اخبار ویژه
ستاد تصمیمساز اقتصادی دولت در قبضه عاملان تورم 49 درصدی!
« در حالی که دولت در ادعاهای خود همواره بر لزوم اجماع کارشناسی در تصمیمگیریهای اقتصادی تاکید میکند، عملکردها، خلاف این رویه را نشان میدهد.»
وبسایت الف با انتشار این تحلیل نوشت: اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور با صدور احکامی جداگانه دبیر و اعضا کارگروه ستاد هماهنگی امور اقتصادی را منصوب کرد. با حکم معاون اول رئیسجمهور، مسعود نیلی به عنوان دبیر و محمدعلی نجفی، فرهاد نیلی، حسن درگاهی، سیدمهدی برکچیان، اکبر کمیجانی، شاپور محمدی، سیدحمید پورمحمدی و پیمان قربانی به عنوان اعضای این ستاد منصوب شدند.
الف نوشت: هر چند جهانگیری در این احکام که به صورت جداگانه صادر شده، آورده است که «با توجه به جایگاه مهم ستاد هماهنگی امور اقتصادی در تنظیم سیاستهای کلان اقتصاد کشور و رویکردهای دولت برای دستیابی به اهداف اقتصاد مقاومتی ابلاغ شده توسط رهبر معظم انقلاب، تشکیل کارگروهی با عضویت کارشناسان برجسته اقتصادی، جهت بررسی موارد پیشنهادی به آن ستاد ضروری به نظر میرسد.» اما تعلق خاطر اکثر کارشناسان اقتصاد کلان عضو این ستاد به یک حلقه فکری نشان میدهد که خروجی کار نیز احتمالا در قالبهای تنگ و تار جهتگیریهای باندی گرفتار خواهد شد.
الف تصریح کرد، بیمهری دولت به بدنه عظیم اقتصاددانان و بسنده کردن به یک حلقه خاص، نشاندهنده رویکرد انحصارگرایانه در سیاستگذاری است که بدون شک همانگونه که در دورههای قبل و در کشورهای دیگر منشاء مشکلات فراوانی شده است، در دولت جاری نیز آفات فراوانی به دنبال خواهد داشت.
از سوی دیگر خبرگزاری مهر با طرح این سوال که «مسعود نیلی یا محمد طبیبیان؛ کدامیک هدایتگر اقتصادی دولت یازدهم هستند؟» نوشت: دولت یازدهم مدل اقتصادیاش را به صورت رسمی اعلام نمیکند و همچنان این پرسش مطرح است که هدایتگر اقتصادی دولت تدبیر و امید کیست و یا چه کسانی هستند؟ در این شرایط صاحبنظران معتقدند احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی که از سوی رئیسجمهور سابق تعطیل شد در اسرع وقت ضروری است تا زمینه پاسخگویی مناسب فراهم شود؛ و گرنه اتفاقات ناشی از بیمسئولیتی اقتصادی دوران گذشته با تشکیل کارگروههای فاقد قدرت اجرایی، در این دولت هم تکرار خواهد شد.
