kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۳۷۴۸
تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱۴۰۰ - ۲۰:۰۰
نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران-117

نقش خاتمی در پروژه تقلب و ابطال انتخابات




در روز رأی‌گیری یعنی 22 خرداد 1388، همزمان با سایت‌های حامی موسوی (نوروز، قلم‌نیوز، اصلاحات، امروز، سلام‌نیوز، جمهوریت و...) که ادعا کردند نامزد مورد حمایت آنها در 21 استان به برتری قاطع رسیده است، سایت کلمه وابسته به ستاد انتخابات موسوی مصاحبه‌ای با خاتمی در هنگام اخذ رأی ترتیب داد و خاتمی در این مصاحبه گفت: «شواهد امر حاکی است موسوی انتخابات را برده است،‌ اما من پیشگو نیستم!»
خاتمی با این سخن، ذهن‌ها را آمادة طرح موضوع تقلب می‌کرد. همان طور که نیمه‌شب روز رأی‌گیری،‌ در حالی که شمارش آراء ادامه داشت، میرحسین موسوی در یک مصاحبه گفت: «بنده پیروز انتخابات هستم!» در هیچ یک از انتخابات‌ ریاست جمهوری، حتی در جایی که اختلاف آراء به نفع کاندید پیروز بسیار زیاد بود این مسئله سابقه نداشته و حکایت از برنامة از پیش تدوین شده دارد.
بعد از ظهر روز شنبه 23 خرداد، خاتمی به همراه موسوی و سیدحسن خمینی به دیدار‌هاشمی می‌روند و به گفته‌هاشمی رفسنجانی، خواسته این سه تن، «ابطال انتخابات بود و راه‌های قانونی را نیز قبول نداشتند!»1
پس از اعلام نتایج از سوی شورای نگهبان، موسوی جلسه‌ای با بهزاد نبوی، مصطفی تاج‌زاده و محسن امین‌زاده، همفکران اصلی خاتمی تشکیل داد و پس از آن نتایج انتخابات را «شعبده‌بازی دست‌اندرکاران انتخابات و صدا و سیما» نامید و در بیانیه‌ای ضمن بی‌امانت دانستن متصدیان و برگزارکنندگان انتخابات، تلویحاً مسئله آشوب را پیش کشید و نوشت: «این کار جز تزلزل نظام جمهوری اسلامی ایران و حاکمیت دروغ و استبداد نیست... خائنین به آرای مردم هیچ ابایی ندارند که این خانة پارسیان به آتش کشیده شود!»2 با شروع اردوکشی خیابانی و کشاندن اعتراضات از مجاری قانونی به کف خیابان‌ها و بی‌اعتنایی به راهکارهای رهبری برای بازشماری و بررسی صندوق‌ها با حضور نمایندگان کاندیداهای معترض، خاتمی با صدور بیانیه‌ای از این تظاهرات‌ حمایت و بر آتش آن افزود. «آنچه در جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری اتفاق افتاد و باعث خدشه‌دار شدن اعتماد عمومی و واکنش‌های طبیعی و پراحساس مردم عزیز ما در سراسر کشور منجر شده است، این حق مسلم مردم است که خواستار حفظ آرای خود شوند و وظیفة مسلم مسئولان کشور است که امانتدار این آراء باشند و تلاش کنند اعتماد عمومی را که بزرگترین پشتوانة کشور و نظام است حفظ و تقویت شود.»3
