kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۰۲۸۳
تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۸:۴۵

شـایسته‌­سـالاری و شـایسته‌گـزینی از منظـر عقل و دیـن



  محمدمهدی نادری قمی
در حکومت اسلامی، تصدی همه پست­ها و مناصب؛ بویژه آنهایی که به سیاست‌گذاری‎ها و تصمیم‎گیری‎های کلانِ نظام اسلامی مربوط می‎شود، بایستی بر اساس اصل شایسته‎سالاری صورت پذیرد و ترتیبی اتخاذ شود که شایسته‎ترین‎ها در این مناصب قرار گیرند. از منظر اسلامی، شایستگی را می‎توان مرکّب از دو مؤلفۀ اصلی تقوا و تخصص دانست. بر این اساس، رعایت و حاکمیت اصل شایسته‎سالاری در حکومت اسلامی ایجاب می‎کند برای ورود افراد به جایگاه‎های مهم سیاستگذاری و تصمیم‎گیری، نظامی طراحی شود که از میان افراد واجد صلاحیت، حتی‎المقدور با تقواترین و متخصص‎ترین (شایسته‎ترین) آنها در آن منصب قرار گیرد.
در نوشتار حاضر که گزیده‌ای از مقاله : بررسی شایسته‌­سالاری در نظام سیاست‌گذاری جمهوری اسلامی ایران در تئوری و عمل (با تأکید بر قوّۀ مقننه و مجریه) منتشرشده در فصلنامه حکومت اسلامی شماره 94 است، موضوع شایسته‌­سالاری  و شایسته گزینی از منظر آموزه‌های دینی و مسلمات عقلی مورد بررسی قرار گرفته است.
در هر نظام تصمیم­‌گیری و سیاستگذاری، دو رکن «فرآیند» و «افراد مشارکت­ کننده» در آن فرآیند را می‌­توان جداگانه مورد بررسی و تحلیل قرار داد. به عبارت دیگر، اینکه خروجی یک نظام تصمیم­‌گیری و سیاستگذاری چه باشد، هم بسته به نوع فرآیند حاکم بر آن است و هم وابسته به افرادی است که در این فرآیند مشارکت می­‌کنند. با ادبیاتی دیگر نیز می­‌توان این گونه گفت که در یک نظام تصمیم­‌گیری و خط ‎مشی‎گذاری؛ هم ساختار حاکم بر آن، مهم و تأثیرگذار است و هم افرادی که درون آن ساختار به اخذ، تعیین و تدوین تصمیم­ها و سیاست­ها (خط­ مشی‌­ها) مبادرت می­‌کنند. از همین منظر، گاه مشکلات و ضعف­هایی که در تصمیم‌­ها و خط ­مشی­‌ها وجود دارد، مربوط به ساختار است (که طبعاً برای حل آن باید آن مشکلات ساختاری را برطرف کرد) و گاه مشکل در شایستگی­‌ها و صلاحیت افراد و نیروهایی است که در درون آن ساختار به کار گرفته شده‌­اند. در تفکیک بین «ساختار» و «افراد»، شاید بتوان نقش ساختار را مهمتر و تأثیرگذارتر دانست؛ چرا که اگر مشکلات جدی و اساسی در ساختار وجود داشته باشد، بکارگیری بهترین و شایسته­‌ترین افراد و نیروها نیز منجر به نتایج و عملکرد درخور و قابل توجهی نخواهد شد؛ درست، مثل خودرویی که اگر ضعف­ها و محدودیت‌­های مهم فنی و سیستمی داشته باشد، راننده‌­های بسیار ماهر و کاربلد نیز نخواهند توانست با آن، عملکرد درخشان و قابل اعتنایی از خود بر جای بگذارند.
با یک بررسی اجمالی و گذرا، می‌­توان اذعان کرد که از منظر اسلامی، ملاک بکارگیری افراد در مناصب مدیریتی و تصمیم­‌گیری دولت و نظام اسلامی (بویژه در مدیریت­های رده بالا و جایگاه‌های مربوط به تعیین خط ­مشی‌­ها و سیاست‌های کلان نظام و حکومت)، میزان شایستگی و صلاحیت آنها برای آن پست و منصب است. این همان چیزی است که اصطلاحاً از آن به «شایسته­‌سالاری» تعبیر می­‌شود.
