kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۱۲۱۲
تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۸
کسب و کاری به نام حقوق‌بشر با نگاهی به زندگی عبدالکریم لاهیجی

کریم بغدادی، آمریکایی حتی فرانسوی


 
 سید محمد عماد اعرابی
اعتراف به ماهیت سازمان منافقین دیگر کمی دیر شده بود، آنها در طول این مدت جوانان زیادی را با شعارهای انقلابی و ضد امپریالیستی به دام همین «فرقه» کشانده بودند.
عبدالکریم اسفند 1358 به خبرنگار روزنامه کیهان گفته بود:
در تمام عمر دیناری از دولت پول نگرفته‌ام و اساساً از خدا آرزو کرده‌ام که هیچ‌گاه در سمت و پست دولتی قرار نگیرم.248
اما ظاهرا هیچ وقت به آرزویش نرسید چون اگر همکاری‌اش با ساواک را نادیده بگیریم حداقل در فرانسه به خدمت دایره حقوقی اداره فرانسوی حفاظت از پناهندگان و بی‌وطنان درآمد و در حقیقت کارمند وزارت خارجه دولت فرانسه شد.249 در این پُست جدید می‌توانست خدمات قابل توجهی به اداره مرکزی اطلاعات عمومی فرانسه(RG) و یا اداره نظارت داخلی(DST) در ارزیابی پرونده پناهندگان سیاسی و شکار سوژه‌های مناسب ارائه دهد. حالا دیگر می‌توانست همکاری مستقیم و غیرمستقیم با 4 سرویس اطلاعاتی را در کارنامه‌اش درج کند؛ از ساواک و سیا گرفته تا استخبارات عراق و اداره امنیت فرانسه. لقبی که برخی جریان‌های داخل ایران با عنوان «کریم بغدادی» به او داده بودند تنها به ویژگی سوم او در همکاری با رژیم بعث صدام اشاره داشت؛ در واقع کریم هم بغدادی بود، هم آمریکایی و هم فرانسوی. فقط ایران و مردمش بودند که هیچ وقت نتوانستند مورد محبت عبدالکریم لاهیجی قرار بگیرند!
با این حال عبدالکریم فقط به سِمَت دولتی‌اش در وزارت امور خارجه فرانسه قانع نبود. او حداقل یک سال پیش از آنکه در اداره پناهندگان وزارت امور خارجه فرانسه جاگیر شود تشکیلاتی با عنوان «جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران» راه‌انداخت و خودش ریاست آن را به عهده گرفته بود.250 در روزهایی که دوستان و همقطارانش در جبهه ملی نظیر عبدالرحمن برومند طرح تحریم ایران را به آمریکایی‌ها می‌دادند او نیز تصمیم گرفته بود با پرونده‌‌سازی‌های حقوق بشری دلایل موجهی برای تحریم ایران بتراشد؛ مهم‌ترین کارکرد «جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران» همین بود. 3 سال بعد از تشکیل این سازمان با ارتباطاتی که داشت آن را به عضویت «فدراسیون بین‌المللی جوامع حقوق‌بشر»(FIDH)
درآورد 251 تا از مواهب مادی و معنوی بیشتری در تأمین هزینه کارهایش بهره‌مند شود. تقریباً در هر گزارش حقوق بشری علیه ایران ردپایی از عبدالکریم لاهیجی و اطرافیانش وجود داشت تا با ارائه شرایطی اسف‌بار از اوضاع اجتماعی ایران مستندات کافی برای فشار سیاسی و اقتصادی دولت‌های اروپایی و آمریکایی بر مردم ایران را فراهم کنند.
یک بار در حمایت از سلمان رشدی فتوای امام خمینی(ره) را ترویج تروریسم خواند؛252 یک بار اعدام مجرمان را مصداق نقض حقوق بشر دانست؛ یک بار سراغ زندانیان رفت و به حکم بازداشت کورش اسدی و سعیدی سیرجانی حمله کرد؛253 عبدالکریم تبدیل به کارمند مواجب بگیری شده بود که در ازای تأمین هزینه‌های زندگی‌اش توسط نهادهای اروپایی و آمریکایی، هر چه در توان داشت برای پرونده‌‌سازی علیه ایران خرج می‌کرد. اما کسانی مثل او همیشه در نقش یک تیغه قیچی بودند؛ تیغه دیگر افرادی بودند که بستر لازم برای شروع پرونده‌‌سازی و جنگ رسانه‌ای علیه ایران را ایجاد می‌کردند. ماجراهایی که پس از جنگ تحمیلی و با آغاز باز‌سازی ایران و عادی‌سازی روابط دیپلماتیک روند عجیب و غریبی به خود گرفته بود.
 از قتل برخی چهره‌های سیاسی خارج از ایران و به رگبار بستن رستوران میکونوس گرفته تا کشف محموله موشک در بندر آنتورپ و ادعای سوء قصد به نویسندگان عازم ارمنستان. در همه این ماجراها ابتدا حادثه‌ای عجیب رخ می‌داد و سپس این عبدالکریم و دوستانش بودند که به میدان می‌آمدند و انگشت اتهام را به سمت حکومت ایران نشانه رفته و با حمایت رسانه‌های غربی، صدور بیانیه‌ها و انجام گفت‌وگوهای متعدد خواستار اعمال فشار بر حکومت ایران می‌شدند. پرونده‌‌سازی‌های او علیه کشورش در مجامع بین‌المللی تمامی
نداشت.