رهبر معظّم انقلاب، با صبر مثال‌زدنی خود، نمایندگان کاندیداها و نمایندگان و مسئولین اجرایی و کمیسیون تبلیغات انتخابات را دعوت کردند و در جلسه‌ای صمیمی و طولانی، سخنان آنان را استماع کرده و سپس بر پیگیری این خواست‌ها از طرق و مجاری قانونی پیش‌بینی شده تأکید نمودند. بی‌توجهی و عدم پایبندی دو تن از کاندیداها یعنی میرحسین موسوی و کروبی به راه‌های قانونی و راهنمایی‌های رهبری، و ادامة تظاهرات خیابانی با صدور بیانیه‌های پی درپی موسوی و کروبی و احزاب مشارکت و مجمع روحانیون مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب، باعث شد تا رهبر انقلاب اسلامی در نماز جمعة 29 خرداد 1388، به طور مفصل مسئله را کالبدشکافی کردند.  معظّم‌له ضمن انتقاد از برخی موضوعات مطرح شده در مناظره‌ها، به عقبة اعتراضات در خارج کشور و خط آشوب به عنوان راهبرد دشمنان انقلاب اشاره کرده و خواستار آرامش مردم و تبریّ مسئولین و نخبگان از جریان اغتشاش در کشور و تن دادن کاندیداها و هواداران‌شان به قانون شدند. معظّم‌له در بخشی از خطبه‌های خود ضمن بازگویی برخی دخالت‌های آمریکا و غرب در امور ایران، مواضع آنها را به شدّت مورد انتقاد قرار‌دادند و فرمودند:
«بنده در این دو سه هفته، رفتار و گفتار دولتمردان آمریکا و دولتمردان چند کشور اروپایی را دنبال کردم؛ در این هفته‌های نزدیک به انتخابات و آن روز انتخابات و شب بعد از انتخابات، بعد هم این دو سه روز بعد از انتخابات. یک وضع متغیر و متفاوتی داشت. اوّل، قبل از شروع انتخابات جهت‌گیری رسانه‌هایشان، دولتمردانشان، این بود که در اصل انتخابات ایجاد تردید کنند، شاید شرکت مردم کم بشود. البته همین نتایجی که از این انتخابات حاصل شد، همین نتایج را آنها هم -هم اروپایی‌ها، هم آمریکایی‌ها- حدس می‌زدند؛ اما این حرکت عظیم مردم را انتظار نداشتند؛ این کار ۸۵ درصدی؛ چهل میلیونی را باور نمی‌کردند. بعد از آن‌که این حضور عظیم دیده شد، اینها شوکه شدند؛ فهمیدند چه اتفاق بزرگی در ایران افتاد؛ فهمیدند که باید خودشان را با این شرایط جدید وفق بدهند؛ هم در امور بین‌الملل، هم در امور خاورمیانه و جهان اسلام، هم در مسئله هسته‌ای. در مسائل ایران شوکه شدند؛ فهمیدند که سرفصل جدیدی در مسائل مربوط به جمهوری اسلامی پیدا شد، که مجبورند این را بپذیرند. این مربوط به هنگامی بود که این حرکت عظیم مردم دیده شد و از این‌جا مرتب به وسیلة ایادی خودشان مخابره شد و همه‌شان اظهار تعجب کردند؛ از همان صبح جمعه این اظهارات شروع شد، آن‌جا هم برخی از بازخوردهای این اظهارات دیده شد.
