زمینههای نفوذ دشمن (1)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
دشمنان اسلام و نظام جمهوری اسلامی چگونه و در پرتو چه شرایط و بسترهایی میتوانند در افکار، اعمال و ساختارهای حاکم نفوذ کنند و به اهداف شوم خود برسند؟
پاسخ:
پدیده نفوذ مانند هر حادثه و پدیده دیگری نیازمند شرایط و بسترها و عواملی است که لازمه پیدایش و ظهور آن پدیده است.
الف) بسترها و زمینهها
دشمنان در جایی سرمایهگذاری میکنند که زمینهها را مناسب و مساعد ببینند و کارایی و کارآمدی خود را در آن زمینهها موفقیتآمیز ببینند. در غیر این صورت از هزینه کردن خودداری میکنند. همچنانکه هیچ کشاورزی بذر خود را در زمین شورهزار به هدر نمیدهد. از این رو ابلیس (شیطان) که پیشتاز و پیشکسوت نفوذ و اغواگری در انسان است، مخلصان را از قلمرو نفوذ و اغواگری خود استثناء کرده و در پی نفوذ و اغواگری کسانی میرود که بسترها و زمینههای لازم را داشته باشند. «قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین» ابلیس به خدا گفت: همه بندگان را گمراه میکنم مگر آنهایی که بنده بااخلاص تو باشند(حجر -39)
اینک اهم بسترها و زمینههای نفوذ دشمنان را به شرح زیر ارائه میکنیم:
1- ضعف باورها و سستی ایمان
معرفت و ایمان مراتب و درجاتی دارد، مانند نور که مراتب دارد. یعنی هرچه معرفت و باورهای انسان عمیقتر و بالاتر باشد و هر چقدر ایمان قلبی انسان کاملتر و یقینیتر باشد، زمینههای نفوذ و آسیبپذیری آن کمتر و هر چقدر ضعیفتر باشد، زمینههای نفوذ و آسیبپذیری آن بیشتر خواهد بود. ایمان ضعیف که در زبان روایات از آن به «ایمان مستودع و عاریتی» تعبیر شده است، ایمان متزلزل و ناپایداری است که با شک و تردید همراه است. علی(ع) در نهجالبلاغه خطبه 189 میفرماید: «بعضی از ایمانها ثابت و استوار در دلهایند و برخی دیگر ناپایدار و عاریتی در بین قلوب و سینهها تا سرآمدی معلوم» شاید به همین دلیل است که در روایات آمده که ایمانهای عاریتی، قبل از مرگ از بین میرود. علی(ع) میفرماید: «ایمانی که مستقر باشد، تا ابد پایدار خواد ماند، ولی ایمان عاریتی را خداوند قبل از مرگ خواهد گرفت»(تفسیر نورالثقلین، ج1، ص751)
قرآن کریم هم از این افراد یاد کرده و عبودیت آنها را عبودیت حرفی (زبانی) تعبیر میکند. «بعضی از مردم خدا را تنها با زبان میپرستند (و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است) همین که (دنیا به آنها رو کند نفع و) خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا میکنند، اما اگر مصیبتی برای امتحان به آنها برسد دگرگون میشوند (و به کفر روی میآورند. به این ترتیب) هم دنیا را از دست دادهاند و هم آخرت را و این همان خسران و زیان آشکار است(حج- 11) بنابراین افرادی که ایمان عاریتی و متزلزل و ناپایدار دارند از آنجا که ایمانشان مقید به عافیتطلبی و رفاهزدگی و دنیاپرستی است به راحتی در معرض صید جنگاوران نفوذ قرار میگیرند و در مقابل آنها عمل و استقامت به خرج نمیدهند و تطمیع میشوند، و اگر با تهدید و اذیت و آزار روبهرو شوند از ایمانشان دست میکشند.
2- ضعیفالنفس بودن
از دیگر بسترها و زمینههایی که دشمنان اسلام را در راهبرد نفوذ به طمع میاندازد، ضعیفالنفس بودن افراد و تنبلی، تنپروری و افسارگسیختگی است. دشمنان این موقعیت را بستر مناسبی برای نفوذ و اقدامات تخریبی و جنگ نرم میدانند و حتی گاه آن را به مثابه چراغ سبز برای خود تلقی میکنند، که میتوانند عوامل نفوذی خود را از چه کسانی شکار کنند. انسانهای ضعیفالنفس از آنجا که قدرت کنترل و مهار هواهای نفسانی خود را ندارند، لذا رفتارها و اعمال آنها به نوعی تبعیتپذیری از هواهای نفسانی است نه تبعیتپذیری از عقل. زیرا امام علی(ع) میفرماید: «طاعه الهوی تفسد العقل» هواپرستی عقل انسان را فاسد میکند(شرح غررالحکم، ح 5983) به تعبیر قرآن آنها معبود خود را هوای نفس خود گرفتهاند(جاثیه- 23) بنابراین افراد ضعیفالنفس و محکوم و اسیر هواهای نفسانی به راحتی میتوانند طعمه نفوذی دشمنان قرار گیرند و با آنها همکاری و تعامل کنند.
ادامه دارد