از «کـارتـر» تا «تـرامـپ» 42 سال سرشکستگی آمریکا در برابر عظمت و اقتدار انقلاب اسلامی
مجتبی باجلان
ملت بزرگ ایران در حالی چهلودومین سالگرد فجر انقلاب اسلامی خود را جشن میگیرد که 7 رئیسجمهور آمریکا که وجه مشترکشان تلاش برای تضعیف این انقلاب و نابودی جمهوری اسلامی بوده هر کدام به شکل خفتباری شکست خورده و به زبالهدان تاریخ پیوستهاند و باز این جمهوری اسلامی است که بر قله رفیع عزت و عظمت ایستاده است.
هفته نامه آمریکائی ویکلی استاندارد در دوره باراک اوباما و در ارزیابی خود از موقعیت روسایجمهور این کشور در مواجه با انقلاب اسلامی نوشته بود: «تمامی روسایجمهور آمریکا از کارتر تا اوباما در یک نقطه با امام خمینی(ره) اشتراکنظر دارند و آن، اینکه آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند». حالا آنکه جهانیان به چشم خود دیدند که چگونه رئیسجمهور تروریست و دیوانهای همچون ترامپ هم که سودای نابودی انقلاب اسلامی و سرنگونی جمهوری اسلامی را در سر داشت و در این مسیر از هیچ خباثت و جنایت و شناعتی فروگذار نکرد، هیچ غلطی نتوانست بکند و مفتضحانه نامش در فهرست «ویکلی استاندارد» و در کنار روسایجمهور پیش از او ثبت شد.
امروز که انقلاب اسلامی در چهل و دومین سال خود بر قله رفیع عزت، عظمت و اقتدار ایستاده در همه این سالها و در دوران هر رئیسجمهور آمریکا از جمهوریخواه و دموکرات، فشارهای گوناگونی را بر نظام و ملت ایران وارد کردند تا به آرزوهای شوم خود دست یابند؛ تاریخ انقلاب اسلامی نشان میدهد دشمنی آمریکا با ایران رویه ثابت همه رؤسایجمهور آمریکا بوده است و در هیچ دورهای آمریکا از اصل دشمنی با ملت ایران صرف نظر نکرده است. البته این دشمنیها مانع بسط قدرت ایران نشده و رؤسایجمهور آمریکا با شکستها و رسواییهای متعددی در مقابله با ایران مواجه شدهاند.
از سوی دیگر تضاد آشتیناپذیر ایالات متحده آمریکا با انقلاب اسلامی حکم مولفهای ثابت را دارد که هر یک از دولتهای دموکرات یا جمهوریخواه خود را نسبت به آن متعهد میدانند. در این خصوص کمترین تفاوتی میان «کارتر»، «کلینتون» و «اوباما» دموکرات با «ریگان»، «بوش پدر و پسر» و «ترامپ» جمهوریخواه وجود ندارد. هر یک از این روسایجمهور آمریکا طی 42 سال گذشته تکمیلکننده قطعهای از پازل تقابل بنیادین کاخ سفید با انقلاب اسلامی ایران بودهاند.
از «جیمی کارتر» بهعنوان فردی که با دکترین حقوق بشر به میدان آمد تا «باراک اوباما» بهعنوان رئیسجمهور رنگینپوستی که در سال 2008 میلادی با وعده «تعامل با ایران» شهروندان آمریکایی را هیپنوتیزم کرد و در سال 2013 میلادی با تأکید بر روی میز بودن گزینه نظامی علیه ایران آنها را از حالت خلسه پراند، تا دونالد ترامپ رئیسجمهور دیوانه و وحشی صفتی که با سیاست فشار حداکثری به صراحت بهدنبال سرنگونی جمهوری اسلامی بود، جملگی هدایتگر بخشی از این تقابل پایدار بودهاند. این درحالی است که «شکست در برابر ایران» به تجربه مشترک همه مقامات آمریکایی طی بازه زمانی مذکور تبدیل شده است.
البته انتشار اسناد اخیر سازمان سیا مبتنی بر دخالت آمریکا در کودتای 28 مرداد سال 1332 نشان میدهد که نگاه ابزارگرایانه توأم با وقاحت آمریکا نسبت به مرز و بوم کشورمان صرفا مربوط به سالها و دهههای اخیر نیست. واقعه طبس، حمایت از صدام در هشت سال جنگی تحمیلی، انهدام هواپیمای مسافربری ایرباس توسط ناو وینسنس، اعمال انواع تحریمها و سنگاندازیهای اقتصادی در برابر هرگونه پیشرفت منطقهای و بینالمللی ایران به همراه صدها شاهد مثال دیگر نمادهای طغیان کاخ سفید در برابر انقلاب اسلامی
است.