مفهوم  شایستگی و شایسته‌­سالاری
«شایستگی» در لغت به معنای سزاواری، درخور و مناسب ­بودن و داشتن لیاقت است (فرهنگ عمید،حسن عمید، ج2، تهران). بنابراین، هنگامی که گفته می­شود فردی برای کاری یا منصبی شایسته است؛ بدین معنا است که وی برای آن کار و منصب، فردی درخور، سزاوار و مناسب است و صلاحیت و لیاقت لازم برای انجام آن کار و تصدی آن منصب را دارد.
«شایسته­‌سالاری» نیز در اصطلاح دانش مدیریت، به معنای نظام و سیستمی است که در آن، انتخاب، انتصاب و ترفیع افراد بر مبنای توانایی و تجارب آنها در زمینه مورد نظر ـ و نه بر اساس روابط شخصی یا خویشاوندی ، پیشینۀ اجتماعی، وابستگی حزبی و مانند آنها ـ انجام می­‌گیرد (فرهنگ جامع مدیریت، علی اکبر فرهنگی و حسین صفرزاده، ص250).
گرچه نویسندگان و صاحب­نظران، تعریف‌‌های مختلفی را برای شایسته­‌سالاری ذکر کرده‌اند، اما همچنانکه در بسیاری از این تعاریف دیده می­‌شود، اجمالاً می­‌توان گفت مقصود از شایسته‌سالاری، حاکمیت نظام و سیستمی است که در آن، گزینش و بکارگماری و نصب و عزل افراد در امور مختلف، بر اساس ویژگی­هایی از قبیل دانش، تجربه، توانایی، تعهد، کاردانی و لیاقت آنان صورت پذیرد و در یک کلمه، صلاحیت و شخصیت ذاتی خود افراد و ضوابط، ملاک و معیار قرار گیرد، نه آنکه به جای ضوابط، روابط، تعیین‌کنندۀ جایگاه­ها باشد و عواملی همچون پول و ثروت، قدرت و مکنت و نسبت‌های خانوادگی، قومی، حزبی و جناحی مد نظر قرار گیرد. البته همچنانکه برخی نویسندگان نیز اشاره کرده‌­اند، مؤلفه‌­ها و اجزای تشکیل­‌دهنده شایستگی (و به تعبیری، ضوابط تعیین‌کننده شایستگی) بسته به فرهنگ و نظام ارزشی حاکم بر جوامع و همچنین سازمان­های مختلف، می‌تواند کم و بیش متفاوت شود (شایسته‌­سالاری با رویکرد اسلامی، جمعی از نویسندگان، زیر نظر مجتبی درودی، ص153-113). در این میان، از منظر فرهنگ و نظام ارزشی اسلام، ارکان و مؤلفه­‌های اصلی شایستگی و شایسته­‌سالاری را می­‌توان در دو محور «تخصص» و «تعهد و تقوا» خلاصه کرد. در این تقسیم، ویژگی‎هایی همچون دانش، تجربه، مهارت و توانایی، همگی زیر مجموعه و از سازه‎های «تخصص» شمرده می‌­شوند و میزان التزام و پایبندی فرد به باورها، ارزش­ها، احکام و دستورات اخلاقی اسلام، نشان­دهندۀ «تقوا و تعهد» وی خواهد بود. بنابراین، از منظر اسلامی، هنگامی می­‌توانیم یک نظام مدیریتی را نظامی شایسته­‌سالار بدانیم که ملاک گزینش و بکارگماری افراد برای مسئولیت­ها و مناصب مختلف، میزان تقوا (تعهد) و تخصص آنها باشد و کسانی که از نظر تقوا و تخصص، نسبت به دیگران در مراتب بالاتری قرار دارند، بر دیگرانی که در مراتب پایین‌­تری هستند، ترجیح داده شده و مقدّم گردند.     
نگاهی گذرا به شایسته‌­سالاری در معارف اسلامی
مروری اجمالی در معارف اسلامی، به‌روشنی نشان می­‌دهد که در حکومت اسلامی، نظام شایسته­‌سالاری حاکم است و عزل و نصب­ها و بالا و پایین ­شدن افراد در پست­ها و مناصب اداری و حکومتی، بر مبنای «شایستگی» صورت
می‌پذیرد.
به لحاظ اهمیت شایسته­‌سالاری در معارف اسلامی، مناسب است مروری کوتاه و گذرا در مورد اسناد و مدارک شایسته‌­سالاری در معارف اسلامی داشته باشیم.
