kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۳۲۲۸
تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۹

درمان خودپسندی در قرآن




علی جواهردهی
یکی از رذایل اخلاقی، خودپسندی است که در عربی از آن به عُجب تعبیر می‌شود؛ زیرا شخص به سبب خودبرتربینی اموری را در خود بزرگ و عظیم می‌شمارد و خود را آخر هر کمالی می‌پندارد، گویی که کسی در سطح او نیست و همگی در سطحی پایین‌تر از او در کمالی یا کمالاتی قرار دارند. خودپسندی موجب می‌شود که شخص در دام غرور بیفتد و شیطان، این نماد غرور و فریبکاری او را به سمت سقوط اخلاقی و انسانی سوق دهد.
 اشخاصی که گرفتار عُجب و خودپسندی می‌شوند از کمالات و داشته‌های خویش، شگفت‌زده می‌شوند و با تعجب به خود می‌نگرند؛ گویی به اصطلاح از دماغ فیل افتاده ‌اند. چنین افرادی در زندگی شخصی و اجتماعی منش و رویه‌ای را در پیش می‌گیرند که بسیار زیانبار به فرد و اجتماع است. بنابراین، لازم است تا علل و عوامل بیماری خودپسندی شناخته و راه‌های درمان آن تبیین شود. نویسنده بر همین اساس به سراغ آموزه‌های قرآن رفته تا ریشه‌های این بیماری روانی و راه‌های درمان آن را تبیین کند.
* * *
جهالت بنیاد خودپسندی و عُجب
واژه عربی عُجب بر گرفته از عَجَب، به حالت شگفتی در نفس گفته می‌شود که به سبب چیزی غریب، غیرعادی و غیرمنتظره در انسان رخ می‌دهد.
وقتی انسان با چیزی غیرعادی و غیرمنتظره مواجه می‌شود، حالتی در نفس ایجاد می‌شود که از آن به عَجب و تعّجب یاد می‌شود؛ این همان چیزی است که در فارسی از آن به شگفتی و امر شگفت‌انگیز یاد می‌شود؛ زیرا وقتی انسان با امر شگفتی مواجه شد، گل وجودش می‌شکفد و حالتی از سرور و انبساط خاطر به وی دست می‌دهد.
بنابراین، کسی که گرفتار بیماری روانی عُجب است، در خود اموری از کمالات را می‌یابد که به‌نظرش غیرمنتظره و غیرعادی و غریب است و فکر می‌کند او کمال یا نعمتی را دارد که دیگران فاقد آن هستند؛ لذا احساس خودپسندی در او رشد می‌کند و از خود متشکر می‌شود.
البته عُجب غیراز تکبر و غرور است؛ زیرا عجب احساس داشتن کمال یا نعمتی در خود است؛ در حالی که تکبر، بروز برتری نسبت به دیگران به سبب داشتن کمال یا نعمتی است.
به سخن دیگر، مُعجب و خودپسند به خاطر داشتن کمال یا نعمتی در خود، احساس رضایت از خود می‌کند و با شگفتی به داشته‌هایش می‌نگرد و خود را آخر هر کمالی می‌داند؛ اما متکبر به خاطر داشتن نعمت یا کمالی در خود، نسبت به دیگران فخرفروشی می‌کند و گرفتار خود برتربینی است. از این رو، همانند ابلیس متکبر می‌گوید: أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ؛ من از او بهتر و برتر هستم.(اعراف، آیه 12؛ ص، آیه 76؛ جامع السّعادات، ج 1، ص 357-  358.)
اما واژه غرور در عربی به معنای فریب است؛ از همین رو به شیطان و متاع‌های دنیوی غرور گفته می‌شود که به فریب انسان می‌پردازد.(آل‌عمران، آیه 185؛ حدید، آیات 14 و 20؛ فاطر، آیه 5)
در فارسی به کسی که گرفتار عجب و خودپسندی است، انسان مغرور می‌گویند؛ چون آنچه عامل خودپسندی اوست، وجود کمال یا نعمت در او نیست، بلکه توهم خودبزرگ بینی است که به سبب غرور و فریب شیطان، شخص به چنین احساسی رسیده است.
با نگاهی به آموزه‌های قرآن می‌توان دریافت که ریشه اکثر رذایل اکتسابی و بدخلقی‌ها، جهالت انسان نسبت به حقایق هستی و تصویرات نادرست است؛ زیرا اگر حقیقت را بشناسد هرگز به داشتن کمالی یا نعمتی، معجب یا متکبر نمی‌شود، اما به سبب جهالت نسبت به حقیقت، این رذایل و بدخلقی‌ها در شخص پدیدار شده و رشد می‌یابد؛ چنان‌که ابلیس لعین نیز به سبب همین جهالت است که گرفتار خودپسندی، خودبزرگ بینی و خود برتربینی شد؛ زیرا کمال و نعمتی را در خود دید و آن را عاملی برای برتری و تکبر خویش قرار داد و گفت: من برتر از آدم هستم؛ زیرا مرا از آتش و او را از گل آفریده ای.(اعراف، آیه 12؛ ص، آیه 76)
در حالی که اگر از جهالت و نادانی رسته و به علم رسیده بود، می‌دید که علت برتری حضرت آدم(ع) روحی است که خدا در آن آدم دمیده و این‌گونه عالم به همه اسماء و صفات الهی، بلکه دارای آن صفات و اسماء الهی شده است.(ص، آیه 72؛ حجر، آیه 29؛ بقره، آیات 30. 31)
بسترهای خودپسندی و عُجب
از نظر قرآن، برخی از امور  و عوامل، زمینه‌ساز بیماری خودپسندی هستند که از جمله مهم‌ترین آنها می‌توان به‌وجود امکانات مادی و رفاه زدگی و بهره‌مندی از دنیا(هود، آیه 10؛ قصص، آیه 76؛ رعد، آیه 26)، احساس غنا و بی‌نیازی(آل‌عمران، آیه 181)، تزیین‌گری شیطان (فاطر، آیه 8؛ نمل، آیه 24؛ انعام، آیه 43)، خودشیفتگی (همان)، تجهیزات و نفرات(توبه، آیه 25؛ قصص، آیه 76)، انکار قیامت و آخرت(نمل، آیه 4) و مانند آنها‌ اشاره کرد.
