بروز شکاف در غرب ایجاد فرصت در شرق (نگاه)
سبحان محقق
هر چند در علوم انسانی و سیاسی، «قوانین علمی» به معنایی که در علوم طبیعی و ریاضی وجود دارد، یافت نمیشود، ولی برخی دادهها و گزارهها وجود دارند که به گواه تاریخ، تا حدود زیادی صحیح و متقن هستند و لا اقل میتوان آنها را «قوانین شبه علمی» خواند. مثل این گزاره که «وحدت قدرت میآفریند» و تاریخ ثابت کرده که در بسیاری از مواقع، واقعاً چنین است. بهعنوان مثال، مغولها به این علت، قدرت برتر جهان در دوره میانه شده بودند که چنگیز خان توانست میان قبایل متفرق در دشتهای مغولستان بزرگ، وحدت ایجاد کند. او حتی برای اینکه وحدت میان مغولها حفظ و تقویت شود، دوست خودش را که سردار برخی قبایل بوده، کشته است.
همین منطق درباره بسیاری از تمدنها، کشورگشاییها و امپراطوریها، مثل مقدونیها، سلوکیها، امویان، عباسیان و عثمانیها، نیز صحت دارد. بهعنوان مثال، قبل از فتح شرق عالم توسط اسکندر، مقدونیها و یونانیها متحد شده بودند. اما، پس از مرگ اسکندر در بابل، کل قلمرو او، که از مصر تا ایران و غرب هند را در بر میگرفت، بین سردارانش تقسیم شده است.
این مقدمات گفته شد تا شرایط امروز جهانی که خود در آن زندگی میکنیم را مدنظر قرار دهیم. جهان فعلی را میتوان در دو گروه غرب حاکم و سایر جهان تحت سلطه(که در اینجا آن را شرق مینامیم) تقسیم کرد. به عبارت دیگر، تمدن فعلی حاکم بر جهان، تمدن غربی است. این تمدن ویژگیهای خاص خودش را دارد، که سه مورد بسیار مرتبط با بحث ما، «وحدت میان خودی»، «بهرهکشی از دیگران» و «تمامیتخواه بودن» این تمدن است.
در نگاه اول، شاید وحدت میان کلیت غرب، کمیغیر واقعی بهنظر برسد؛ چون همان طور که میدانیم، واگرایی میان خود غربیها بسیار شدید بوده است و آنها حتی دو جنگ جهانی را بین خودشان تجربه کردهاند. در پاسخ به این شبهه مهم باید گفت که اولا، وقایعی مثل جنگهای اول و دوم جهانی، استثناء بودهاند و در غرب قاعده این است که آنها میان خودشان وحدت را هرچه بیشتر تحکیم میکنند، که به چند نمونه اشاره میشود. در آمریکای شمالی، 50 ایالت با هم متحد شدند و ایالات متحده را بهوجود آوردند.کشورهای انگلوساکسون، که انگلیسی زبان هستند و کانادا، آمریکا، انگلیس، استرالیا و نیوزیلند را شامل میشوند، آن قدر به هم نزدیک هستند که این مجموعه را به طعنه، پسرعموهای یکدیگر میخوانند. کشورهای اروپایی پس از جنگ جهانی دوم، به بهانه جامعه زغال و فولاد(1951)، میان خود اتحادیه اروپا را بهوجود آوردهاند.
ثانیا، هر زمان که مسئله سر شاخ شدن با کشورهای مغلوب در هر کجای جهان در میان باشد، وحدت میان کل غرب خودش را نشان میدهد، که در دسترسترین آن، وحدت میان اروپا و آمریکا در قبال توسعه ایران است؛ «فدریکا موگرینی» مسئول سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا، اوایل خرداد سال 1397 گفته بود: درباره برنامه موشکی ایران، با آمریکا اختلافی نداریم. مشابه همین اظهارات را نیز مرتبط آمریکاییها تکرار میکنند. بهعنوان نمونه، «مورگان اورتگاس» سخنگوی سابق وزارت خارجه آمریکا، 21 خرداد 1398 گفت: با متحدانمان درباره ایران اختلاف نداریم. حتی کشور فرانسه، که گفته میشود با آمریکا اختلافات زیادی دارد، در مواجهه با قد علم کردن یک کشور مغلوب، همه اختلافات را یک شبه کنار میگذارد و متحد واشنگتن میشود.
دو ویژگی دیگر تمدن حاکم غرب، که از آنها نام بردیم، بهرهکشی از دیگران و تمامیتخواهی است. درباره بهرهکشی، کم و بیش وحدت نظر وجود دارد و فقط این نکته را ذکر میکنیم که ما بخشی از توسعه غرب هستیم و بخش اعظم مایه حیاتی توسعه کشورهای آمریکای لاتین، آفریقا و سایر نقاط جهان بر اساس ساز وکار نادرست موجود، به غرب منتقل میشود، این سازوکارها مثل آوندی که کارش انتقال آب و غذا از ریشه گیاه به شاخهها و برگهاست، بخش مهمیاز مازاد کشورهای دیگر را به غرب منتقل میکنند.
ویژگی دیگر تمامیتخواهی است؛ تاکنون کشورها و قدرتها اگر دست به کشورگشایی میزدهاند، با فرهنگ سایر جوامع کاری نداشتهاند، اما اکنون غرب میخواهد که همه کس را مثل خودش بکند و به اصطلاح، دست به تسطیح فرهنگی بزند.
با این تفاصیل، اگر ما با غرب کاری نداشته باشیم، غرب با ما کار دارد و تا زمانی که زنده و قدرتمند هست، همه داشتههای مادی و معنوی ما در خطر خواهد بود. لذا، کاملاً منطقی است که به فکر چاره باشیم و یکی از این چارهها، دامنزدن به اختلافات در جوامع غربی است. این سیاست باید رویکرد همیشگی محافل سیاسی و رسانهای شرق باشد. بروز شکاف و اختلاف، هر چند برای غرب یک تهدید است، ولی برای شرق یک فرصت است و ما باید از این فرصتها خوب استفاده بکنیم.
در یک جمعبندی، اکنون اگر میبینیم که جامعه آمریکا از هم گسیخته شده است و شکاف سیاسی میان طرفداران دو حزب اصلی در این کشور، هر روز بیشتر و بیشتر میشود و اگر میبینیم که انگلیس از اتحادیه اروپا جدا میشود و دیگران هم برای جدا شدن در صف ایستادهاند، این اتفاقات باید ما را خوشحال کند و باید بتوانیم از این فرصتها نهایت بهرهبرداری را در راستای منافع خود بکنیم.