kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۵۳۲
تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۸:۵۷

ماه گلوله خورده است


 علی‌محمد مودب

ماه گلوله خورده است
و هر ستاره تركشی است در سینه آسمان
ماه گلوله خورده و می‎گرید
و خورشید را بمب‎های فسفری آتش زده‎اند
ابر‌ها پیكر‎هایی متلاشی‎اند و باد‌ها كودكانی سیلی‎خورده و گیج
دریا را موج انفجار گرفته است
دریا را موج انفجار گرفته است
كودكان را می‎بیند كه در ساحل گلوله می‎خورند
سر‌ها را می‎بیند كه شوت می‎شوند
سر‌ها از میدان‎های فوتبال به میدان‎های والیبال شوت می‎شوند
سر‌ها از مدرسه‎‌ها به خیابان‎ها
از خیابان‎‌ها به بازار‌ها و از بازار‌ها به همه جا شوت می‎شوند
توفان سنگریزه می‎وزد و غنچه‎‌ها مدفون‎اند
توفان شن می‎وزد از آسمان
از آسمان ماهواره و اینترنت بیسیم
و ما صبورتر از شتران
صفحات نمایشگر‌ها پلك دوم ماست
توفان شن می‎وزد و چشمه‎‌ها شیمیایی‎اند
و ماهیان روشن، بمب‎های فسفری را خوب می‎شناسند
همه چیز روشن است
همه چیز روشن است
در همه جا همه چیز روشن است
در دمشق و حلب، در موصل و غزه
همه چیز از چهره شهیدان و آتش انفجار‌ها روشن است
همه چیز در آینه‎های تاریخ روشن است
اگر عروج بر فلك سروری به دشواری نبود
و از هفت خوان شمشیر و خون نمی‎گذشت
فرقی نمی‎ماند میان عرفات و نصرالله
در نام حافظ اسد تصریح روشنی است
هر تصویر یاسرعرفات كنایه‎های ظریفی دارد
همه چیز روشن است
در همه جا همه چیز روشن است
همه چیز از چهره شهیدان و آتش انفجار‌ها روشن است
تن‌ها ما خاموش و تاریك
به اشاره سخن می‎گوییم
و حماسه‎ی ما عوض كردن كانال است و شكستن آینه
نمی‎خواهمت این‎گونه خونین ببینم‌ای چهره‎ی من
نمی‎خواهمت این‎گونه در باران ملخ ببینم‌ای گلستان من
ای گل سرخ كوچك!‌ای غزه!
نمی‎خواهمت این گونه آماج لگد‌ها ببینم‌ای كودك فلسطینی!
نمی‎خواهم ببینم
نمی‎خواهم ببینم
من عربستانم با سینه‎ای نفتی
كه كودكان عرب از پستان من آتش می‎گیرند
مصرم من
و اهرام پشت خمیده‎ی من‎اند
نمی‎توانم خم شوم و زنجیر گذرگاه رفح را برای كودكان سرطانی بیندازم
نمی‎توانم گهواره‎ی موسی را از نیل بردارم
دستم می‎لرزد
نمی‎توانم در آغوش بگیرم
دختركی را كه در سرش تركشی است
استانبولم من و از پس این همه مناره
دود حریق‎های تو را نمی‎توانم ببینم
استانبولم و سرم به بسته‎بندی دموكراسی آمریكایی گرم است
به صادرات اعتراضات مدنی مدرن
به صادرات اعتراضات مدنی  مسلحانه!
ترافیك تهرانم من و سرم شلوغ است
به قیمت ماشین‎‌ها فكر می‎كنم عزیزكم
به بالا و پایین شدن نرخ دلار
و به چهار میلیاردی كه 5+1 واریز خواهند كرد ان شاء الله !
گرفتارم برادرم! خواهرم! جوانم! جانم!
به رویایی شیرین فكر می‎كنم
به كسی كه با دستی دستم را می‎فشارد
و با دستی گلوی تو را
با دستی دستم را می‎فشارد
و با دستی مردی را در حمص از پنجره‎ی خانه‎اش پرت می‎كند
با دستی دستم را می‎فشارد
و با دستی دختركی سه ساله را در «الزهرا»ی سوریه  به زنجیر می‎كشد
با دستی دستم را می‎فشارد
و با دستی پدر و مادر دخترك را پیش چشمش ذبح شرعی می‎كند
با دستی دستم را می‎فشارد
و با دستی دیگر از این همه فیلم می‎گیرد
از تساوی ایران و آرژانتین
از توپ‎گیری ظریف
از شكستن كمر نیمار
از جای دندان‎های سوارز
از شكستن ستون فقرات خاورمیانه
در رویای چیزی هستم
در رویای كسی كه در شبكه‎ای خانم اشتون است
و در شبكه‎ای خلیفه‎ی چندش داعش
در شبكه‎ای لیونل مسی است كه بر دیوار حایل یادگاری می‎نویسد
و در شبكه‌ای باز خانم اشتون است
در اعتراضات مدنی مسلحانه در اوكراین!
(كاش می‎شد لااقل با خود آنجلینا جولی مذاكره كرد
نه با این مدیر برنامه‎های پاتال و عوضی)
مغزم ده‎‌ها شبكه‎ی تلویزیونی است
چهره‎ام چیزی شبیه بی‎بی‎سی فارسی
مغزم ده‎‌ها صفحه‎ی روزنامه است
روزنامه‎هایی كه بوی دلار‎های بی‎پشتوانه می‎دهند
بوی دلار‎های چاپ صبح
روزنامه‎هایی انگلیسی- فارسی، _فینگلیش!_
روزنامه‎هایی شبیه كاغذ كادو با طرح پاپانوئل
روزنامه‎هایی برای كادو كردن استعمار، تجاوز، لیبرالیسم
روزنامه‎هایی برای كادو كردن موشك‎‌ها و بمب‎های خوشه‎ای و فسفری
روزنامه‎هایی برای كادو كردن سر‎های بریده
اما خون بر شمشیر  پیروز است
و خط آتش روزنامه‎‌ها را خاموش خواهد كرد
تو را در این‎همه غوغا گم كرده‎ایم
خواهرم غزه!
برادرم فلسطین!
اما صدای امام خمینی ما را بیدار خواهد كرد
و راهپیمایان روز قدس، ترافیك رویا‌ها را تعطیل اعلام می‌كنند
تو را گاهی گم می‌كنیم
اما تو باز كریمانه همان كلید كوچك خونینی
كه دروازه‎های فردا را به روی ما خواهی گشود
یا من یحیی العظام و هی رمیم
یا من یحیی العظام و هی رمیم
یا من یحیی العظام و هی رمیم
تو به گوشی‎های كره‎ای ما زنگ نمی‎زنی
تو از ما چشم یاری نداری
جزو لایك‎های ما نیستی و در فیسبوك ما كامنت نمی‎گذاری
اما خدای  لیله الاسری ما را به مسجد الاقصی خواهد رساند