یک شهید، یک خاطره
اولین زن شهید
مریم عرفانیان
عمه(1) ایشان توی تظاهرات علیه رژیم ستمشاهی در چهارراه لشگر شهید شده بود. وقتى پدر ولىالله موضوع را فهمید خیلى ناراحت شد و به بیمارستان رفت تا پیکر خواهرش را تحویل بگیرد. ولى ا... ذوقزده و با خوشحالی آمد خانه. به او گفتم: «مگر دیوانه شدهاى، این کارها چیست که انجام مىدهى؟»
گفت: «الان مىروم نقل مىگیرم و بین فامیل پخش مىکنم و مىگویم باعث افتخار ماست که از خانواده ما یک زن در راه رسیدن به اهداف انقلاب اسلامى به شهادت رسیده.» ناراحت شدم و گفتم: «این حرفها را جلوى کسى نزنى که ناراحت مىشوند.»
گفت: «شما نمىدانید این موضوع چقدر با اهمیت است و باعث افتخار ماست.» و مدام در حال گفتن ذکر الحمدالله ربالعالمین بود. بعد هم گفت: «کاش من شهید میشدم.»
***
مدتی گذشت پسرعمه ایشان که مادرشان شهید شده بود مبارزه خودش را گسترده کرد. وقتى به او مىگفتیم: «حاجآقا، شما دیگر دست بردارید، مادرتان که رفت بس است، دیگر شما نمىخواهد بروید.»
مىگفت: «مادرم که یک زن بود در این راه شهید شد، من چطور مىتوانم بنشینم و صبر کنم.»
ولىا... هم در این مورد بهشدت از ایشان حمایت مىکرد و در تمام مراحل او را یارى میرساند.
خاطرهای از شهید ولیالله چراغچی مسجدی
راوی: فخری معین درباری، مادر شهید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بتول چراغچی مسجدی، تاریخ تولد: 1306/12/20 مشهد: تاریخ شهادت: 1357/10/9 چهارراه لشگر.