الف) شایسته‌­سالاری در قرآن
آیات متعددی در قرآن وجود دارد که می‌توان از آنها حاکمیت اصل شایسته­‌سالاری را در حکومت اسلامی و نظام اداری و مدیریتی آن استنباط کرد. از جملۀ این آیات، آیه 247 سورۀ بقره است. این آیه اشارۀ به این ماجرا دارد که بنی‌اسرائیل اعتراض داشتند که چرا فرماندهی سپاه باید به طالوت سپرده شود؟ که خداوند در پاسخ اشاره می‌­فرماید دلیل این امر، شایستگی طالوت و برتری او در دو توانایی و ویژگی مهم برای فرماندهی نظامی؛ یعنی قدرت جسمانی برتر و علم و آگاهی به مسائل و تاکتیک­‌های جنگی است: پیغمبرشان به آنها گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما برانگیخت. گفتند که از کجا او را بر ما بزرگی و شاهی رواست؛ در صورتی که ما به پادشاهی شایسته‌تر از اوییم و او را مال فراوان نیست. رسول گفت: خداوند او را برگزیده و در دانش و توانایی و قوت جسم، فزونی بخشیده و خدا ملک و پادشاهی خود را به هر که خواهد، بخشد که خدا به حقیقت توانگر و داناست (تفسیر نمونه،ناصر مکارم شیرازی، ج2، ص239-228؛ المیزان فی تفسیر القرآن،علامه طباطبایی، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج2، صص437-434). باید توجه داشت که مطابق این آیه، دلیل برگزیده­‌شدن طالوت و اینکه خداوند او را بر دیگران مقدّم داشت، «زیادت» و برتری او در دو ویژگی دانایی و توانایی بود؛ یعنی دیگران نیز حدی از توانایی و دانش لازم برای تصدی آن مسئولیت را داشتند، اما قدرت بدنی و دانش طالوت بیشتر بود. به عبارت دیگر، از آیه استفاده می­شود که اگر دو یا چند نفر، حد نصاب و کف شرایط لازم برای تصدی یک کار و مسئولیت را داشته باشند، ولی امتیاز و مرتبه برخی از آنها در مجموع شرایط لازم، برتر و بالاتر از دیگران است، شایسته­‌سالاری ایجاب می­‌کند آن کسی مقدّم و انتخاب شود که در مجموع شرایط، از بقیه بالاتر است. این بدان معنا است که اقتضای عمل به اصل شایسته‌­سالاری فقط این نیست که بین «شایسته» و «ناشایست»، شایسته را انتخاب کرده و مقدّم بداریم، بلکه در دَوَران امر بین «شایسته» و «شایسته‌­تر» نیز باید کار و مسئولیت را به شایسته­‌تر بسپاریم.  
آیه دیگری که در همین زمینه می­‌توان به آن استناد کرد، آیه 124 سوره بقره است. اجمال ماجرا در مورد این آیه نیز این است که وقتی حضرت ابراهیم(ع) از خداوند درخواست می‌‌کند که مقام شامخ امامت و رهبری را علاوه بر خودش در ذریه و نسل وی نیز قرار دهد، خدای متعال تأکید می‌­فرماید که ملاک در اعطای چنین مقامی، حسَب و نسب خانوادگی و از نسل ابراهیم بودن نیست، بلکه صلاحیت و شایستگی فرد است که موجب اعطای این مقام به وی خواهد بود. بنابراین، کسانی از نسل ابراهیم که شرایط و شایستگی لازم برای تصدی چنین مقامی را نداشته باشند، از آن محروم و بی‌­بهره خواهند بود: و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ابراهیم] پرسید: از دودمانم [چطور]؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌­رسد (تفسیر نمونه، ج1، صص439-436).
آیۀ 105 سوره انبیا، از دیگر آیاتی است که دلالت بر آن دارد که در سنّت الهی و اسلامی، عهده‌­دارشدن مسئولیت اداره و مدیریت اجتماعی، مناط و مدار آن صلاحیت و شایستگی است. این آیه اشاره می­‌کند که ارادۀ خداوند بر این قرار گرفته که حکومت و سروری و رهبری جهان، میراث صالحان و شایستگان باشد و آنان خواهند بود که بر اساس ارادۀ الهی، در نهایت بر این جایگاه تکیه خواهند زد: و محققا در زبور، پس از ذکر (تورات) نوشتیم که بندگان صالح من وارث (حکومت) زمین خواهند شد. با توجه به معنای کلمۀ «صالحون» در این آیه که معنای گسترده‌­ای دارد، همۀ شایستگی­‌ها به ذهن می‌آید؛ شایستگی از نظر عمل و تقوا، شایستگی از نظر علم و آگاهی، شایستگی از نظر قدرت و قوّت، شایستگی از نظر تدبیر و نظم و درک اجتماعی و سایر شایستگی­‌ها (همان، ج13، صص518-515).
