطرفین قرار دارند(نه دارای منفعت مشخص و نه دارای ضرر هنگفتی‌اند) به‌علاوه برخی تکالیف مانند نبرد با مشرکان(قتال) و واجبات مالی از جمله خمس و زکات که همگی در عنوان «جهاد به مال و انفس» گردآوری شده است، حداقل در نگاه ظاهری و ابتدایی چیزی جز ضرر و از دست دادن جان و یا سرمایه زندگی نیست. اصالت دادن مصلحت دنیوی بر مصلحت اخروی و‌ترجمه مصلحت به منفعت صرف و ظاهری باعث شده است که قرآن کریم به صراحت در قالب بیان قانون «عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیرلکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو کره لکم» (بقره،216) گوشزد کند که مصالح و غایات تکالیف، فراتر از انگیزه و احساسات انسان‌ها هستند.
چه بسیار پیش آمده که انسان‌ها از عملی بدشان می‌آید و حال آنکه در باطنش خیر نهفته و چه بسیار اوقات که به عملی دیگر رغبت دارند و حال آنکه خالی از خیر بوده و شر است. طبق این آیه از یک سو هدف تکالیف ،همیشه و براحتی برای انسان‌ها قابل شناسایی نیست و از سویی، لزوما به همین دنیا خلاصه نمی‌شود. براستی چرا در میانه این همه واجب و حرام، غایت و هدف را باید در آخرت و نه در همین دنیا جست‌وجو کرد؟ تأکید بزرگان بر مصلحت اخروی از آن روست که این مصلحت دارای صفت بسیار مهم «ماندگاری» است که بر اساس آن تمام مشکلات ظاهری نهفته در تکلیف تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد.
علامه حلی، نویسنده کتاب سترگ کشف‌المراد، در جواب کسانی که تکالیف را مانند زخمی‌کردن انسان و سپس مرهم گذاشتن بر او و در نتیجه غیرمنطقی می‌دانستند این قیاس را مع‌الفارق دانسته و تأکید می‌کند که به رغم حاصل شدن دشواری موقت در تکالیف، به‌ دنباله آن ثوابی دائمی ‌وجود دارد که قوام حکیمانه بودن تکلیف است. شکی نیست که به‌پاخاستن از بستر نرم و گرم برای نماز، سختی خاص خود را دارد. همچنان که پرداخت خمس و دل بریدن از یک پنجم دسترنج هم برای بعضی‌ها کم از دادن جان نیست! اما این سختی‌ها و تنگناها در مقایسه با بهشت و رسیدن به رضوان الهی اصلا به‌حساب نمی‌آیند.
مصلحت واحد یا مصالح متعدد؟
بعد از روشن شدن اجمالی رابطه تکلیف با مصلحت و اینکه اولا تکلیف، حُسن و بلکه ضروری است و ثانیا این نیکو بودن دائر مدار وجود مصلحت است، این سؤال پیش می‌آید که آیا تکالیف می‌توانند دارای چند مصلحت باشند و یا اینکه منحصرا باید دارای یک مصلحت باشند. به‌نظر می‌رسد هم از حیث عرضی و هم طولی یک تکلیف می‌تواند دارای مصالح متعدد باشد. از حیث عرضی یک تکلیف می‌تواند دارای چند مصلحت باشد که هر کدام به‌طور مستقل موضوعیت داشته و خودگردان باشد به‌گونه‌ای‌که می‌تواند به‌تنهایی باعث نیکو شدن تکلیف شود.
از حیث طولی هم یک تکلیف می‌تواند دارای یک غایت اصلی و نهایی بوده، در کنار آن اهداف متوسطی نیز داشته باشد. در مرحله بعد درباره اینکه از چه راهی می‌توان به مصالح متعدد یک تکلیف پی برد، باید گفت در اینجا نقش فقیهان و ابزار اجتهاد بیش از پیش روشن می‌شود. به دیگر سخن اینکه از حیث اثباتی بتوان مصالح چندجانبه را برای یک تکلیف تشخیص داد، وظیفه‌ای است که برعهده فقیهان گذاشته شده تا با استنباط از منابع معتبر، منحصره و یا غیرمنحصره بودن مصالح را تشخیص داده بر اساس آن تصمیم بگیرند.
