kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۴۴۵۶
تاریخ انتشار : ۰۸ آذر ۱۳۹۹ - ۲۰:۳۹

معیارهای انسانیت (3)(پرسش و پاسخ)


 
پرسش:
اینکه در روایت آمده است اگر دین ندارید لااقل انسان و آزاده باشید، ملاک‌ها و معیارهای انسانیت کدام است؟
پاسخ:
در دو بخش قبلی ضمن نگاه کلی به ملاک‌ها از منظر زیست‌شناسی و علوم انسانی به ملاک‌ها و شاخص‌های انسانیت شامل: علم و آگاهی 2- خلق و خوی 3- اراده 4- آزادی 5- مسئولیت و تکلیف 6- زیبایی پرداختیم اینک در بخش پایانی جمع‌بندی و نتیجه‌گیری بحث را پی می‌گیریم.
جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
مفهوم کلمه انسانیت در طول تاریخ همواره با نوعی تقدس و تعالی همراه بوده است. چنانکه شئون خاص مافوق حیوانیت انسان نظیر آگاهی و دانش، عدالت، اخلاق نیکو، آزادی، مسئولیت و تکلیف، زیبایی و وجدان اخلاقی به عنوان مقدسات و شاخص‌های انسانیت شناخته می‌شوند. با آنکه در بسیاری از مقدسات بشر تردید شده و حتی برخی از آنها مورد انکار قرار گرفته است، اما ظاهرا هنوز مکتبی در جهان پیدا نشده که عملا شئون خاص انسانیت و جلوه‌های زیبای ما فوق حیوانیت انسان را تحقیر کند و آنها را تقدیس نکند. البته ارزش‌های انسانی فراز و فرودهایی در طول تاریخ داشته اما هیچگاه صددر صد محکوم و نفی نشده است. در حال حاضر هم هرکسی تابع هر مکتبی هست می‌گوید: من طرفدار صلحم، طرفدار آزادی هستم، بشر و انسان‌دوست هستم، طرفدار عدالتم، طرفدار حق هستم، طرفدار حقوق بشر هستم. حتی اعلامیه حقوق بشر با این عبارت شروع می‌شود: «احترام به حیثیت ذاتی بشر» یعنی می‌خواهند برای بشر یک حیثیت ذاتی قابل احترام و تقدیس قائل بشوند. حتی طرفداران «صلح کل» معتقدند که ما باید با قطع نظر از وابستگی به هر مکتب و مسلکی، بشر دوست و طرفدار صلح کل باشیم، در غیر این صورت به بشریت خیانت کرده‌ایم.
مکتب «اگوست کنت» با طرح دوره‌های سه گانه: دوره ربانی و ماوراء طبیعی،‌ دوره فلسفی و تعقلی و دوره علمی و تحققی، «دین انسانیت» را اختراع کرد و با نفی خدا آموزه‌های دین را در مکتب خود مورد استفاده قرار می‌دهد، و نام دین انسانیت می‌گذارد نه دین خدا با ریشه اعتقاد به غیب. 2- انسان یک تفاوت اساسی با حیوان دارد و آن این است که حیوانات بالفعل به دنیا می آیند ولی انسان موجودی است که صد درصد بالقوه به دنیا می‌آید و جلوه‌ها و شاخص‌های انسانیت او تماما بالقوه است نه بالفعل. معلوم نیست انسان در آینده چه می‌شود،‌ ممکن است با شکل انسان اما واقعیتش یک گرگ یا یک گوسفند باشد. «صدرالمتالهین» فیلسوف بزرگ اسلامی می‌گوید: به عدد افراد انسان، انواع انسان‌ها وجود دارد، چون انسان جنس است نه نوع. لذا می‌گوییم ارزش‌های انسان، ارزش‌های بالقوه هستند،‌ بعضی از افراد انسان به آن مقام انسان واقعی می‌رسند و بسیاری از افراد انسان اساسا به آن مقام واقعی انسان نمی‌رسند. به تعبیر امام علی(ع) «الصورهًْ صورهًْ انسان،‌ والقلب قلب حیوان» یعنی شکل ظاهری‌اش انسان است ولی باطنش یک حیوان است (نهج‌البلاغه- خطبه 86)
3- اساسا در مکتب‌های اصالت انسان یک تناقض وجود دارد. آیا در انسان احساسی به نام احسان به دیگران، انسان‌دوستی، دفاع از حق و دفاع از مظلوم و... وجود دارد؟
اگر بگویید این احساسات در درون انسان وجود ندارد پس دعوت بشر به انجام آنها هم غلط است!
