kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۸۱۹۵
تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۳۹۹ - ۱۹:۳۹
به بهانه برگزاری یازدهمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمّار

عـمّار و عـمّاریـون و سینمای ملی!




پژمان کریمی

سینمای ایران تا به امروز، هیچگاه پیشرو نبوده است. هیچگاه نتوانسته است به استقبال رویدادهای آینده برود. یعنی نتوانسته است بر اساس دانش و فهم دقیق و تحلیل‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، تصویری و نقشه‌ای روشن از آینده بدست مخاطب دهد. سینمای ایران پیشنهادی برای ساختن آینده هم نداشته است. به‌عبارتی دیگر؛ نتوانسته و نمی‌تواند مبتنی بر برداشتی علمی و مستدل و نیروی بصیرت؛ از واقعیات پیرامونی، رخدادهایی را برای بهتر زندگی کردن ، زندگی را برای دیگران فراهم کردن و رستگار شدن، طراحی کند، نقش زند و شکل و نما دهد. چنین است که سینمای ایران در کلیت خود ملال انگیز و مایوس و از پا افتاده است.
ممکن است برخی بگویند سینمای ایران عرصه‌های جهانی رقابت را گاه فتح کرده است، افتخار بدست آورده است و آن را به ایرانیان تقدیم کرده است. شاید بگویند چگونه می‌توان تصور کرد سینمایی را که برای دنیا حرفی تازه داشته و دارد، عقب افتاده تلقی کرد؟ چگونه می‌توان حکم داد که سینمای کشور یکسره و همواره پای در ابتذال و مهملات داشته است؟
باید پاسخ داد که :
بی تردید پس از پیروزی انقلاب اسلامی؛ سینمای ایران از باتلاق عفونی فیلمفارسی خود را بر کشید. اما بدانیم و باور کنیم که اگر نبود انقلاب اسلامی و القائات و ایجابات قانونی؛ سطحی‌نگری و سطح نوردی هیچگاه از سینمای ایران رخت بر نمی‌بست؛ هیچگاه! بله... نگارنده نیز بر این باور است که سینمای ایران در دهه 60 شاهد پاگیری و عرض اندام فیلمسازان و خلاق و صاحب تفکری شد، فیلم‌های ارزشمندی هم تولید شد و کمتر از شمار انگشتان دست، آثار ارزشمندی هم در برخی محافل و جشنواره‌های خارجی درخشیدند. اما این واقعیت‌ها نافی واقعیت کنونی سینمای ایران نیست: ابتذال و عقب‌ماندگی و فاصله از اندیشه بالنده!
سینمای ایران اگر سینمای ایران بود؛ خط قرمز داشت که اکنون ندارد. قانون داشت که اکنون ندارد. ارزش‌هایی را متصور بود که اکنون متصور نیست. اگر خط قرمزی است، قانونی است، اگر حرمت نسبت به پاره‌ای از ارزش‌ها را شاهدیم، همگی برآمده از ایجابات و اقدامات حکومتی است!
اگر ما نظارت سازمان سینمایی را که با تسامح و تساهل ناظران ابلاغ و اجرا و اعمال می‌شود؛ نادیده بگیریم؛ چه روی می‌دهد؟ چند درصد از آثار سینمای ایران به شکل مجدانه و به اختیار، سعی می‌کنند بر مدار قانون و اخلاق و ارزش‌های الهی حرکت کنند و متقید نشان دهند؟ اغلب صحنه گردانان سینمای ایران اگر پیش از پیروزی انقلاب اسلامی زیست می‌کردند؛ از حیث ظاهر، همین گونه فیلم می‌ساختند که الان در زمانه و بالندگی جمهوری اسلامی می‌سازند؟ چه کسی می‌تواند وجود سکس پنهان در برخی آثار سینمایی را منکر شود؟ چه کسی دهن‌کجی به ارزش‌های اسلامی را در اغلب آثار سینمایی می‌تواند و جرات دارد که نادیده گیرد و آن را به توهم نسبت دهد؟ در میان تولیدات یکساله سینمای ایران چند اثر دیده می‌شود که می‌توان آنها را از حیث حرمت نهادن به ارزش حجاب اسلامی- چه از حیث شخصیت نگاری و چه از منظر کلیت داستان - هدف تحسین قرار داد؟ تکرار می‌کنم؛ ما درباره کلیت سینمای ایران حرف می‌زنیم و حکم داده‌ایم.