بنابراین، در مجموع می­‌توان نتیجه گرفت، این ادعا که «در نظام مدیریتی اسلام، ملاک تصدی و بکارگماری افراد در پست­ها و مناصب، شایسته‌سالاری است» با مراجعۀ به قرآن، کاملاً تأیید می­‌شود.
ب) شایسته­‌سالاری در روایات اسلامی
علاوه بر آیات قرآن، روایات اسلامی نیز مدعای مذکور را در مورد شایسته­‌سالاری تأیید می­‌کند.
در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمودند:
«من تقدّم علي قوم من المسلمين و هو يري أنّ فيهم من هو افضل منه فقد خان الله ‏و رسوله و المسلمين» (تمهيد الأوائل وتلخيص الدلائل، محمد بن الطیب باقلانی، ج1، ص486)؛ هر كس امام و جلودار عده‏اي از مسلمانان گردد؛ در حالي كه مي‏داند در بين مسلمين ‏فردي بهتر از او وجود دارد، پس خائن به خدا، رسولش و مسلمانان خواهد بود.
همچنین در روایتی دیگر از آن حضرت این گونه آمده است:
من استعمل غلاما فی عصابة فیها من هو أرضی‌لله‌منه فقد خان الله» (بحار الانوار،مجلسی، ج23، ص75)؛ هر کس جوانی را به حکومت جمعی بگمارد؛ در حالی که فردی در بین آن جمع وجود دارد که بیشتر مورد رضای خداست، همانا به خداوند خیانت کرده است. شبیه همین مضمون از پیامبر اکرم(ص) در برخی روایات دیگر نیز نقل شده است (، المستدرك على الصحيحين، حاکم نیشابوری ج4، ص104؛المبسوط، شمس‌الدین سرخسي، ج16، ص109؛ جامع الأحاديث، سیوطی، ج7، ص130).
بر اساس این روایات، از دیدگاه پیامبر گرامی اسلام، تأکید بر حاکمیت و رعایت اصل شایسته‌سالاری در حکومت اسلامی و نظام اداری و مدیریتی آن بسیار جدی و قاطع بوده و تخطی از آن، گناهی بزرگ و نابخشودنی در حد خیانت به خدا و پیامبر و همۀ مسلمانان دانسته شده است.
امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در موارد متعددی بر رعایت اصل شایسته­‌سالاری در امر رهبری و اداره و مدیریت تأکید فرموده است که از جملۀ آنها می­‌توان به این سخن آن حضرت اشاره کرد: «أيّها النّاس إنّ أحقّ النّاس بهذا الأمر أقواهم عليه و أعلمهم‏ بأمر اللّه‏ فيه» (نهج‌البلاغه، خطبه172)؛ ای مردم، همانا سزاوارترین افراد برای امر حکومت، توانمندترین آنان بر این امر و داناترین ایشان به کتاب خدا در مسأله حکومت (و رهبری) است.‏ «ابن ابی‏الحدید» در توضیح این سخن، در مورد تفاوت «اقوا» و «اعلم» می‌نویسد:
اقوا با سیاست‏ترین و با تدبیرترین است و اعلم به امر خدا، کسی است که دانش لازم را داشته، آن سیاست و تدبیرها را بر طبق دانش به اجرا در آورد. پس هر دو ویژگی لازم است؛ چون چه بسا فردی در سیاست ماهر باشد، ولی حکم خدا را در آن مورد نداند و ممکن است کسی دانش سیاسی ـ دینی داشته باشد، ولی مطابق علمش آن سیاست‏ها را به اجرا نگذارد (شرح نهج‌­البلاغة، ابن‌ابی‌الحدید، ج9، ص329).  
