kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۴۰۱۳
تاریخ انتشار : ۰۲ آذر ۱۳۹۹ - ۲۱:۵۱
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع):

تقیّه؛ نعل واژگونه زدن برای فریب دشمن



در معنای تقیّه معنای جهاد گنجانده شده و من تعجّب می‌کنم چگونه کسانی تصوّر می‌کنند که روایت تقیّه ضدّ روایت جهاد است یا ضدّ روایت عمل ائمّه(علیهم‌السّلام) است و حتّی بعضی روشنفکران خیلی خیلی خوبِ مسلمان خود ما که از خیلی از جهات مورد قبول خود ما هم بودند و خدای متعال روحشان را شاد کند، در کتابی که نوشته‌اند، امربه‌معروف و تقیّه را خیلی خوب معنی کرده‌اند، امّا درعین‌حال در اوّلِ بحث تقیّه، اشتباهی مرتکب شده‌اند. ایشان می‌گویند: «تقیّه حالت استثنائی است.» چرا حالت استثنائی است؟ تقیّه استثنائی نیست، تقیّه را اگر ترک عمل دانستیم استثنائی است، اما تقیّه که ترک عمل نیست، تقیّه عمل است، منتها به شکل دیگر. تقیّه حالت همیشگی است، تقیّه عمل است، منتها به شکل دیگر، چرا استثنائی باشد، تقیّه همیشگی است، تقیّه همیشه لازم است، همچنان‌که عمل همیشه لازم است، تقیّه چیزی در مقابل عمل نیست، شکلی برای عمل است، پس تقیّه حالت استثنائی نیست. مرحوم طیّبی(علیه‌الرّحمه)1 که مرد دانشمند و فاضلی بود و خدای متعال روح او را شاد کند و زحمات او را مورد قدردانی قرار بدهد، رساله‌ای که درباره‌ تقیّه و امربه‌معروف نوشته‌اند خیلی خوب رساله‌ای است و واقعاً قابل استفاده است، در باب تقیّه مطلب را خیلی خوب آورده‌اند، همین روایت را معنی کرده‌اند، خیلی هم خوب، امّا این جمله‌ای که ایشان ذکر می‌کند، مورد قبول ما نیست. ایشان می‌گوید که تقیّه امر استثنائی است، امربه‌معروف یک امر همیشگی است، بنده می‌گویم هر دو امر همیشگی است. تقیّه یک شکلی برای امربه‌معروف است، یک شکلی برای جهاد است، ضدّ آنچه ایشان می‌گویند حالت استثنائی است، استثنا کجا بود؟ هر دو با همند، یک چیزند اصلاً، دو چیز نیستند. آن کس که خیال می‌کند تقیّه یعنی نه‌عمل، یعنی نفی عمل، تقیّه را نفهمیده چیست، یا اگر هم فهمیده دلش نمی‌خواهد عمل کند. راحت‌طلبی برای آدم خیلی کار می‌کند، خیلی ذهن‌ها را عوض می‌کند، خیلی تصوّرها را دگرگون می‌کند، این‌طور نیست، تقیّه یعنی یک نوع مدل خاص، عمل با یک شکل خاصّی، چه اشکال دارد که عمل با یک شکل خاصّی باشد؟ این‌طوری است قضیّه. این هم یک روایت که در تقیّه، عمل هست.
چند روایت هم هست که تقیّه را از یک بُعد و دیدگاه دیگری نگاه می‌کند. در این روایات تقیّه یعنی نعل واژگونه زدن که همان معنی استتار در آن هست، همان معنی عمل در آن هست، منتها از یک دیدگاه دیگری، از یک بُعد دیگری که نگاه کنیم، مسئله‌ این‌طوری می‌شود.
