«حجت عبدالملکی» استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع) در گفتوگو با کیهان مطرح کرد
سبک مدیریتی حاج قاسم گمشده عرصۀ اقتصادی ماست
گفت و گو از مسعود بهرامی زاده
یک سال از شهادت فرمانده کم نظیر جبهه مقاومت و شخصیتی بزرگ در عرصه سیاست و نبرد بینالمللی، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی میگذرد. هرچند فقدان جانسوز چنین ابرمردی صدمهای بزرگ برای ملت ایران و جبهه حق علیه باطل بود، اما خون این شهید بزرگوار چنان انقلابی در وجدانهای بیدار جوانمردان جهان ایجاد کرده است که امید به پیروزی نهایی حق علیه باطل بیش از بیش احساس میشود.
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی جدای از ویژگیهای اخلاقی و سیره والا در برخورد با مردم، جوانان و اقشار مختلف، خود الگویی موفق از یک مومن انقلابی در دیکته کردن قدرت و تفکرات جمهوری اسلامی بر سایر قدرتها در منطقه و حتی جهان بود.
آنچه این موفقیت در کار و رسیدن به اهداف بهعنوان یک فرمانده بزرگ نظامی و مدیر رده بالا را رقم زده است، ویژگیهای متمایز این شهید بزرگوار بود که الگویی عینی و قابل ارائه برای سایر مدیران کشور در عرصههای مختلف از جمله اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... است. ویژگیهایی که اگر در هر مدیری جمع شوند، حلال بسیاری از مشکلات کشور و مردم در عرصههای مختلف خواهد بود.
در همین ارتباط در گفتوگو با دکتر «حجت عبدالملکی» استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع) و معاون اشتغال و خودکفایی کمیته امداد امام خمینی(ره) به بررسی ویژگیهای ممتاز و برجسته حاج قاسم سلیمانی در عرصه مدیریت و پیشبرد اهداف کلان پرداختهایم.
* لطفاً در ابتدا برداشت خود را از نقش سردار سلیمانی در نبرد با شیطان بزرگ و همدستانش در منطقه بفرمائید.
باید گفت که حاج قاسم سلیمانی در یک نبرد تمدنی به شهادت رسید، نبردی که ابعاد مختلفی از جمله سیاسی، امنیتی، علمی، فرهنگی، فناوری و اقتصادی را در بر داشته و از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون ادامه دارد و هر روز به شدتش افزوده شده است. طرف مقابل یعنی دشمن که در رأسش آمریکاست در تلاش است تا از همه این ابعاد برای فشار به جمهوری اسلامی استفاده کند تا فرآیند تمدنساز جمهوری اسلامی را متوقف کند و این یعنی جنگ هیبریدی، در این نوع جنگ مهمترین اهرم فشار از بُعد اقتصادی است و در واقع سایر ابعاد جنگ برقرار است تا مکمل فشار اقتصادی باشد.
* نقش حاج قاسم سلیمانی در این نبرد هیبریدی چه بود؟
در شرایط جنگ هیبریدی، هر بعدی از ابعاد جنگ را که دشمن در آن احساس ضعف کند یا به نوعی مقاومت زیادی در برابر خودش احساس کند وارد عمل میشود. در این شرایط حاج قاسم در بعد سیاسی و امنیتی نقشههای دشمن را کاملاً به هم ریخته بود، با این توضیح که به اعتراف خود آمریکاییها، شهید سلیمانی هفت هزار میلیارد دلار هزینه آنها در منطقه را پودر کرده بود. میتوان گفت، سردار سلیمانی و همرزمانش عملاًً برنامه آمریکاییها برای فشار امنیتی به جمهوری اسلامی از طریق نزدیکی داعش به مرزهای ایران و... را مچاله کرده و دور انداختند.
* چه شد که نتیجه کار سردار به شهادت ختم شد؟
در بحث روانشناسی ترور این موضوع مطرح است که آیا کسی که ترور را انجام میدهد لزوما منتفع میشود یا خیر؟ پاسخ این است که لزوما نفع و سود حاصل از ترور مطرح نیست بلکه گاهی از شدت استیصال، دشمن دست به این کار میزند، در حالی که نفعی هم نمیبرد، در واقع میتوان گفت از شدت خشم کاری غیرمنطقی انجام میدهد که دقیقاًً در شرایط شهادت و ترور سردار سلیمانی این شرایط برقرار بود و حتی به اذعان کارشناسان آمریکایی هم کاملاًً انجام این ترور و به شهادت رسیدن فرمانده بزرگ نظامی ایران برای آمریکاییها نوعی خودکشی محسوب میشود.
جنس ترور و به شهادت رساندن دکتر فخریزاده دانشمند بزرگ هستهای ما هم به نوعی از همین تفکر مستأصل شده نشأت میگیرد.
* ویژگیهای مدیریتی حاج قاسم سلیمانی چه بود که بتوان آن را بهعنوان الگویی برای سایر مدیران تجویز کرد؟
باید گفت بدون شک اگر تفکر مدیری، انقلابی باشد، بدون شک موفقیتش نزدیک است و دشمن از همین میترسد. مهمترین ویژگی حاج قاسم این بود که اخلاص و خلاقیت انقلابی که مسلک خودش بود را در عرصه نبرد تمدنی به سایر همرزمان و مبارزان منتقل میکرد. حاج قاسم در شرایطی موفق بود که نه همراه خود ارتش چندهزار نفری داشت، نه بودجهای داشت و نه حتی پشتیبانی کامل دولتی، ولی تفکر، خلاقیت و اخلاص وی تمام معادلات غربیها را به هم ریخته بود و این همان ویژگیهایی است که خدا هم اگر در بندهای ببیند خودش به کمک او میآید.