کارتر دموکرات، از ناکامیدر کودتا
تا شکست خفتبار در حمله نظامی
جیمی کارتر که آخرین رئیسجمهور آمریکا پیش از وقوع انقلاب اسلامی محسوب میشود چه پیش از پیروزی انقلاب با حمایت از شاه در سرکوب انقلابیون و چه پس از وقوع انقلاب با توطئههای متعدد بهدنبال نابودی نهال انقلاب اسلامی در همان روزهای آغازین بود.
ژنرال هویزر از جمله افرادی بود که به دستور کارتر در ۱۴ دی ماه ۵۷ به ایران آمد تا از سقوط رژیم پهلوی جلوگیری کند. از جمله طرحهای او، تلاش برای برقراری کودتایی به نام کورتاژ بود. ژنرال هویزر در خاطراتش مینویسد که به ژنرال قرهباغی دستور داده که سربازان در برابر مردم، لولههای تفنگ را پایین بیاورند. یعنی مردم را قتلعام کنند. قرار بود کودتا در ۲۱ بهمن انجام شود؛ اما با دستور هوشمندانه امام خمینی(ره) مبنی بر شکستن حکومت نظامی، طرح کودتا شکست خورد.
شاه در مهرماه سال ۵۸ به آمریکا رفت. علیرغم درخواست مردم ایران مبنی بر استرداد شاه، کارتر از این امر ممانعت کرد. هر چند پس از اشغال لانه جاسوسی، کارتر مجبور شد در آذر ماه همین سال، از پذیرش شاه سر باز زند. همچنین پس از تسخیر سفارت آمریکا به دست دانشجویان خط امام و کشف اسناد موجود در سفارت، آشکار شد که سفارتخانه آمریکا نه محلی برای امور دیپلماتیک؛ که در حقیقت پوششی برای جاسوسی و طرح ریزی برای اعمال خرابکارانه بوده است.
کارتر دموکرات در حقیقت پایهگذار تحریمهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی هم بود. تحریم واردات نفت از ایران در آبانماه سال ۵۸، مسدود کردن همه سپردهها و داراییهای دولت و بانک مرکزی ایران در آمریکا ، ممنوعیت صادرات آمریکا به ایران و همچنین ممنوعیت هرگونه نقل و انتقال مالی بین آمریکا و ایران، ممنوعیت هرگونه واردات آمریکا از ایران (نفت و غیرنفت) و همچنین ممنوعیت مسافرت اتباع آمریکا به ایران از جمله اقدامات وی در پایهریزی تحریمهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی بوده است. کارتر همچنین پس از ناکامی در طرحهای فوق حمله نظامی به ایران را هم در دستور کار خود قرار داد. در ۵ اردیبهشت سال ۵۹، ۶ هواپیما و ۸ بالگرد آمریکایی برای آزادی جاسوسان آمریکایی در تهران وارد حریم هوایی ایران میشوند. اما در نهایت با وقوع طوفان شن در طبس، این عملیات به شکستی مفتضحانه برای کارتر منتهی میشود.
همچنین پس از شکست مفتضحانه در طبس، آمریکا عملیات تلافی جویانهای را طراحی کرد. ستاد رهبری این کودتا را بختیار در پاریس بر عهده داشت. در داخل نیز بنیعامری امور نظامی این کودتا را رهبری میکرد که تحت حمایت مستشاران نظامی آمریکا بود.ناصر رکنی یکی از عوامل کودتا در اعترافات خود میگوید: «اگر آمریکا در این کودتا نقشی به عهده نداشت اصلا نطفه کودتا تشکیل نمیشد.» او ادامه میدهد: «دو الی سه ماه بعد از پیروزی انقلاب اولین تماس بین مأموران سیا و یکی از دوستان بنیعامری در اروپا برقرار شد و آنها بنیعامری را در خط بختیار قرار دادند.» هدف اصلی این کودتا به شهادت رساندن امام خمینی(ره) بود که به لطف خداوند این کودتا پیش از اجرا شدن لو رفت. پس از شکست کودتای نوژه نیز برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا، محرمانه با صدام حسین در اردن دیدار کرد و نظر مثبت آمریکا را درباره حمله عراق به ایران به او اعلام نمود. پس از آن، کارتر مجوز فروش جتهای بوئینگ به عراق را صادر و تحریم ارسال فناوریهای دو منظوره به عراق را لغو کرد.