مهر میافزاید: اما این پایان داستان نیست. هر چه که به جلوتر میرویم، از نحوه چیدمان کارگروههای تخصصی اقتصادی، میتوان به راحتی غالب شدن تفکر و مکتب خاص را در این دولت دید و لمس کرد؛ شاید هم حسن روحانی به طور خاص هنوز نمیداند که چه اتفاقی در اطراف او در حال رخ دادن است. بر همین اساس، اقتصاد رفته رفته، لباس سی و چند ساله خود که نسل اولیهای این مکتب پوشیدند، را دوباره بر تن میکند و شاید در ادامه هم، دولتمردانی که از این مکتب اقتصادی حمایت نمیکنند، فضای کاری را برای ادامه مهیا نبینند و مجبور به کنارهگیری شوند. حرف از نظام قیمتگذاری بازار آزاد است و آنهایی که بدون هیچ قید و بندی و حتی فکر کردن عاقلانه، معتقد به اجرای این نظام و آنهم در بازار فوقالعاده غیر رقابتی، غیرشفاف و بعضا رانتی اقتصاد ایران به هر طریق ممکن هستند؛ حال هر اتفاقی میخواهد بیفتد. یکسری، ناگهانی میلیاردر و سری دیگر، زیر چرخه توسعه آن، له شوند. دیگر فرقی نمیکند و بحث سود و زیان مطرح است. یکی میبرد و یکی میبازد، این، حکم مکتب است و عدالت در آن معنا ندارد و رشد اقتصادی به هر طریقی، ملاک عمل قرار میگیرد. نسل اولیها به خوبی به یاد دارند که پیروان این مکتب و با اجرای سیاستهای تعدیل اقتصادی با اقتصاد ایران چه کردند؟
مهر تأکید میکند که در واقع ترکیب آرا در ستاد هماهنگی اقتصادی دولت 8 به یک است و آنجا نیلی و طبیبیان به عنوان قائلان به اقتصاد آزاد حاکمند.
یادآور میشود عملکرد این تیم در دولت سازندگی با سیاست موسوم به تعدیل اقتصادی منجر به تورم 49 درصدی در سال 74 شد و برخی آشفتگیهای اجتماعی را در پی داشت.
این حاشیهسازی برای کتمان کدام کوتاهیهای دولت بود؟!
حمله رئیس جمهور به منتقدان در حالی که اخیراً هیچ انتقادی درباره عملکرد هستهای دولت مطرح نشده بود گمانهزنیهایی را درباره علت این اظهارات پیش میکشد.
وبسایت جهاننیوز ضمن طرح این موضوع نوشت: اظهارات آقای روحانی درست زمانی بیان شد که تقریباً هیچ انتقادی در روزهای پیش از آن درباره موضوع هستهای بیان نشده بود که حتی هفتههای پیش از آن هم فضای انتقاد از عملکرد هستهای دولت، کاملاً آرام و بدون حاشیه بود. با توجه به این واقعیت، نگاه بخشی از ناظران سیاسی به سمت و سوی دیگری رفت و گمانهزنیهایی درباره پشت پرده این هجمه ناگهانی مطرح شد. در نهایت این تحلیل شکل گرفت که هدف اصلی رئیس جمهور نه تاختن به منتقدان رویکرد هستهای که «انحراف افکار عمومی از چند واقعه مهم غیرسیاسی» بوده است.
جهاننیوز میافزاید: همزمانی سخنرانی آقای روحانی با صدور رأی دادگاه لاهه به نفع امارات در پرونده کرسنت، افزایش انتقادات از رانت 650 میلیون یورویی و استیضاح وزیر علوم، تحلیل فوق را به واقعیت نزدیکتر کرد. دولت در حالی پرونده کرسنت را در دادگاه لاهه به امارات واگذار کرد که بسیاری از دلسوزان از همان روز رأی اعتماد زنگنه هشدار دادند که انتخاب وی به عنوان وزیر نفت به صلاح نیست. پس از آن هم بارها کوشیدند که دولت به رد و بدل شدن رشوه در این پرونده اذعان و آن را ملغی کند یا دست کم وزیر نفت با پیگیری مجدانه پرونده، برای دوری از ضرر هنگفت در معامله گازی با امارات بکوشد اما رأی دادگاه از واقعیت دیگری حکایت داشت.
در ادامه این تحلیل آمده است: این خبر تلخ و کمکاری بزرگ مسئولان دولتی در شرایطی رسانهای شد که اعتراضات منتقدان به دفاع رئیس جمهور از مسئولان اعطا کننده رانت 650 میلیون یورویی، بالا گرفته بود. در چنین شرایطی ایجاد یک محور ثانویه و منحرف ساختن نگاهها به سمت موضوعی حاشیهای و کاذب میتوانست تا مدتی خیال دولتمردان را از پاسخگویی به چند اشتباه سهمگین راحت کند؛ کاری که رئیس جمهور یک تنه آن را برعهده گرفت، حتی به بهای عبور از شعارها و وعدههای خود.