وقتی اعتراض بعضی از نامزدها را دیدند، ناگهان احساس کردند فرصتی برایشان پیش آمد. این فرصت را مغتنم شمردند تا بتوانند موج‌سواری کنند. لحن‌شان از روز شنبه و یکشنبه عوض شد و وقتی یواش یواش چشمشان افتاد به بعضی از اجتماعات مردمی که به دعوت نامزدها مثلاً در خیابانها پیدا شدند، امیدوار شدند، یواش یواش نقاب‌هایشان کنار رفت و حقیقت خودشان را بنا کردند نشان دادن. چند تا از وزرای خارجه و رؤسای دولت‌های چند تا کشور اروپایی و آمریکا حرف‌هایی زدند که باطن آنها را به انسان نشان می‌داد. از قول رئیس‌جمهور آمریکا نقل شد که گفته ما منتظر چنین روزی بودیم که مردم به خیابان‌ها بریزند. از آن طرف نامه بنویسند، اظهار علاقة به روابط کنند، ابراز احترام به جمهوری اسلامی بکنند، از این طرف این حرف‌ها را بزنند. کدام را ما باور کنیم؟
در داخل کشور هم عوامل این عناصر خارجی به کار افتادند و خط تخریب خیابانی شروع شد؛ خط تخریب، خط آتش‌سوزی، اموال عمومی را آتش بزنند، حریم کسب و کار مردم را ناامن کنند، شیشه‌های دکان مردم را بشکنند، اموال بعضی از مغازه‌ها را به غارت ببرند، امنیت مردم را از جانشان و مالشان سلب کنند؛ امنیت مردم مورد تطاول اینها قرار گرفت. این ربطی به مردم و طرفداران نامزدها ندارد، این مال بدخواهان است، مال مزدوران است، مال دست‌نشاندگان سرویس‌های جاسوسی غربی و صهیونیست است. این کاری که در داخل، ناشیانه از بعضی سر زد، اینها را به طمع‌انداخت، خیال کردند ایران هم گرجستان است! یک سرمایه‌دار صهیونیست آمریکایی چند سال قبل از این، طبق ادعای خودش که در رسانه‌ها و در بعضی از مطبوعات نقل شد، گفت من ده میلیون دلار خرج کردم، در گرجستان انقلاب مخملی راه‌انداختم؛ حکومتی را بردم، حکومتی را آوردم. احمق‌ها خیال کردند جمهوری اسلامی، ایران و این ملت عظیم هم مثل آنجاست. ایران را با کجا مقایسه می‌کنید!؟ مشکل دشمنان ما این است که هنوز هم ملت ایران را نشناخته‌اند.
آن چیزی که در این بین از همه بدتر و زشت‌تر به چشم من آمد، این حرفهایی بود که به عنوان دلسوزی از حقوق بشر و سخت‌گیری به مردم، از زبان این دولتمردان آمریکایی صادر شد که: ما از این‌که با مردم چنین رفتار بشود، مخالفیم؛ ما نگرانیم! شما نگران مردمید!؟ شما چیزی به نام حقوق انسان را اصلاً قبول دارید!؟ افغانستان را کی به خاک و خون کشید و هنوز هم دارد می‌کشد؟ عراق را کی زیر چکمة نظامیان خودش تحقیر کرد؟ در فلسطین چه کسی به دولت صهیونیست ظالم این همه کمک سیاسی و مادّی کرد؟ در خود آمریکا -انسان واقعاً تعجب می‌کند- در زمان دولت همین حزب دموکرات، در زمان ریاست جمهوری شوهر همین بانوئی که حالا اظهار نظر می‌کند، [هیلاری کلینتون] هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقة داوودی را زنده زنده در آتش سوزاندند. اینکه دیگر جای انکار نیست. همین حضرات، همین دموکرات‌ها این کار را کردند. فرقة داوودی‌ها به قول خودشان دیویدیها- به دلیلی مورد غضب دولت آمریکا قرار گرفتند و به منزلی رفتند و در آن‌جا متحصن شدند. هر چه کردند، بیرون نیامدند. اینها خانه را آتش زدند و هشتاد تا مرد، زن، بچه تو این خانه، زنده زنده سوختند. شما حقوق بشر می‌فهمید یعنی چه!؟ به نظر من این مسئولان و سیاستمداران اروپایی و آمریکایی قدری بایستی شرم و حیا را هم برای خودشان وظیفه بدانند. جمهوری اسلامی، پرچم‌دار حقوق انسان است. دفاع ما از مردم مظلوم در فلسطین، در لبنان، در عراق، در افغانستان، در هر نقطه‌ای که مردم مظلوم واقع شدند، نشانة همین است. نشانة این است که پرچم حقوق بشر به وسیلة اعتقاد به اسلام، ایمان به اسلام در این کشور برافراشته شده است. ما احتیاج نداریم که برای حقوق بشر کسی ما را نصیحت کند.»4در همین خطبه،‌ معظّم‌له جناح‌های سیاسی، سیاسیون، رؤسای احزاب، کارگردانان جریانات سیاسی را خطاب قرار‌داده ضمن فراخواندن آنان به قانون، ادامة اغتشاشات و منجر شدن آن به تخریب اموال عمومی و تضعیف و تخریب چهرة نظام را خواست دشمن برشمرده و عواقب و مسئولیت آن را متوجه آنان دانستند. معظّم‌له فرار از راه‌های قانونی و خواست مطالبات غیرقانونی را آغاز دیکتاتوری دانستد که ایشان و نظام زیر بار آن نخواهند رفت. هشدار معظّم‌له در این فراز بسیار تکان‌دهنده است:
«در این قضیة انتخابات، مردم حقاً و انصافاً به وظیفة خودشان عمل کردند. وظیفه‌شان این بود که بیایند پای صندوق‌های رأی، که به بهترین وجهی این وظیفه اداء شد؛ اما ما و شما وظایف سنگین‌تری داریم. آن کسانی که به یک نحوی یک نوع مرجعیتی در افکار مردم دارند؛ از این سیاسیون و رؤسای احزاب و کارگردانان جریانات سیاسی، و یک عده‌ای از اینها حرف‌شنوی دارند، اینها خیلی باید مراقب رفتار خودشان باشند؛ خیلی باید مراقب گفتار خودشان باشند. اگر آنها کمی افراطی‌گری کنند، دامنة این افراطی‌گری در بدنة مردم به جاهای بسیار حساس و خطرناکی خواهد رسید که گاهی خود آنها دیگر نمی‌توانند آن را جمع کنند، که ما نمونه‌هایش را دیده‌ایم. افراط وقتی در جامعه به وجود آمد، هر حرکت افراطی به افراطی‌گری دیگران دامن می‌زند. اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، یا برای اصلاح ابرو، چشم را کور کنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خون‌ها و خشونت‌ها و هرج و مرج‌ها، آنهایند. من به همة این آقایان، این دوستان قدیمی، این برادران توصیه می‌کنم بر خودتان مسلط باشید؛ سعة صدر داشته باشید؛ دست‌های دشمن را ببینید؛ گرگ‌های گرسنةکمین‌کرده را که امروز دیگر نقاب دیپلماسی را یواش یواش دارند از چهره‌هایشان برمی‌دارند و چهرة حقیقی خودشان را نشان می‌دهند، ببینید؛ از اینها غفلت نکنید. امروز -حالا عرض خواهم کرد- دیپلمات‌های برجستة چند کشور غربی که تا حالا با تعارفات دیپلماتیک با ما حرف می‌زدند، نقاب از چهره برداشتند؛ چهرة واقعی خودشان را دارند نشان می‌دهند؛ «قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ»5 دشمنی‌های خودشان با نظام اسلامی را دارند نشان می‌دهند؛ از همه هم خبیث‌تر دولت انگلیس. من به این برادران عرض می‌کنم، به مسئولیت پیش خدای متعال فکر کنید: پیش خدا مسئولید، از شما سؤال خواهد شد. آخرین وصایای امام را به یاد بیاورید؛ قانون، فصل‌الخطاب است؛ قانون را فصل‌الخطاب بدانید. انتخابات اصلاً برای چیست؟ انتخابات برای این است که همة اختلاف‌ها سر صندوق رأی حل و فصل بشود. باید در صندوق‌های رأی معلوم بشود که مردم چی می‌خواهند، چی نمی‌خواهند؛ نه در کف خیابان‌ها. اگر قرار باشد بعد از هر انتخاباتی آنهایی که رأی نیاوردند، اردوکشی خیابانی بکنند، طرفدارانشان را بکشند به خیابان؛ بعد آنهایی که رأی آورده‌اند هم، در جواب آنها، اردوکشی کنند، بکشند به خیابان، پس چرا انتخابات انجام گرفت؟ تقصیر مردم چیست؟ این مردمی که خیابان، محل کسب و کار آنهاست، محل رفت و آمد آنهاست، محل زندگی آنهاست، اینها چه گناهی کردند؟ که ما می‌خواهیم طرفدارهای خودمان را به رخ آنها بکشیم؛ آن طرف یک جور، این طرف یک جور. برای نفوذى تروریست -آن کسی که می‌خواهد ضربة تروریستی بزند- مسئله او مسئله سیاسی نیست؛ برای او چه چیزی بهتر از پنهان شدن در میان این مردم؛ مردمی که می‌خواهند راهپیمایی کنند یا تجمع کنند. اگر این تجمعات پوششی برای او درست کند، آن وقت مسئولیتش با کیست؟ الان همین چند نفری که در این قضایا کشته شدند؛ از مردم عادی، از بسیج، جواب اینها را کی بناست بدهد؟ واکنش‌هایی که به اینها نشان داده خواهد شد -تو خیابان از شلوغی استفاده کنند، بسیج را ترور کنند، عضو نیروی انتظامی را ترور کنند- که بالاخره واکنشی به وجود خواهد آورد، واکنش احساسی خواهد بود. محاسبة این واکنش‌ها با کیست؟ انسان دلش خون می‌شود از بعضی از این قضایا؛ بروند توی کوی دانشگاه، جوانها را، دانشجوها را -آن هم دانشجوهای مؤمن و حزب‌اللهی را، نه آن شلوغ‌کن‌ها را- مورد تهاجم قرار بدهند، آن وقت شعار رهبری هم بدهند! دل انسان خون می‌شود از این حوادث. زورآزمایی خیابانی بعد از انتخابات کار درستی نیست، بلکه به چالش کشیدن اصل انتخابات و اصل مردم‌سالاری است.
من از همه می‌خواهم به این روش خاتمه بدهند. این روش، روش درستی نیست. اگر خاتمه ندهند، آن‌وقت مسئولیت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهدة آنهاست. این تصور هم غلط است که بعضی خیال کنند با حرکات خیابانی، یک اهرم فشاری علیه نظام درست می‌کنند و مسئولین نظام را مجبور می‌کنند، وادار می‌کنند تا به عنوان مصلحت، زیر بار تحمیلات آنها بروند. نه، این هم غلط است. اوّلاً تن دادن به مطالبات غیرقانونی، زیر فشار، خود این، شروع دیکتاتوری است. این اشتباه محاسبه است؛ این محاسبة غلطی است. عواقبی هم اگر پیدا کند، عواقبش مستقیماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت. من از همة این دوستان، این برادران، می‌خواهم بنا را بر برادری بگذارید، بنا را بر تفاهم بگذارید، قانون را رعایت کنید. راه قانون باز است. راه مَحبّت و صفا باز است، از این راه بروید. و امیدوارم خدای متعال توفیق بدهد که همه از این راه بروند. خب، همه پیشرفت کشور را می‌خواهند. جشن پیروزی چهل میلیونی را این برادران گرامی بدارند و نگذارند دشمن این جشن را خراب کند؛ همچنانی که دشمن می‌خواهد خراب کند. البته اگر کسانی بخواهند راه دیگری را انتخاب بکنند، آن‌وقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صریح‌تر از این صحبت خواهم کرد.»6

پانوشت‌ها:
1- خبرگزاری فارس، 23/3/1388.
2- سایت جهان، 24/3/1388. سودای سکولاریسم ص 347.
3- سایت خاتمی، 25/3/1388.
4- خطبه‌های نماز جمعه تهران، 29/3/1388.
5- سوره آل‌عمران: آیه 118.
6- خطبه‌های نماز جمعه تهران، 29/3/1388.