ریگان جمهوریخواه، از حمایت از صدام
تا جنایت حمله به هواپیمای مسافربری
گرچه لحظاتی بعد از اجرای مراسم سوگند ریاستجمهوری رونالد ریگان، گروگانهای آمریکایی در ایران آزاد شدند، اما او نیز به تشدید سیاستهای خصمانه علیه انقلاب نوپای ملت ایران پرداخت. ریگان در حالی پا به کاخ سفید گذاشت که تنها چند ماه از آغاز جنگ عراق با ایران گذشته بود؛ جنگی که تا اواخر دوران ریاستجمهوریاش با او همراه بود. پیشرویهای ایران دو سال بعد ازشروع جنگ، دولت ریگان را نگران کرد و آمریکا حمایت از صدام و فشار برای جلوگیری از دسترسی ایران به بازار جهانی سلاح را تشدید کرد.
همچنین محدود کردن کمکهای سازمانهای بینالمللی به ایران در سال ۱۹۸۳، تحریم فروش اسلحه، قطعات یدکی و تجهیزات در سال ۱۹۸۶، ممنوعیت واردات نفتی و غیرنفتی از ایران در ۱۹۸۷ از جمله اقدام ریگان علیه اقتصاد ایران بود. دولت وی همچنین از یکی از مدیران اجرایی منصوب خود در سازمانهای بینالمللی مانند بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول رسماً خواست با هرگونه طرحی که مشمول استفاده ایران از منابع این سازمانها شود، مخالفت کنند.
در ماجرای مک فارلین، نیز آمریکا تلاش میکند تا از طریق جلب نظر سیاسیون ایرانی، راه را برای نفوذ به ایران باز کند. ریگانی که ایران را تحریم تسلیحاتی کرده بود؛ تلاش داشت تا به بهانه فروش تسلیحات، سیاسیون ایران را فریب دهد. این ماجرا بعد از فاش شدن به یک رسوایی سیاسی بزرگ برای ریگان تبدیل شد.
همچنین جنایت هولناک حمله به هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی در آسمان خلیج فارس نیز از جمله جنایات دولت ریگان علیه ایران بود. در روز 12 تیرماه 1367، ناو آمریکایی «وینسنس» با شلیک دو موشک، یک فروند هواپیمای مسافربری ایران را در خلیج فارس هدف قرار داد و همه 290 سرنشین آن را به شهادت رساند. 118 نفر از این مسافران بیگناه، زن و کودک بودند. ریگان به فرمانده ناو وینسنس نشان افتخار داد و اظهار کرد: «این فاجعه (سقوط هواپیمای مسافربری ایران از سوی آمریکا) ضرورت دستیابی به برقراری صلح را با حداکثر شتاب، دو چندان ساخته است».
کمک دولت آمریکا به رژیم بعث عراق در جنگ نفتکشها نیز از جمله اقدامات خصمانه ریگان علیه ایران بود. از سال ۱۹۸۵، صدام که در نبرد زمینی دچار شکستهایی شده بود؛ رو به حمله به نفتکشهای ایرانی آورد تا صادرات نفت ایران را مختل کند. آمریکا نیز در این جنگ عملیاتهایی را در راستای ضربه زدن به صنعت نفت ایران اجرا کرد. در ۱۸ آوریل سال ۱۹۸۸ نیروی دریایی ایالات متحده عملیات آخوندک را علیه نیروهای فعال ایرانی در خلیج فارس اجرا نمود و در نتیجه آن دو سکوی نفتی ایران در خلیج فارس منهدم شد و ناوچههای نیروی دریایی ایران، سهند و سبلان، نیز مورد هدف قرار گرفت.
بوش پدر جمهوریخواه
ادامه دشمنی و خباثت علیه انقلاب اسلامی
دوران چهارساله ریاستجمهوری جرج بوش پدر در آمریکا با دوره اول ریاست جمهوری مرحوم آیتالله هاشمی در ایران همزمان بود. بعد از تنشهای ایران و آمریکا در پایان دوره ریگان و جنگ ایران و عراق، آمریکا همچنان بر مدار تخاصم با جمهوری اسلامی بود.
