محتوای «سیما» چگونه متحول می شود؟ - بخش پایانی (گزارش روز)
لزوم احیای برنامه های گفت وگو محورِ چالشی و موج آفرین
آرش فهیم
شاید در نگاه اول، پربینندهترین برنامههای سیما، سریالها و آثار سرگرمکننده باشند، اما برنامههای پلاتویی و گفت وگو محور با موضوعات سیاسی و اجتماعی نیز بعضا در صدر پربینندهترین برنامههای تلویزیون قرار گرفته بودند. هنوز فراموش نکردهایم در برخی مقاطع، این نوع برنامهها که شامل مناظرههایی درباره مسائل و چالشهای روز سیاسی بود، گاهی حتی از برنامههای مفرح و سرگرمکنندهای چون «90» هم پربینندهتر شدند. همچنین برنامههایی مثل «ثریا»، «جهان آرا»، «راز» و... به رغم اینکه گفتوگو محور و با لحن و بیانی جدی و نسبتا خشک بودند، اما در زمره برنامههای موج آفرین و پرجاذبه سیما در یک دهه گذشته محسوب میشدند.
اما متأسفانه مدتی است که این گونه برنامهها به محاق رفتهاند و امروز دیگر کمتر میتوان برنامه چالشی و گفت وگو محوری را در سیما دید که طیفهای مختلف مردم را با خود درگیر کنند و در سطح جامعه و در عالم سیاست، موج و جریان ایجاد کنند. دیگر در بین مردم کمتر میشنویم که درباره مطالب داغ و مهمی که در یک گفتوگوی تلویزیونی شنیدهاند، صحبت شود! اما چرا؟
فشارهای بیرونی به برنامههای چالشی!
یکی از دلایل کاهش تولید و پخش میزگردها و برنامههای چالشی گفت وگو محور در سیما، قطعا فشارهای بیرونی است. بارها پیش آمده که پس از پخش یک برنامه دیدنی و پر از افشاگریها و بحثهای شنیدنی، یا از پخش آن برنامه ممانعت شده و یا برنامه دچار محتوایی خنثی شده است.
وحید یامین پور اجرای چند برنامه گفت وگو محور و چالشی در یک دهه اخیر را به عهده داشته و فشارهای بیرونی برای جلوگیری از پخش چنین برنامههایی را بارها تجربه کرده است. وی قبلا در مصاحبه با کیهان گفته بود: «متاسفانه غالبا از طرف مسئولان این سعه صدر وجود ندارد. به خصوص اینکه خیلی زود مسائل را شخصی میکنند و خیلی از آنها اصلا تحمل انتقاد را ندارند. این مشکل همیشه هم بوده، اما گاهی کم و گاهی هم زیاد میشود. بعضی هم گزارشهای خلاف واقع در رسانههای حزبی یعنی رسانههایی که ارگان احزاب هستند، منتشر میکنند. مثلا افراد را به جریانهای سیاسی مختلف نسبت میدهند یا ذهن خوانیهای عجیب و غریبی میکنند و باعث میشوند تا فشارها تشدید شود. تلقی ما این است که برخی از این گزارشها که ناگهان به طور فلهای در برخی رسانهها منتشرمیشود مدیریت شده است، یعنی یک نهاد یا شخص خاص دستور میدهد که به یک برنامه یا شبکه حمله کنند تا زمینه برای فشارها و تعطیلی برنامه بیشتر شود.»
محسن مقصودی، مجری و تهیهکننده برنامه ثریا -برنامهای که بارها به دلیل فشارهای خارج از صداوسیما با مشکل پخش مواجه شده- نیز گفته بود: «هر هفته یا هر یک هفته درمیان نامههایی از سوی دولت داشتیم که فشار میآوردند و ما را به جواب دادن وامیداشتند. من یک روز از هفته را به پاسخگویی نامههای دولت اختصاص میدادم! دولت حتی در واکنش به مسائل ابتدایی هم نامه ارسال میکرد؛ مثلا در یکی از برنامههای ثریا، چند دانشجو آمدند و یک سری انتقادات معمولی را مطرح کردند، اما دولت همه را فهرست کرد و نامه فرستاد که چرا این انتقادات را در برنامه پخش کردید!؟ ما هم در هیچ کدام از موضوعات کارشناسانه محکوم نشدیم و همه را به طور منطقی جواب دادیم. شما خودتان را جای مدیر صداوسیما یا مدیر یک شبکه بگذارید، وقتی هر هفته علیه یک برنامه نامهنگاری شود و وقتی حجم فشار زیاد شود، تصمیمی گرفته میشود که ما هم به آن احترام میگذاریم.»