مصلحت دنیوی و مصلحت اخروی
اگر صرف نظر از عالم آخرت و بدون در نظر گرفتن جهان‌بینی الهی، بخواهیم هندسه مصلحت‌ها را تنظیم کنیم، عقلانی بودن یک تکلیف در منافع دنیوی خلاصه می‌شود. بر این اساس، روزه گرفتن با مشقات خاص خود زمانی منطقی و عقلانی است که باعث منفعتی در همین عالم باشد، مثلا درصد سلامت روزه‌دار بالاتر برود و یا آرامش روحی او بهبود یابد. همچنین بسیاری از اعمال نیک فقط در راستای جلوگیری از تصادم با حقوق دیگران ارزش مثبت می‌یابند. این در حالی‌ است که در جهان‌بینی الهی غایت اصلی بر اساس جهان آخرت و زندگی جاودانه تنظیم شده است. به دیگر سخن، تکلیف در کلام اسلامی دائر مدار ثواب و عقاب است، نه صرفا منفعت و ضرر.
با توجه به آنچه درباره تشکیک طولی مصالح گفته می‌شد می‌توان نتیجه گرفت که یک تکلیف خاص می‌تواند از یک سو منفعت دنیوی داشته باشد و در ادامه از مصالح دیگری همچون ابتلا و آزمایش نیز سخن به میان آورده شود. در این میان، توجه به اصالت غایات اخروی در مقایسه با غایات دنیوی است؛ چه اینکه غفلت از این حقیقت باعث می‌شود مکلفین درباره حسن تکالیفی که در وهله نخست دارای منفعت دنیوی نیستند و یا دارای منفعت هستند اما درک منفعتشان زمان بر و طولانی‌مدت است دچار چالش شوند. از این رو، برای فهم بهتر چرایی اصالت غایات اخروی باید بین دو هدف یعنی هدف خدا از امر ونهی کردن و هدف او از آفرینش انسان ارتباط برقرار کرد. در کلام اسلامی از این ارتباط در قالب«قاعده لطف» رونمایی شده است.
در قرآن کریم در امتداد غایات ابتدایی و میانی از خلقت انسان، رستگاری به عنوان غایت نهایی از آفرینش‌اشرف مخلوقات معرفی می‌شود. مکانیزم رسیدن به این رستگاری که گاه با کلمه قرب از آن یاد می‌شود، در پرتو تکالیف الزامی از سوی خداوند است. در این تکالیف، آنچه اساسی است و فرجام نهایی به شمار می‌رود، مصحلت اخروی است نه صرفا منفعت دنیوی. بر اساس این مهم تکالیف، ضرورتی بالقیاس پیدا می‌کنند.
در کلام اسلامی، توجه به این دو گونه مصلحت در مقدمه تکلیف یعنی بحث بعثت انبیا نیز جلوه گر شده است، به گونه‌ای که متکلمین از دو عنوان جداگانه حسن بعثت و ضرورت بعثت سخن به میان آورده‌اند. در حسن بعثت اگرچه از منافعی دنیوی همچون یادگیری حرفه‌ها و علوم خاص توسط انبیا سخن گفته می‌شود اما آنچه این بعثت را ضروری می‌نماید، رسیدن به سعادت اخروی است که بعثت، راه انحصاری دست یافتن به آن است و از این رو ضرورت می‌یابد. همچنین در قرآن کریم اگرچه به منافع برخی احکام‌اشاره شده، ولی در کنار آن با عباراتی همچون «لعلکم تعقلون» و «لعلکم تتقون» به نوعی فرادنیوی بودن غایات تکالیف گوشزد شده است. در جهان امروز انحصار مصالح در منافع دنیوی(آن‌هم به تشخیص خود مردم) باعث برخی نتیجه‌گیری‌ها مانند عرفی شدن دین شده است. آنچه در فلسفه پراگماتیستی مبنی بر اصالت فایده مورد توجه قرار می‌گیرد، مصلحت صرفا به معنای فوائد عاجل و همه فهم دنیوی است و مصلحت ،مساوی با کلمه سود می‌شود. این در حالی است که در نگاهی دقیق‌تر باید گفت صرف تشخیص عرف، باعث رسمیت یافتن یک مصلحت نمی‌شود بلکه باید قانونگذار(خداوند) به آن‌اشاره کرده باشد و یا حداقل در مواردی که عقلا به واسطه تعقل و تدبیرشان به مصلحتی پی برده اند، خداوند به عنوان رئیس‌العقلا و خالق عقل از آن نهی نکرده باشد.