بوش در ابتدای کارش با امضای فرمان امنیت ملی شماره ۲۶ تأکید کرد که در سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه در میان ایران و عراق همچنان ایران تهدید اصلی است.
جرج بوش پدر در اکتبر 1992 همچنین مصوبهای را به تصویب رساند که بر اساس آن، فروش کلیه تجهیزات با کاربرد دوگانه به ایران ممنوع شد. در آن سالها، تعدادی از آمریکاییها در لبنان اسیر شده بودند. آمریکا مدعی بود در صورت آزادی آمریکاییها از لبنان، داراییهای مسدود شده ایران را آزاد کند. اما با وجود آزادی آمریکاییها، داراییهای ایران همچنان در آمریکا مسدود باقی ماند.
عراق در سال ۶۹ کویت را اشغال کرد. آمریکا در همین سال به عراق حمله کرد. در جریان این حمله از اورانیوم ضعیف شده که نوعی ماده رادیو اکتیو است استفاده شد و همین امر موجب آلودگی قسمتهایی از خلیج فارس شده است.
کلینتون دموکرات
به اوج رساندن تحریمهای اقتصادی علیه ایران
در سال 1993 میراث ۱۴ سال خباثت و دشمنی آمریکا علیه انقلاب اسلامی به بیل کلینتون رسید. کابینه او که عراق را هم بهعنوان دشمن تازه آمریکا در منطقه به ارث برده بود، سیاست مهار دوگانه را در دستور کار خود قرار داد و به موجب آن ایران در کنار عراق، بهعنوان تهدیدهایی امنیتی شمرده شدند. به دنبال این دکترین، آمریکا در پی آن بود تا با اعمال فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی، ایران را منزوی کند.
اوج فعالیتهای تحریمی علیه ایران در قرن بیستم مربوط به دوره بیل کلینتون است. در این دوره شکل تحریمهای آمریکا علیه ایران ارتقایی کیفی و کمی یافت. تحریمهای آمریکا علیه ایران از پیروزی انقلاب اسلامی تا دوره بوش پدر همگی در چارچوب مصوبات دولت آمریکا ابلاغ میشد و هیچگاه در قالب یک قانون مصوب مجلسین آمریکا نبود. اما در این دوره علاوه بر تحریمهای قبلی، تحریمهای یکجانبهای نیز در چارچوب مصوبات کنگره آمریکا اجرایی شد.
تصویب قانون داماتو در سال ۱۹۹۶ که به موجب آن هرگونه سرمایهگذاری بیش از 40 میلیون دلار در سال برای توسعه بخش نفت و گاز در ایران توسط هر شرکتی در دنیا ممنوع است، اعمال جدید تحریمهای قبلی علیه ایران (با هدف ممنوعیت هرگونه سرمایهگذاری آمریکا در ایران و ایجاد محدودیتهای بیشتر در صادرات مجدد کالاهای آمریکایی به مقصد ایران) و توقف فروش هواپیما و قطعات یدکی بوئینگ به ایران از جمله تحریمهایی بود که در دور کلینتون علیه کشورمان وضع شد.
از سوی دیگر با وجود آنکه رئیسجمهور وقت در ایران (رئیس دولت اصلاحات)، بحث گفتوگوی تمدنها را مطرح کرده بود؛ اما بیل کلینتون ایران را همچنان یک از اصلیترین تهدیدهای امنیتی نامید و ضمن تمدید قانون داماتو اظهار داشت: «سیاستها و اعمال ایران همچنان تهدیدکننده منافع ملی، سیاست خارجی و اقتصادی آمریکاست، لذا تحریم نفتی ایران باید تمدید شود.» همچنین «وارن کریستوفر» وزیر امور خارجه وقت، دولت تهران را یک «یاغی بینالمللی» خطاب کرد.
از سوی دیگر حمایت از تأسیس اولین شبکه ماهوارهای برای ضدانقلاب در آمریکا در سال 79 و افزایش حضور نظامی در خلیج فارس با هدف آمادگی برای مقابله با ایران و عراق از دیگر اقدامات خبیثانه کلینتون در پیمودن مسیر دشمنی با انقلاب اسلامی بود.