جهاننیوز همچنین نوشت: البته یک تحلیل همسوی دیگر هم در میان برخی محافل سیاسی مطرح است که علت اصلی تندی اخیر رئیس جمهور را برآورد او از نتیجه مذاکرات هستهای میداند. براساس این تحلیل، آقای روحانی به این نتیجه رسیده که مذاکرات به شکست انجامیده و به منتقدان پرخاش کرده است.
در همین حال وبسایت شفاف در تحلیلی با اشاره به یک سالگی دولت احتمال داد سخنان تند و اهانتآمیز روحانی مقدمهچینی برای جورچین فرافکنی در آینده است. این سایت مینویسد: انحراف افکار عمومی از سوء مدیریتها و تصمیمات غلط و چرخاندن پیکان تقصیر به سمت کسانی که یک میلیونیم قدرت، بودجه و اختیارات دولت را ندارند، نهایت سیاسیکاری است. مردم میدانند که چرا و چگونه، بعضی سیاستمداران به سبک رونالدینهو، به یک سو نگاه میکنند و به سوی عکس پاس میدهند. مردم اصلاً واکنش مثبتی به این بازیها نشان ندادهاند.
حمله به غزه خطای بزرگی بود که اسرائیل را با باخت استراتژیک مواجه کرد
محافل غربی بالاتفاق مقاومت اسلامی فلسطین را برنده جنگ 28 روزه غزه در برابر اسرائیل میدانند.
روزنامه فرانسوی فیگارو در این باره از بنبست استراتژیک اسرائيل در جنگ خبر داد و نوشت: اسرائیل با بنبست راهبردی روبرو شده است. به قول معروف رویدادها یک بار به شکل طنز و یک بار به صورت تراژدی تکرار میشوند. حملات اخیر ارتش اسرائیل به نوار غزه به حمله جنوب لبنان در سال 1982 شباهت داشت. میتوان با فاصله زمانی به این نتیجه رسید که اسرائیل کمترین درس راهبردی از ماجراجویی نظامیاش در سال 1982 در جنوب لبنان نگرفته است؛ در این ماجراجویی نظامی، اسرائیل بیش از هزار تن از سربازان خود را تا سال 2000 از دست داد و پس از کشتار صبرا و شتیلا به سیمای خود در جامعه جهانی شدیداً خدشه وارد آورد.
فیگارو افزود: در این ماجراجویی نظامی، دولت اسرائیل همچنین شیعیان لبنان را به دشمنی رسمی تبدیل کرد و زمینه ایجاد حزبالله لبنان را نیز فراهم نمود. دولت اسرائیل با حملات خونینش به نوار غزه، عملاً آب به آسیاب حماس و دیگر گروههای فلسطینی میریزد و همزمان نیروهای سکولار و سازشکار به ویژه سازمان فتح را به حاشیه میراند.
از سوی دیگر نشریه فرانسوی نوولابزرواتور ضمن پاداش به قلم ژان دانیل که خود یهودی است، نوشت: خاطره هولوکاست دیگر نگهبان اسرائیل نیست. از این پس همه دنیا با حکومت اسرائیل دشمن خواهند بود. هولوکاست دیگر نمیتواند چتر حمایتی برای اسرائیل باشد. از نگاه جهانیان اسرائیل دیگر مظلوم نیست. حمله به غزه خطای تاریخی و بزرگ اسرائیل بود و حماس به عنوان گروه کوچک، بزرگترین برنده جنگ است.