اما ما معتقدیم چنین شرافتی در درون انسان وجود دارد «فالهمها فجورها و تقویها» (شمس- 8)
یعنی انسان در عین اینکه خودخواه است و وظیفه دارد برای بقا و حفظ حیات خود برای خودش فعالیت کند، ولی تمام هستی‌اش خودخواهی نیست، خیرخواهی هم هست، جهان‌سازی هم هست، دنیاسازی هم هست، بشریت هم هست و وجدان اخلاقی هم هست. اما در مکتب اصالت انسان به طور کلی حس تحسین نسبت به نیکان و حس تنفر نسبت به بدان هیچ توجیهی ندارد. بنابراین طرفداران مکتب اصالت انسان چگونه می‌توانند دم از تقدس و حیثیت ذاتی بشر بزنند بدون اینکه در وجود بشر «نفحت فیه من روحی» را قائل باشند! وقتی که اصالت ارزش‌های ذاتی برایشان مشخص شد، اصل خود انسان و انسانیت برایشان مشخص می‌شود، و به دنبال اصالت انسان رابطه او با خدا روشن می‌شود. یعنی اصالت انسان و رابطه او با خدا از یکدیگر تفکیک‌ناپذیرند. «الله نورالسموات و الارض» (نور- 35) خداوند نور آسمان‌ها و زمین است.
4- اسلام یک مکتب انسانی است، بدین معنا که در اسلام آن چیزهایی که مبنی بر تبعیض‌های غلط بین انسان‌هاست مانند: اقلیم، نژاد، خون و منطقه و زبان ملاک امتیاز انسان‌ها نیست آنچه که ملاک امتیاز انسان‌ها است همان ارزش‌های انسانی و انسانیت است. اسلام که یک مکتب انسانیت است و برای انسانیت احترام قائل است، از آن جهت برای ارزش‌های انسانی اصالت قائل است که برای جهان اصالت قائل است، یعنی به خدای قادر متعال معترف است. و از این جهت که به خدای متعال معتقد است، تمامی ارزش‌ها و آموزه‌های الهی و انسانی را می‌پذیرد و آنها را در ساحت وجودی خود پیاده می‌کند. بنابراین دین و انسانیت دو امر تفکیک‌ناپذیرند. یعنی یا باید دین و انسانیت را هر دو یکجا رها کنیم، یا اگر بخواهیم به یکی بچسبیم باید به دیگری هم بچسبیم.
نمی‌توانیم دین را بگیریم و انسانیت و قداست انسانیت را رها کنیم، یا اینکه انسانیت را بگیریم و دین را رها کنیم» این دو با یکدیگر توأمند و تفکیک‌ناپذیر. در این چهارچوب شاخص‌های شش‌گانه بحث انسانیت هم درست است و هم نادرست. یعنی به عنوان جزیی از انسانیت انسان درست است ولی به عنوان اینکه تمام معیارها و شاخص‌های انسانیت باشد، درست نیست. همه موارد شش‌گانه در چهارچوب آموزه‌های وحیانی دین مورد تاکید قرار گرفته و برای تحقق بالفعل انسانیت و خلیفهًْ‌اللهی، انسان‌ها به آن دعوت شده‌اند، تا در وجود خود پیاده‌سازی کنند و انسانی متعالی و خلیفه‌ًْالله شوند.