مصلحت عاجل و مصلحت آجل
مصلحتی که در تکلیف و دستور خداوند جاخوش کرده، گاه آجل و زمان بر و گاهی عاجل است و زودرس. بنابر یک فرض می‌توانیم منافع دنیوی را مصالح زودرس و نقد به حساب آوریم که در همین دنیا شخص مکلف بدان دست می‌یابد و ثواب اخروی را منافع زمان بر و نسیه‌ای به شمار آوریم که تنها پس از مرگ و در سرای آخرت نصیب آدمی می‌شود. بنا بر فرض دیگر در همین دنیا هم می‌توان مصالح را به عاجل و آجل تقسیم کرد. بنابر آیه شریفه «ان مع العسر یسرا» با وجود دشواری طبیعی در انجام تکلیف، می‌توان به آسایشی امیدوار بود که همانا مصلحت نهادینه در آن است. با توجه به امکان تشکیک طولی مصالح، یک تکلیف همزمان با صدور خویش می‌تواند متضمن مصلحت باشد و به علاوه در طول زمان مصالح آجلی را برای مکلفان به دنبال
داشته باشد.
مصلحت فردی ونوعی
مصلحت موجود در یک تکلیف، گاه متوجه یک فرد خاص است و گاهی امت اسلامی و یا حتی تک‌تک انسان‌ها را در بر می‌گیرد. در ارتباط این قسم با قسم پیشین می‌توان گفت اغلب، مصالح عاجل و زودگذر به نوعی مصالح فردی به شمار می‌روند و مصالح آجل وزمان بر، مصلحت‌هایی هستند که به مرور زمان فراتر از فرد، شامل امت اسلامی و بلکه نوع انسانی می‌شوند. برای نمونه، همان طور که گفته شد، امر ونهی خداوند دارای یک مصلحت بزرگ است که ما آن را «در معرض ثواب الهی بودن» نام نهادیم.
این مصلحت، مختص یک فرد نیست بلکه تمام انسان‌ها را شامل می‌شود به‌طوری‌که حتی کافران و بی‌دین‌ها هم در معرض این مصلحت، قرار دارند؛ یعنی می‌توانند با ایمان آوردن و سپس عمل به دستور خداوند، خود را مشمول ثواب الهی بکنند. همزمانی وجود مصلحت فردی و نوعی در یک دستور الهی، نکته‌ای است که از خود آیات قران هم قابل استفاده است، به طوری که در تکلیفی به نام «دفاع» علاوه‌بر اینکه این تکلیف ارشادی دارای مصلحتی عمومی است، قرآن کریم همزمان مصالح فردی را هم پیش کشیده، می‌فرماید: وَ لِیَبْتَلِیَ الله ما ترجمه فی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فی قُلُوبِکُمْ؛ اینها برای این است که خداوند، آنچه در سینه‌هایتان پنهان دارید، بیازماید؛ و آنچه را در دلهای شما (از ایمان) است، خالص گرداند (آل عمران،154).
بر اساس کریمه قرآنی، ابتلاء و آزمایش فردی هم مصلحتی جداگانه برای این تکلیف به شمار می‌رود که منافاتی با مصلحت بزرگ دیگر یعنی حفظ کیان اسلام در برابر دشمنان ندارد. همچنین این مصلحت بزرگ تعارضی با ثواب تک‌تک رزمندگان در سرای آخرت هم ندارد. در این میان، تزاحم میان مصلحت فردی با مصالح نوعی بسیار مهم است. در بیشتر موارد، مصلحت نوعی بر مصلحت فردی مقدم داشته می‌شود؛ اما مواردی را هم می‌توان یافت که فرد بر نوع و یا جامعه مقدم داشته می‌شود.
گاه وجود یک فرد چنان برای حیات بشری مورد نیاز و اضطرار است که مقدم بر نوع انسانی می‌شود. بنابراین در تکلیف به نجات یک پیامبر، تمام مصالح دیگر تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد. این افراد همان کسانی هستندکه از حیث فیزیکی فردند اما به تعبیر قرآن خود، «امت» هستند.
کوتاه سخن اینکه در هر دستور از آستان حکیمانه حضرت دوست، حکمتی و مصلحتی نهفته است. عقل که پیامبر درون است دستی بر آتش دارد و می‌تواند برخی مصلحت‌ها و حکمت‌ها را کشف کند؛ اما حرف نهایی در تشخیص مصلحت و حکمت بایدها و نبایدها را پیغامبران الهی می‌زنند. حجت‌های الهی سلسله وار آمده‌اند تا به انسان‌ها بفهمانند که در اطاعت از خداوند، هم رفاه دنیا نهفته است و هم سعادت عقبی؛ هم انسان به معراج می‌رود وهم امت‌ها معراجی می‌شوند و براستی که این تکلیف در حقیقت تشریف است...