* شما بهعنوان کارشناس اقتصادی چه رابطهای بین این ویژگیها و حل مشکلات این روزهای مردم میبینید؟
این دقیقاً همان مسائلی است که امروز در بعد اقتصادی نیاز مبرم جامعه ماست. مشکلات امروز ما در کشور این است که در مباحث اقتصادی دودوتا چهارتای مادی به سبک عقلانیت غربی که خودشان هم عمل نمیکنند را برای مدیریت کشور در نظر گرفتهایم و خروجی این نوع تفکر این است که مثلاً باید هزینه مبادلات بینالمللی را کاهش بدهیم و با پذیرش قواعد بینالمللی مانند صندوق جهانی پول، FATF و... مشکلات اقتصادی کشور را حل نمائیم.
این در شرایطی است که اگر امثال سردار سلیمانی هم قرار بود با این تفکر پیش بروند دیگر نیازی به مبارزه با غرب و تفکرات آمریکایی تا آخرین قطره خون نبود. در واقع اگر قرار بود سردار سلیمانی هم در پازل سیاسی و امنیتی آمریکاییها بازی کند امروز کشور از لحاظ امنیتی به اصطلاح دچار خفگی شده بود و مجبور بودیم دست و پا بسته در برابر تمام خواستههای غرب و اروپا سر تسلیم فرود بیاوریم.
* به نظر میرسد تأکید شما بر این است که در شرایط کنونی در بعد اقتصادی هم نیازمند تدبیر و تصمیمات مجاهدتآمیز برای حل مشکلات هستیم؟
متأسفانه در دوران کنونی مجاهدت اقتصادی اصلا دیده نمیشود که نتیجهاش همین مشکلات اقتصادی است. اصلا معنا ندارد در شرایط کنونی نظام اقتصادی به نحوی باشد که دائماً قلههای ثروت بالاتر برود و درههای فقر عمیقتر شود.
این ناشی از دو مسئله است که یکی تن دادن به نسخههای غرب برای اقتصاد کشورهایی مثل ایران است که نتیجهای جز شکاف طبقاتی ندارد، چراکه تفکر غربی برای مسلط شدن به دنیا نیازمند ضعیف کردن تودههای مردم از منظر اقتصادی و کاهش قدرت خرید آنها و ایجاد درصد بسیار کمی از ثروتمندان با منافع گره خورده به منافع غربیها برای تبدیل شدن به ایادی آنها در داخل
کشور است.
مسئله دوم ترسیدن است، بسیاری از مسئولان ارشد در حوزه اقتصادی خودشان متعلق به جریان به اصطلاح چپاول و فساد نیستند بلکه مرعوب جریان امالفساد (که تعدادشان در کل کشور هم بسیار کم است) هستند. به همین دلایل است که بهطور مثال نظام مالیاتی ما ناکارآمد شده، فشار بر روی تودههای مردم است و در طرف مقابل سود بادآورده در جیب این عناصر چپاولگر میرود.
عملکرد ما در عرصههایی همچون اقتصاد با عملکرد امثال سردار سلیمانی و شهید فخریزادهها تفاوتی از زمین تا به آسمان دارد، حتی در مواردی میتوان گفت، در بعد اقتصادی و اجتماعی متأسفانه عملکرد برخی مدیران ما در چارچوب خواستههای دشمن است، حال یا با علم و آگاهی و خیانت است یا از روی غفلت و جهالت.
* بهعنوان جمعبندی بفرمایید ویژگیهای حاج قاسم در عرصه مدیرتی چه بود که گمشده اصلی این روزهای مدیران است؟
حاج قاسم به دلیل عملکرد موفقیتآمیزش باید به شهادت میرسید چرا که در انجام وظایفش کاملاً موفق بود. ایشان به دلایل مختلفی موفق بود چراکه هیچگاه فکر و ذهنش را در اختیار شیطان بزرگ قرار نداد و هیچگاه مقهور نشد. سردار سلیمانی سه ویژگی داشت که به هر مسئولی تزریق شود عامل موفقیت و گرهگشایی است.
عامل اول؛ توکل به خدا و اخلاص بود چراکه میدانست هیچ معادلهای با حذف خدا حل نخواهد شد.
عامل دوم؛ تفکر و نوآوری بود، ایشان در کار خیلی خلاق بود، این ویژگی مهمیبود که سردار سلیمانی در عرصههای سیاسی و امنیتی داشت و به نوعی ساختار شکن و با نگاه متفاوت بود.
عامل سوم؛ پیگیری امور با روشهای ابداعی برای رسیدن به نتیجه نهایی بود.
در رابطه با همین عامل سوم یعنی پیگیری مستمر کارها تا رسیدن به نتیجه مطلوب حاج قاسم، خودش تعبیر زیبایی دارد. ایشان در یکی از دیدارهایی که با رهبر معظم انقلاب داشتند در توضیح همین پیگیریها، خدمت حضرت آقا عرض میکند که «ما روستازاده و کشاورز هستیم و این را یاد گرفتهایم که وقتی زمین را میخواهیم آب بدهیم باید بیل را برداریم و همراه آب برویم تا اگر جایی مشکلی در سر راه جریان آب بود، آن را درست کنیم تا به مزرعه برسد.»
این تعبیر هوشمندانه ایشان اگر امروز برای بسیاری از مدیران ترجمه شود معنیاش این است که اگر تصمیمی میگیرند چه در بعد اجتماعی و چه در بعد اقتصادی و... باید بهگونهای باشد که مطمئن باشند نتیجهاش مطلوب است و بهگونهای باشد که آن راهحل برای خود آن مدیر قابل پیگیری تا مرحله رسیدن
به نتیجه نهایی باشد.