در همین حال روزنامه هافینگتون پست در تحلیلی به قلم دیوید هیرست تصریح کرد: مقامات اسرائیل ادعا میکنند که جنبش حماس در این جنگ ضربه سختی از جانب ارتش اسرائیل متحمل شده است اما سازمانهای جاسوسی این رژیم اعلام میکنند که این جنبش همچنان سه هزار موشک کوتاه برد و میان برد را در اختیار دارد.
وی خاطرنشان کرد؛ از جمله نتایج منفی جنگ اخیر علیه غزه برای تلآویو این است که ارتش اسرائیل با حمله علیه غزه شرایط را برای متحد شدن گروههای مقاومت فلسطین فراهم کرده است.
هیرست تأکید کرد؛ جنبش حماس و همچنین جنبش جهاد اسلامی فلسطین طی عملیات خود در جنگ اخیر غزه به ارتش رژیم صهیونیستی ثابت کردند که این دو جنبش از آنچه که تصور میکرد آمادهتر و مجهزتر هستند.
در همین حال امانوئل والرشتاین نظریهپرداز آمریکایی در وبسایت شبکه الجزیره خاطرنشان کرد: حماس در میان مدت برنده جنگ با اسرائیل در حوزه افکار عمومی است. حماس آشکارا در این جنگ برنده است.
اولاند خرده تلگرافچی اسرائیل است
«رسانههایی مانند فاکسنیوز در غرب به اسم نگاه رسانهای منصفانه و متعادل به جنگ غزه واقعیتهای مهمی را تحریف و سانسور میکنند».
لوموند دیپلماتیک در تبیین بیشتر این تحلیل نوشت: تظاهر رسانههای افراطی مانند فاکسنیوز به انصاف و تعادل خالی از ریشخند نیست. این ادعا موجب فراموشی این نکته میشود که چه کسی اشغالگر است. همچنین برای بیشتر روزنامهنگاران غربی، این امر ابزاری جهت حفاظت از خود در برابر تعصب مخاطبان یک خبر ناراحتکننده است که ادعا میکنند بلافاصله نقطهنظر مقابل آن را نیز باید مطرح کرد. افزون بر این که چنین رفتاری در بحرانهای دیگر بینالمللی، به عنوان نمونه بحران اوکراین دیده نمیشود. تعادل واقعی رنجور است. به خاطر این که بین تصویر کشتار شدید و خونین غزه و پرتاب راکت به یک پلاژ در تلآویو تفاوت زیادی وجود دارد.
لوموند با بیان اینکه براساس فضاسازی رسانههای گویا جنایت جنگی از هر دو سو صورت میگیرد، نوشت: به این ترتیب، باقی موضوع یعنی مطلب اساسی فراموش میشود؛ اشغال نظامی کرانه باختری، محاصره اقتصادی غزه، اشغال رشدیابنده اراضی. اما، به نظر میآید که تداوم خبری هرگز وقت کافی برای پرداختن به این جزئیات را ندارد. به عنوان مثال، چقدر از بزرگترین مصرفکنندگان خبر میدانند که بین جنگ 6 روزه و جنگ عراق یعنی بین سالهای 1967 و 2003، بیش از یک سوم قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد، توسط یک دولت یعنی اسرائیل زیر پا نهاده شده و غالب این قطعنامهها در مورد اشغال اراضی مناطق فلسطینی بوده است. میتوان گفت که یک آتشبس ساده در غزه به مفهوم تداوم تجاوز شناخته شده به حقوق بینالمللی است.
لوموند با سرزنش دولت فرانسه نوشت: برای یادآوری این امر نمیتوان روی پاریس حساب کرد. پاریس از زمانی که در 9 ژوئیه گذشته بدون گفتن یک کلمه درباره قربانیان غیرنظامی فلسطینی اعلام کرده که این حق دولت تلآویو است که «برای حفاظت از خود در برابر تهدیدات همه اقدامات لازم را انجام دهد»، آقای فرانسوا اولاند دیگر در بند «تعادل» نیست. او به خرده تلگرافچی دست راستیهای اسرائیل تبدیل شده است.