بوش پسر جمهوریخواه، تمدید تحریم
و قراردادن ایران در محور شرارت
کابینه جرج بوش پسر کابینه جنگ بود. او طی دو سال به دو همسایه غربی و شرقی ایران- افغانستان و عراق- حمله کرد و در میان دو حمله، با وجود آنکه ایران، حمله تروریستی در یازده سپتامبر را محکوم کرده بود و دولت وقت تلاش داشت تا با آمریکا روابطی آشتیجویانه در پیش گیرد؛ اما جرج بوش در ژانویه سال 2002 میلادی برای اولین بار از اصطلاح «محور شرارت» استفاده کرد و ایران را در کنار عراق و کره شمالی محور شرارت نامید.
در سال ۲۰۰۲ نیز سند راهبرد ملی آمریکا به کارگیری عملیات پیشدستانه را در استراتژی ملی آمریکا صراحتاً اعلام کرد. ایران نیز که از دید آمریکا یک خطر بالقوه حساب میشد؛ جزو اهداف این عملیات بود. حتی برد شرمن نماینده دموکرات کنگره آمریکا مدعی شده بود بوش باید به جای عراق به ایران حمله میکرد. اما بازدارندگی نظامی ایران مانع از تحقق اهداف نظامی آمریکا علیه ایران شد.
همچنین کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه وقت آمریکا، طرحی را به سنای آمریکا پیشنهاد داد که بر اساس آن حمایت مالی و توسعه شبکههای مخالفان و فعالان حقوق بشر در برنامه کاری دولت بوش گنجانده میشد. اقدام وزیر امور خارجه در حمایت علنی از مخالفان ایران نشان داد که دولت بوش دستیابی به مقاصد سیاست خارجی خود را از طریق تغییر رژیم دنبال میکند.
همچنین تمدید قانون داماتو تحت تأثیر لابیهای صهیونیستی، تلاش برای کسب همراهی شورای امنیت با تحریمها علیه ایران، قطعنامه به شماره به شماره 1737 با هدف ممنوعیت فروش تجهیزات و فناوریهای مرتبط با موضوعات هستهای به ایران(که البته در واقع، بسیاری از حوزههای زندگی مردم را در بر گرفت)، قطعنامه 1747 و مسدود کردن بخشی از داراییهای ایران، قطعنامه 1803 ماه مارس 2008 و مسدود کردن دارایی تعدادی دیگر از اشخاص ایرانی، نظارت بر بانکهای ایرانی، بازرسی کشتیها و هواپیماهای ایرانی و نظارت بر تحرکات افراد مظنون در برنامههای هستهای ایران از جمله تحریمهای اقتصادی جرج بوش پسر علیه جمهوری اسلامی بود.
از دیگر میراثهای دولت بوش سیاستی خبیثانهای بود که با عنوان ادعای ایجاد آزادی بیان یا فضای باز سیاسی در ایران پایه گذاشت و بر اساس آن از فعالیتهای رسانهای و اجتماعی معاندین و ضدانقلاب در خارج از کشور حمایت میکرد.
اوبامای دموکرات
رکورددار وضع تحریمهای کمیو کیفی علیه ایران
در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما به لحاظ کمی و کیفی تحریمهای بیسابقهای را علیه ملت ایران وضع شد. به لحاظ کمی؛ نزدیک به ۴۰ درصد از تحریمها علیه ایران پس از انقلاب اسلامی توسط اوباما وضع شده است. به لحاظ کیفی هم میشود گفت هیچ تحریمی از ناحیه ترامپ علیه ایران اعمال نشده مگر آنکه ساختار و سازمان اصلی این تحریم توسط اوباما معماری شده است.
از جمله تصویب قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل متحد در تاریخ ۹ ژوئن سال ۲۰۱۰ که به موجب این قطعنامه شدیدترین فشارها بر ایران در ۴ حوزه توسعه بخش انرژی، جلوگیری از دسترسی ایران به منابع مالی برای توسعه برنامههای موشکی و هستهای، ایجاد یک نظام بازرسی از کشتیها و محمولههای هوایی ایران و همچنین به وجود آوردن یک سیستم یکپارچه برای اعلام نقض تحریمهای بینالمللی وارد شد.
همچنین در ژوئن سال ۲۰۱۰ باراک اوباما بلافاصله پس از صدور قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل قانون «سیسادا» یا قانون تحریمهای جامع ایران را امضا کرد. این قانون تحریمهای گستردهای را بر بخشهای گوناگونی در حوزههایی همچون نفت و گاز را به ایران تحمیل میکرد. با این حال شاید موثرترین بند این قانون ماده ۱۰۴ آن بود.