البته ریشه همه اینها به همان جهالت نسبت به خود و خدا و نیز جایگاه انسان در هستی باز می‌گردد؛ زیرا اگر موقعیت خویش را در هستی به درستی درک کند، دیگر گرفتار خودشیفتگی و خودپسندی نمی‌شود.
درمان بیماری خودشیفتگی و خودپسندی
چنانکه بیان شد، ریشه و خاستگاه اصلی بیماری خودشیفتگی و خودپسندی در همان جهالت نسبت به خود است؛ زیرا اگر انسان بداند که هر کمال و نعمتی که در اختیار اوست، دارای منشأ الهی است، دیگر گرفتار خودشیفتگی و خودپسندی نمی‌شود؛ زیرا کسی که به خاطر داشتن نعمت یا کمالی خود را در جایگاهی می‌بیند که از خودش متشکر است و شگفت‌زده به خود و کمالاتش می‌نگرد، وقتی از این حقیقت آگاه شود که هرچه دارد از خدا است: وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَه فَمِنَ اللَهِ(نحل، آیه 53)، به طور طبیعی هیچ‌گاه گرفتار خودشیفتگی و خودپسندی نمی‌شود؛ زیرا داشته‌های خویش را از خدا می‌داند و خود را فقیر محض می‌شمارد و باورش همان است که قرآن گفته: اى مردم شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بى ‏نياز ستوده است. (فاطر، آیه ۱۵)
پس هرگاه انسان به فقر هویتی و ماهیتی خویش پی برد، به این حقیقت می‌رسد که هرچه دارد از خدا است و اگر خدا چیزی به او داده است، به همان آسانی و سادگی که به او داده می‌تواند از او سلب کند و دیگران را جایگزین او سازد.(فاطر، آیه 16) پس دیگر جایی برای شگفتی نسبت به کمالاتی که در او وجود دارد، باقی نمی‌ماند تا بدان شیفته شود و در دام خودپسندی گرفتار آید.
به سخن دیگر، وقتی همه عوامل و بسترهای ایجادی رذیله عجب و خودپسندی و خودشیفتگی، مانند کمالات و نعمت‌های مادی دنیوی، داده‌های الهی به یک فقیر محض و مطلق است، شخص در همان حال که دارای این کمالات و نعمت‌هاست، در یک لحظه ممکن است به مشیت و اراده الهی آن را از دست دهد؛ پس چیزی از خود ندارد تا بدان شگفت‌زده شود و بدان مباهات کند.
خدا در آیات قرآن برای جلوگیری از خودشیفتگی و خودپسندی یا درمان آنها از همگان می‌خواهد به اموری توجه کنند که بیانگر نیازدائمی‌بشر به خدا و فقر ذاتی اوست. این امور عبارتند از:
مقدرات و تقدیرات الهی (حدید، آیات 22 و 23)، حاکمیت و فرمانروایی مطلق خدا(آل‌عمران، آیات 188 و 189؛ مائده، آیه 18)، قدرت خدا(قصص، آیات 76 و 78)، نظارت خدا(بلد، آیات 6 و 7)، نعمت‌های الهی به خلق(همان)، معاد و کیفر خدا در دنیا و آخرت(حشر، آیه 2؛ انعام، آیه 108؛ بلد، آیات 6 و 12). توجه به این حقایق موجب می‌شود تا از هرگونه عجب و خودشیفتگی رهایی یابند و در مسیر فضایل اخلاقی قرار گیرند و از این رذیلت اخلاقی خود را نجات دهند.
پذیرش این امور به این معنا است که انسان در دایره تقدیر هستی، در جایگاهی قرار می‌گیرد که خدا برایش رقم زده است؛ زیرا مشیت و اراده الهی سرنوشت و مقدرات هر کسی را رقم می‌زند. پس داشته‌ها و نداشته‌ها و نیز دارایی‌ها  و نداری‌های هر شخصی در کمال یا نعمتی بستگی به مشیت و اراده الهی دارد. از این رو، شخص نمی‌بایست نسبت به داشته یا نداشته واکنشی نشان دهد که گویی خودش آن را با علم و قدرت خود به دست آورده است، بلکه همه آنها بر اساس مقدرات و مشیت و اراده الهی است. بر این اساس دیگر جایی برای فخرفروشی و خیال‌بافی و خودپسندی و خودشیفتگی نمی‌نماند، چنانکه دیگر جایی برای حزن و اندوه برای نداشته‌ها یا از دست رفته‌ها نمی‌ماند.