قابل ذکر است که در روایات نبوی و علوی، همانند آیۀ 247 بقره، بحث شایسته و شایسته‌تر مطرح است. در روایات نبوی صحبت از این است که نباید فردی برای مدیریت و رهبری دیگران انتخاب شود؛ در حالی که فردی «برتر» و «افضل» از او برای این کار وجود دارد. در سخن امیرالمؤمنین(ع) نیز بحث «توانمندتر» و «داناتر» مطرح است؛ یعنی در واگذاری مسئولیت اداره و مدیریت، گاه مشکل این نیست که فرد، توانایی و دانش لازم را ندارد، بلکه در برخی موارد، این گونه است که گرچه فرد انتخاب­شده، قوّت و تدبیر و همچنین علم و اطلاع لازم از امر و حکم خداوند در مسائل مربوط به ادارۀ جامعه و حکومت را دارد، اما مشکل اینجاست که این انتخاب؛ در حالی صورت گرفته است که فردی «تواناتر» و «داناتر» از او نیز وجود دارد. ازاین­رو، نظیر آیات، در روایات نیز به این نتیجه می‌­رسیم که اقتضای شایسته­‌سالاری در اداره و مدیریت، فقط این نیست که فرد شایسته بر فرد ناشایست ترجیح داده شود، بلکه اتفاقاً محمل اصلی شایسته‌­سالاری آن است که بین چند فرد «شایسته»، باید کسی را مقدّم داشت و به کار گمارد که «شایسته­‌تر» از دیگران است.   
ج) شایسته­‌سالاری از منظر عقل
در کنار آیات و روایات، عقل نیز یکی از منابع استنباط احکام اسلامی و مرادات شارع مقدس به حساب می‌­آید و فقهای اسلام معتقدند، می‌توان با استناد و اتکای به آن، حکم و نظر خدای متعال را در موضوع و مسئله‌­ای روشن و اثبات کرد (منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، عبدالله جوادی آملی، تنظیم و تحقیق: احمد واعظی،صص42-38 ؛نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، محمد تقی مصباح یزدی،تدوین و نگارش: محمدمهدی نادری، ص84). در بحث شایسته­‌سالاری، باید توجه داشت که علاوه بر آیات و روایات، عقل نیز آن را تأیید و تصدیق می­‌کند. قاعدۀ عقلی که اصل شایسته­‌سالاری بر پایۀ آن بنا و استوار می‌شود، قاعده‌­ای است که اصطلاحاً از آن به «قبح تقدیم مفضول بر فاضل» تعبیر می­‌شود.
این قاعده «قبح تقدیم مفضول بر فاضل» یا همان «ناروابودن تقدیم فروتر بر برتر»،  در علم کلام و در مباحث مربوط به امامت و رهبری جامعه، مورد بحث و استناد قرار می‌‌گیرد (تقریب‌المعارف، تقی الدین بن نجم الدین حلبی، مصحح: فارس تبریزیان،ص101؛ قواعد المرام، ابن‌میثم بحرانی، ص180). در علم فقه و اصول، در بحث اجتهاد و تقلید نیز تقریباً تمامی فقها معتقدند با وجود «مجتهد اعلم»، تقلید از «مجتهد غیر اعلم» جایز نیست که دلیل و مستند اصلی آنان همین قاعده است.
بر اساس این قاعده، صرف‌نظر از حکم شارع، عقل انسان به تنهایی این مسئله را درک و تصدیق می­‌کند که در انجام یک کار، نباید فردی را که از نظر توان و شایستگی برای انجام آن کار، در رتبه‌­ای پایین­‌تر از فرد دیگر قرار دارد، مقدّم داشت و کار را به او سپرد و اگر چنین چیزی صورت پذیرد، عقل، آن را ناروا دانسته و محکوم می­‌کند.
در اینجا نیز همانند آیات و روایات، حکم عقل فقط این نیست که بین فرد شایسته و ناشایست، باید فرد شایسته را مقدّم داشت، بلکه بالاتر، حکم و تشخیص عقل این است که بین «شایسته» و «شایسته­‌تر» باید شایسته‌­تر را ترجیح داده و مقدّم بداریم. این در واقع همان چیزی است که ما در این مقاله از آن به «شایسته‌­سالاری» تعبیر
کرده‌­ایم.
در یک جمع­‌بندی کلی می­‌توان این‌گونه بیان داشت که بر اساس تفکر و نگرش اسلامی، در طراحی مدل مطلوب و ایده‌­آل نظام اداره و مدیریت جامعه، یک شرط بسیار مهم و حیاتی آن است که «شایسته­‌ترین»ها عهده­‌دار اداره امور شده و مناصب اجرایی را در دست داشته باشند.