تلاش ناموفق برای جاسوسی از طریق پهپاد و تعرض به حریم دریایی ایران که به دست نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خنثی شد از دیگر خباثتهای آمریکاییها علیه ایران در دوره اوباما بود.
همچنین باراک اوباما که تا پیش از فتنه سال ۸۸، سعی میکرد لحنی مودبانه در قبال ایران به کار ببرد؛ پس از این فتنه با دخالت در امور داخلی ایران از آشوبگران حمایت کرد.
اما مهمترین بخش از اقدامات ضدایرانی آمریکا در دوره اوباما مربوط به نقض برجام پس از انعقاد آن از سوی دولت وی بود. در حقیقت اولین مورد از نقض برجام در دوره خود اوباما بهعنوان امضاکننده توافق هستهای با ایران کلید خورد. اوباما خود صراحتا گفته بود که با وجود برجام بسیاری از تحریمها همچنان پابرجاست و بسیاری از تحریمها هم لغو نشده؛ بلکه تعلیق گشته است. در دوره اوباما، طرح تمدید تحریمهای ۱۰ ساله ایران توسط مجلس سنا تصویب شد و این اولین مورد از نقض برجام در دوره اوباما بود.
ترامپ، از سیاست فشار حداکثری
تا جنایت ترور فرماندهان پیروز مقاومت
دونالد ترامپ که سیاست خارجی باراک اوباما را «فاجعه محض» میدانست و مدعی بود توافق هستهای ایران یکی از بدترین توافقهایی است که در تاریخ آمریکا امضا شده است. او اوایل مبارزات انتخاباتیاش گفت که
اگر رئیسجمهور شود این توافق را ملغی خواهد کرد و
با چند برابر کردن تحریمها، برای توافقی مذاکره خواهد
کرد که مثل اولی «مایه خنده» نباشد.
در ادامه پروژه تحریمهای اوباما، ترامپ هم تحریمهایی علیه ملت ایران وضع کرد. او با برگرداندن همه تحریمهای گذشته، تحریمهای جدیدی نیز وضع کرد. از جمله این تحریمها میتوان به تحریم زمینههای انرژی، بانکی، حمل و نقل، صنایع کشتیسازی، دارویی و اشخاص، شرکتهای دانشبنیان، دانشگاهها و... اشاره کرد. از نظر کارشناسان سیاسی، تحریمهایی مثل تحریم دارویی نوعی عملیات تروریستی و در حقیقت جنایت علیه بشریت است.
همچنین در روز ۱۸ اردیبهشت سال ۹۷، ترامپ رسما از برجام خارج شد. با خروج ترامپ از برجام کارزار فشار حداکثری ترامپ علیه ایران شدت بیشتری یافت.
در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، پهپاد گلوبال هاوک آمریکا که قصد داشت برای جاسوسی وارد خاک ایران شود؛ به دست سامانه پدافند هوایی ایران منهدم شد. همچنین در نیمه شب ۱۲ تیرماه سال ۹۸، نیروی دریایی بریتانیا، به تحریک و با حمایت آمریکا، نفتکشگریس ۱ متعلق به ایران را توقیف کرد. البته با پاسخ متقابل ایران در توقیف کشتی انگلیسی در خلیج فارس، انگلیس مجبور شد این نفتکش ایرانی را آزاد کند.
اما بزرگترین و خبیثانهترین جنایت ترامپ علیه جمهوری اسلامی دستور ترور سردار حاج قاسم سلیمانی بود. در نیمهشب ۱۳ دیماه، تروریستهای آمریکایی سردار رشید اسلام، حاج قاسم سلیمانی را در فرودگاه بغداد به شهادت رساندند. شهادت حاج قاسم موج احساسات همه ایرانیان را به همراه داشت و نهایت ددمنشی آمریکا را بر همگان آشکار کرد.
در نهایت این رئیسجمهور تروریست و دیوانه دولت آمریکا نیز بدون هیچ دستاوردی از دشمنی و جنایت علیه ملت ایران به طرز خفتباری از کاخ سفید کنار گذاشته شد.
در نهایت اینکه جو بایدن بهعنوان هشتمین رئیسجمهور آمریکا هم باید بداند که اگر بخواهد در مسیر اسلاف خود، دشمنی با جمهوری اسلامی ایران را برگزیند قطع به یقین سرنوشتی بهتر از 7 رئیسجمهور پیش از خود نخواهد داشت.