کارگزاران پاسخ سؤالش را در «اداره کاغذی سردرگم» پیدا کند(خبر ویژه)
ارگان حزب کارگزاران میگوید مسئله کسری بودجه، مسئلهای سیاسی است نه اقتصادی.
روزنامه سازندگی با بیان این که لایحه بودجه 1400 بزرگترین کسری بودجه چند دهه گذشته است، نوشت: عامل این کسری موقتی است یا ممکن است طولانی مدت باشد؟
کشور ما از نظر اقتصادی در یک جنگ کامل قرار گرفته اما هر جنگی در نهایت تمام میشود. ما باید حتماً تلاش کنیم که در پایان، طرف شکستخورده و بازنده نهایی نباشیم. اما اگر پاسخ سیاست به اقتصاد از نوع پاسخ دوم باشد که بگویند در یک بازه زمانی مثلاً دو یا سه سال آینده این شرایط تمام میشود، آنوقت مسئله اوراق سلف نفتی بهترین راهحل میشود.
زمانی که اقتصاد در جنگ است و شوک بسیار بزرگی به آن وارد شده، حل کردن آن در نخستین گام مستلزم آن است که آینده پیشبینیپذیر باشد. در واقع کارشناس بتواند تا حدودی آینده را پیشبینی کند. قطع بودجه از درآمد نفت در شرایط اضطرار فراهم نمیشود.
به این ترتیب باید گفت؛ مسئله کسری بودجه در کشور ما یک مسئله اقتصاد سیاسی است نه اقتصاد کلان. اینگونه نیست که کارشناسان اقتصادی با بهرهبرداری حداکثری از علم اقتصاد این خروجی مشعشع را داشتند که اقتصاد ما باید کسری بودجه همیشگی داشته باشد. کسری بودجه اقتصاد ایران خروجیِ علم اقتصاد نیست. در نتیجه برای حل آن باید تمام تصمیمگیران دور میز باشند و باید یک تصویر قابلقبول برای همه روی میز گذاشته شود. هماکنون افراد موثر و ذینفوذی هستند که دائماً برای رفع کسری بودجه میگویند از هزینههای دولت کم کنید. اما اگر فهرست هزینهها را مقابلشان بگذارید نمیتوانند هیچ هزینهای را کم کنند. بخش عمده بودجه دولت هزینههای جاری و حقوق و دستمزد کارمندان دولت است. این است که باید جدول بودجه مقابل کل ساختار سیاسی گذاشته شود نه فقط جلوی کارشناسی که در سازمان برنامه نشسته و راجع به جدول فکر و صحبت میکند».
تحلیل روزنامه سازندگی در حالی است که اولاً حزب کارگزاران پس از قانع شدن نمایندگان مجلس دهم از پاسخهای روحانی، چهار سؤال اقتصادی، در بیانیهای تأکید کرد: پاسخ آقای روحانی نه مجلس را قانع کرد، نه ملت را راضی ساخت. دولت فاقد استراتژی اقتصادی روشن است. اوج این سرگشتگی را میتوان در سیاست ارزی دید که در بهار 97، بستر ویژهخواری ]18 میلیارد دلاری[ اخلالگران را فراهم کرد. متأسفانه با وجود نقدها بر سازمان برنامه و بودجه، در دولت دوم روحانی اصلاحی صورت نگرفت. فقدان استراتژی، دولت را به مجمعی از بروکراتهای بیانگیزه بدل ساخته که دولت را نه به عنوان مغز متفکر توسعه ملی بلکه به یک اداره کاغذی تقلیل داده است.
ثانیاً طبق وعدههای انتخاباتی دولت، قرار بود نگاه سیاسی (سیاستزده) به اقتصاد و وابسته کردن آن به مذاکرات، سایه جنگ و تحریم را بردارد و رونق بیافریند، نه این که به ادعای روزنامه سازندگی به کام جنگ کامل ببرد.
کارگزاران باید ضمناً به این سؤال نفتی- به اقتضای یادداشت -روزنامهشان- پاسخ دهند که چرا قبل از برجام میتوانستیم 1/4 میلیون بشکه نفت بفروشیم اما با برجام به زیر 300 هزار بشکه رسید؟! این فرض البته در صورتی است که بخواهیم بودجه را تماماً نفتی ببندیم و هیچ تدبیر دیگری برای کاربست انواع ظرفیتها به کار نبندیم. به یک معنا عود کردن معضل کسری بودجه، حاصل 7 سال فریبخوردگی و نشستن به امید دشمنانی است که به طور پیوسته به تشدید فشارهای تحریمی تأکید داشته و مسیر انسداد توافق برای باجگیری بیشتر را انتخاب کرده بودند. آیا عجیب نیست که حزب ائتلافی دولت به جای پاسخگو بودن درباره این خرابکاری، بخواهد نسخه نخنمای قبلی را قالب کند؟!