دعایی که اجابت شد!
هدف موشک باشگاه افسران بعثی عراق بود. حسن پیشنهاد داد دعای توسل بخوانند. بعد به فارسی شروع کرد به دعا کردن؛ نشست روبه قبله و با خدا حرف میزد و میگفت خدایا تو میدانی که ما نمیخواهیم انسانهای بیگناه رو بکشیم اما دشمن به مردم ما حمله کرده است و مردم بیگناه رو موشک باران میکند. خدایا! این موشک را بردار و ببر و بزن به باشگاه افسران عراق! و گفت بسم الله و شاستی رو زد و موشک از کرمانشاه بلند شد... چند دقیقه بعد رادیو بیبیسی لندن، برنامههای عادیاش را قطع کرد و گفت لحظاتی پیش یک موشک به باشگاه افسران صدام اصابت کرد و دهها نظامی عراقی کشته شدند. این خاطره برای من خیلی تکان دهنده بود. و تازه معنی آیهای که رزمندهها روی موشکهای ایران مینوشتند رو درک کردم« وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللهَ رَمَی.»(انفال / 17) یعنی: «آن گاه که توای رسول ما تیر انداختی، تو نبودی بلکه خدا بود که تیر انداخت.»
یادگاران، کتاب حاج حسن تهرانی مقدم، ص 39، انتشارات روایت فتح