پس از فتنه سال 1388 احساس شد که دل‌بستن به ظرفیت کنونی سینمای ایران برای شکل دادن سینمای اصیل ایرانی که واجد مولفه‌های ایرانی و اسلامی است، پیشرو و بصیر است، نظام‌مند و مبلغ و متعالی است، بیهوده و ساده‌انگاری است! احساس شد و باور شد که؛ سینمای ایران نمی‌تواند و نمی‌خواهد که بار ارزش‌ها را بدوش بکشد. نه دانش دارد و نه بصیرت و از همه مهم‌تر؛ نه دغدغه !
پس باید برای سربرآوردن سینمای ملی یا اصیل ایرانی و بعبارتی سینمای تراز انقلاب اسلامی ظرفیت سازی کرد و همزمان به تولید آثار بایسته مشغول شد. بخش دولتی به دلیل فراوانی مدیران - اگر چشم به حضور نفوذی‌ها بربندیم- مرعوب و ناکارآمد؛ صلاحیت مدیریت پروژه ظرفیت سازی و نهضت بپا داشت سینمای ملی را نداشت و ندارد. پس؛ لاجرم موضوع «حرکت مردمی» مجال طرح و تاکید پیدا کرد. چنین بود که دبیرخانه جشنواره مردمی فیلم عمار پا گرفت.
عمار آمد که بگوید:
یک- برای کار هنری، تنها سواد و خلاقیت و شور و اراده و تلاش کافی نیست. ایمان و بصیرت، هنر هنرمند متعهد را شکل می‌دهد.
دو- برای کار هنری کردن نباید منتظر نشست. بدون اتکا به حمایت مالی و غیر مالی دولت و گروهها و افراد، می‌توان کار کرد و تولید نمود و فیلم ساخت.
سه- هنر متعهد یعنی هنری که برآمده از مسئولیت و تکلیف الهی است. جز این، هر آنچه می‌بینیم و می‌شنویم و می‌خوانیم؛ بعد پست مادی و حیوانی انسان را هدف قرار داده است.
چهار- می‌توان بدون ادا و اطوارهای روشنفکرانه، کار روشنگرانه کرد.
پنج- کار اگر برای خداوند صورت گیرد؛ موثر است و مانا.
شش- انحصارها و امپراطوری‌ها و بتکده‌ها و بتهای نامی ، جز با تبر تعهد و تخصص و مجاهدت توامان، در هم شکسته نمی‌شود.
هفت - برای برپایی یک رویداد بزرگ و گسترده نمودن حدود و دامنه تاثیرگذاری آن؛ مشارکت مردمی ضروری است.
عمار یعنی در میان مردم بودن و در صحنه حضور داشتند. عمار یعنی: قدرت فهم سره از ناسره، درست از نادرست، واقعیت از توهم، دروغ از راست و فتنه از واقعیت! عمارهای سینمایی پاگرفتند و آشکار شدند و تلاش کردند تا نگاه و تحلیل درست از جامعه و دوران پرچمدار شوند. تا با ارزیابی بایسته از شرایط روز رخدادها و آینده را بسازند. پیشتر و بیشتر از مخاطب بیندیشند و اندیشه ساز ظاهر شوند. چنین است که رسالت جشنواره عمار فراتر از یک رویداد سینمایی است، فراتر از باروری سینمای داستانی یا مستند، فراتر از دی ماه. عمار به وسعت سینمای ایرانی است که سینمای «ایران» نیست. عمار آمد تا سینمای ایران را شکل دهد. بنابراین، تقویت عمار و جدی گرفته شدن آن؛ ناگریز و از حیث عقلانی و مسئولیت خطیر مسلمان بودن و غیرت ملی، نابخشودنی است!