در قدیم گاهی اوقات یک عدّه لشکر و یک عدّه سپاه حرکت می‌کردند و از یک راهی می‌خواستند عبور کنند که دشمن نفهمد، مثلاً فرض کنید که دشمن در نقطه‌ مشرق دارد فعّالیّت و آرایش جنگی می‌کند، این‌ها اگر از رو‌به‌رو می‌خواستند حمله کنند، دشمن می‌فهمید؛ می‌خواستند راه را کج کنند و بروند از پشت به دشمن مثلاً حمله کنند، اگر چنانچه این‌ها با اسب‌ها راه می‌افتادند می‌رفتند، خب دشمن هم که شب نخوابیده که این‌ها، صبح یا نصف شب به او شبیخون بزنند، کسانی دارد، مراقبینی دارد، نگاه می‌کنند، می‌بینند مثلاً ردّ یک عدّه اسب سوار را، بعد می‌بینند این‌ها کجا رفته‌اند، کدام طرف رفته‌اند، از کجا آمده‌اند و به کجا رفته‌اند، جهت حرکت این‌ها را می‌فهمیدند، تعقیب می‌کردند و می‌رفتند می‌دیدند مثلاً رسیده به پشت جبهه و خودشان را خوب مراقبت می‌کردند، دشمن هم خواب که نیست، پس برای اینکه دشمن را غافلگیر کنند، یک ابتکار جالبی داشتند، قدیم این کارها را می‌کردند و تا این اواخر هم مرسوم بود، در شبیخون‌ها و در لشکرکشی‌های پنهانی این کار انجام می‌گرفت، نعل اسب‌ها را چپه می‌زدند، نعل اسب را اگر چنانچه بر عکس بزنند، یعنی دوشاخش به‌طرف عقب باشد، پیداست که این کاروان از طرف مقابل رفته اگر این دوشاخ به‌طرف جلو باشد، پیداست که کاروان از طرف دیگر رفته. اینها نعل اسب را چپه می‌زدند و از طرف شمال مثلاً می‌رفتند، دشمن خیال می‌کرد از طرف جنوب رفته‌اند، این را می‌گویند نعل واژگونه زدن.
تقیّه در بعضی از روایات به‌معنای نعل واژگونه زدن است؛ یعنی از این‌طرف برو منتها کاری کن که دشمنت خیال کند از آن‌طرف رفته‌ای. ازجمله در روایتی درباره‌ آیه‌ای که درباره‌ ابراهیم خلیل‌الّله(علیه‌السّلام) است. می‌فرماید که: ابراهیم خلیل تقیّه کرد. ببینید تقیّه چگونه معنی می‌شود، چگونه تقیّه کرد؟ گفت: «انّی سقیم.»2 وقتی‌که مردم شهر ابراهیم _ که ظاهراً بابِل بوده _ رفتند برای شرکت در مراسم عید به خارج شهر و ابراهیم جوان و نوجوان، فرصت را برای بت‌شکنی آماده می‌دید، دید اگر با این‌ها برود، بعد بخواهد برگردد در شهر، این‌ها می‌فهمند که این‌که برمی گردد به شهر یک کاری دارد، ممکن است مانعش بشوند، فکر کرد باید با این‌ها نرود، نگفت نمی‌آیم؛ صاف و ساده، بنده نمی‌آیم، در شهر کار دارم؛ می‌گفتند خب او یک کاری دارد، مراقبش باشیم؛ نه، نعل واژگونه زد، سرشان را کلاه گذاشت، گفت: «بنده بیمارم»، «إنّی سقیم»؛ امروز حال ندارم من، حالم خوش نیست، می‌مانم. از او درگذشتند. وقتی‌که ابراهیم(علیه‌السّلام) به بهانه‌ بیماری در شهر ماند، بعد تبر را برداشت رفت خدمت دانه‌دانه‌ بت‌ها رسید و پدر بت‌هایشان را درآورد و کارش را انجام داد، این را می‌گویند نعل واژگونه زدن. انسان به‌عنوان بیماری بماند، امّا برای بت شکنی بماند، این یعنی نعل واژگونه زدن.
امام(علیه‌السّلام)، امام بنده و شما، اسم این عمل را می‌گذارد تقیّه، تو حالا هر چه دلت می‌خواهد تقیّه را معنی کن. امامت این را تقیّه می‌گوید. این روایت که روایت چهارم است، بعد از آنکه می‌گوید تقیّه داشته باشید می‌فرماید که: «و لقدْ قال إبْراهیم إنّی سقیم»؛ ابراهیم گفت من بیمارم. «و اللّه ما کان سقیماً.»3 ابراهیم که بیمار نبود، سر آنها را کلاه گذاشت.
پانوشت‌ها:
1- سیّد احمد طیّبی شبستری. (1311 ـ 1345 شمسی) مؤلّف و مترجم. دو کتاب «تقیّه و امر به معروف» و «فقر از دیدگاه اسلام» از اوست.
2- سوره‌ صافّات، بخشی از آیه‌ 89.
3- وسائل‌الشّیعة، شیخ حرّ عاملی، ج‏16، ص 215.