کسب و کاری به نام حقوقبشر با نگاهی به زندگی عبدالکریم لاهیجی
حقوق (بی) بشر!
سید محمد عماد اعرابی
اشاره: «حقوقبشر» مظلومترین واژهای است که این روزها مورد تجاوز دولتهای غربی و غربزدگان قرار گرفته است. واژهای که از معنای خود تهی و به دکانی برای کسب منافع افراد و دولتها تبدیل شده است. پرونده ویژه «کاسبان حقوقبشر» با هدف واکاوی تاریخی این جریان و نقش آن در اقدامات ضدایرانی دولتهای غربی و اعمال تحریمهای ظالمانه آنها علیه ایران در «دفتر پژوهشهای کیهان» شکل گرفت. پیشتر در این پرونده به بررسی «بنیاد عبدالرحمن برومند» و مؤسسان و خانوادهشان طی سلسله مقالاتی با عنوان «... وتنفروش» پرداخته بودیم. این بار به سراغ یکی دیگر از چهرههای شاخص این جریان به نام «عبدالکریم لاهیجی» رفتهایم و سوابق او پیش و پس از انقلاب اسلامی را بررسی کردهایم. بخش قابل توجهی از این پژوهش مستند به اسناد منتشر نشده ساواک پیرامون عبدالکریم لاهیجی و همفکران اوست که از این شماره در قالب «نیمهپنهان» منتشر خواهد شد.
جامجهانی فوتبال فرصتی است برای فکر نکردن! فرصتی برای اینکه 90 دقیقه بیامان به گردش یک توپ خیره شوی و از تلاطم هیجانات سرگرم باشی. جایی که دهها هزار نفر در ورزشگاه و میلیونها نفر پای گیرندههای تلویزیونی، پشت به جهان و رو به مستطیلی سبز نشستهاند؛ فارغ از اینکه کودکی از گرسنگی جان میدهد، یا خانوادهای با جنگی خانمانسوز دست و پنجه نرم میکند و یا ملتی برای تأمین منافع ابرقدرتی، سرکوب میشود. فوتبال شاید از این حیث نوعی مسکر اجتماعی قلمداد شود.
آن روز مستی فوتبال به اوج رسیده بود. دیدار نهایی جامجهانی فوتبال؛ غروب یکشنبه؛ 7 جولای 1974؛ ورزشگاه المپیک شهر مونیخ. در 45 دقیقه اول آلمان غربی توانست بازی یک برصفر باخته را دو بر یک به نفع خود تمام کند و همین نتیجه را تا آخر حفظ کرد. تماشاگران 45 دقیقه دوم را تقریبا کسالتبار پشت سر گذاشتند و در پایان، فارغ از هر رویدادی در سراسر جهان تنها شاهد قهرمانی آلمان غربی
بودند.
تقریباً در نشئگی پس از بازی بود که متوجه شد گذرنامهاش در جیب بارانیاش نیست. فوراً به نزدیکترین مرکز پلیس مونیخ مراجعه کرد و موضوع را گزارش داد. دو روز بعد هم به کنسولگری ایران در مونیخ رفت و برگههای مربوط به گذرنامههای مفقودی را کامل کرد.1
نام: عبدالکریم
نامخانوادگی: لاهیجیحسینی
نام پدر: سید محمدعلی
متولد: 29 دی 1318
...
عبدالکریم اگرچه اصالتی گیلانی داشت اما اهل تهران بود، پدرش از روحانیون همین شهر و او تک پسر خانواده به حساب میآمد.2 دوران تحصیل را در دبستان و دبیرستان خِرَد که نزدیک خانهشان در خیابان مولوی بود پشت سر گذاشت.3 خودش میگوید به اصرار پدرش سال 1333 برای تحصیلات حوزوی به عراق رفت تا پا جای پای پدر بگذارد. اما پس از یک سال باگریه و زاری، پدرش را متقاعد میکند که به او اجازه تحصیل در رشته حقوق را بدهد.4 این شیوه بیان خاطره اگرچه عناصر دراماتیک لازم برای تولید یک داستان جذاب را دارد ولی باید با مستندات تاریخی نیز سنجیده شود. شاید عبدالکریماندکی از علوم حوزوی را در مدرسه مروی تهران گذرانده باشد اما واقعیت این است که او تا سال 1335 حتی یک بار هم از کشور خارج نشد. تنها در سال 1335 به قصد زیارت عتبات به همراه خانواده مدت کوتاهی به عراق رفت و برگشت و خبری از تحصیل در نجف نبود!5
با این حساب ارائه چنین تصویر مستبدانهای از پدرش اخلاقی به نظر نمیرسد. در دوران دبیرستان برای یادگیری زبان فرانسه پایش به انجمن ایران و فرانسه که تحت اشراف سفارت فرانسه در تهران اداره میشد باز شد.6 پس از گذراندن دبیرستان سرانجام سال 1337 وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد.
چیزی نگذشت که جان.اف کندی به ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا رسید. طبق روال همیشه، جبهه ملّیون ایران با به قدرت رسیدن یک دموکرات آمریکایی رونق میگرفت؛ این بار هم انگار کندی جان تازهای در جبهه ملی ایران دمیده بود! سال 1339 جبهه ملی دوم تشکیل شد و عبدالکریم که حالا دانشجوی سال دوم رشته حقوق بود در شور و هیجان جوانی تحت تأثیر مصدق، هوای سیاست به سرش افتاد و به کمیته دانشجویی جبهه ملی پیوست.7 جبهه ملی اما غالباً بازنده بود. آنها همیشه با امید و اعتماد به دموکراتهای آمریکایی فعالیتهایشان را آغاز میکردند و اتفاقاً همیشه با سکوت همان آمریکاییها توسط محمدرضا پهلوی سرکوب میشدند. در واقع هیچکدام از آنها برای آمریکا اهمیت نداشتند؛ جبهه ملی و محمدرضا پهلوی مثل دو پیچ تنظیم در دست ایالات متحده بودند تا با کم و زیاد کردن آنها تعادل و ثبات منافعشان را در ایران حفظ کنند. باز هم نوبت به پیچاندن گوش جبهه ملی رسیده بود. اواخر سال 1339 مأموران حکومت پهلوی تعدادی از عناصر و فعالان دانشگاهی جبهه ملی را دستگیر کردند و از قضا عبدالکریم لاهیجی نیز یکی از آنها بود.8
پانوشت:
* طبق روال گذشته مجموعه «نیمه پنهان»، کلیه ارجاعات متن در نسخه اصلی کتاب که در آینده منتشر میشود، خواهد آمد.