این درحالی است که برنامههای گفت وگو محور چالشی و جذاب از مزیتهای بسیاری برخوردار هستند. رضا طالب، مدرس دانشگاه و کارشناس رسانه به گزارشگر کیهان میگوید: «اگر ما به پیشینه برنامههای تلویزیونی لااقل در این چند دهه گذشته توجه کنیم، خواهیم دید یک گونه جذاب برنامههای تلویزیونی که در طول زمان امتحان خود را پس داده و با اقبال مخاطب مواجه شدهاند، برنامههای گفتوگو محور هستند. باید توجه داشته باشیم این برنامهها دارای ظرفیتها و مزیتهای مختلفی چون هزینه تولید کم در مقایسه با تولیدات دیگر و همچنین دارای مطلوبترین ساختار برای تبیین موضوعات مهم و ظرفیت تعامل مناسب و آسان با مخاطب هستند؛ خصوصا اگر اجازه بدهیم در این برنامهها تضارب آرا وجود داشته باشد. شخصا معتقدم این گونه برنامهها با توجه به گستردگی و امکانی که برای ارزیابی و تحلیل خصوصا برآورده کردن نیاز روزمره مخاطب در رشتههای مختلف ایجاد میکنند، میتوانند بین مردم جایگاه خوبی پیدا کنند. البته همان طور که تأکید کردم، به شرطی که زمینه تضارب افکار در برنامهها حاصل شود که البته این مهم میسر نمیشود، مگر اینکه برنامه سازان و مدیران رسانه ملی به معنی واقعی کلمه شناخت کافی و برآورد جامع و دقیق از ظرفیتها و چالشهای موجود در جامعه داشته باشند.»
مدیران تحولخواه
و همراهان سست عناصر!
«زین همرهان سست عناصر دلم گرفت... شیرخدا و رستم دستانم آرزوست» این بیتی است که بسیاری از مدیران آرمانگرا و تحولخواه با خودشان زمزمه میکنند، وقتی نیروهای زیردست همراهی لازم را برای پیشبرد اهداف و برنامهها ندارند. خاصه، وقتی که چارهای جز کار با آن نیروها نباشد! مثل وضعیتی که احتمالا برخی از مدیران سیما نیز با آن روبهرو شدهاند؛ انبوه نیروهایی با بازدهیاندک! درباره این مسئله، با یکی از برنامه سازهای سیما صحبت کردیم.
سید فرید موسوی، سردبیر برنامه «تهران 20» در گفت وگو با گزارشگر کیهان میگوید: «ساختار صداوسیما دچار نوعی فربهی شده است. فربه شدگی صداوسیما، عواقبی داشته، ازجمله اینکه نتواند کارویژههای خود را به سرعت انجام دهد، سرعت عمل در بخشهای مختلف پایین آمده و باعث شده تا این سازمان نتواند در مواقع حساس و بحرانی به موقع تصمیم بگیرد. در نتیجه و در اغلب موقعیتها،این سیستم حضورش مابعدی است. مثل برنامه «داغهای مجازی» که از مطالب دیگران در فضای مجازی استفاده میکند؛ خوراک در جای دیگری آماده شده و خود سیما میداندار اصلی نیست. ایناشتباه است؛ صداوسیما باید در موقعیتهای بحرانی و حساس میدان دار باشد. ساختار فربه همچنین باعث شده تا در برخی بزنگاهها، صداوسیما در نشان دادن واکنش مناسب، دچار نوعی سرگردانی شود. نتیجه این شده که در نظرسنجیهای اخیر از مردم، مستند «راز بقا» یکی از سه برنامه پربیننده تلویزیون شده است، چون مخاطب نمیتواند تصور کند بسیاری از برنامهها حرف دلش را میزنند.»
وی به این پرسش که چرا در یک برهه، استقبال مردم از برنامه «تهران 20» نسبتا بالا رفت، این گونه پاسخ میدهد: «اتفاقا یکی از دلایل اقبال خوب به این برنامه، این بود که سعی کردیم حرف دل مخاطب را بازتاب دهیم؛ در این برنامه از مردم خواستیم هر مشکلی را میبینند برای ما بفرستند، نه تنها تصاویر ارسالی مردم پخش میشد که مسئول مربوط را هم وادار به پاسخ میکردیم. ضمن اینکه هر مسئولی وعدهای میداد فهرست میشد و بعدا بررسی میکردیم که وعده داده شده از سوی آن مسئول، عملی شده یا نه؟»
اما سؤال مهم این است که چرا درصد بسیار پایینی از برنامهها، به سراغ چنین روشهایی برای بازتاب سخن مردم میروند؟ سردبیر «تهران 20» میگوید: «چند دلیل عمده دارد؛ اول اینکه ساختار بروکراتیک بسیار پیچیدهای بر سازمان حاکم است، حتی در دعوت از مهمانان نیز هیچ دستورالعمل مشخصی وجود ندارد و گفته نمیشود که خطوط قرمز چیست! حتی در رد و تأیید مهمانان برنامهها به موضوع آنها توجهی نمیشود و دچار سلیقه گرایی هستیم. به دلیل این مشکلات بروکراتیک و سیستماتیک، برنامهسازها برای اینکه دچار مشکل نشوند ترجیح میدهند اصلا برخی مسائل را مطرح نکنند و کمتر سراغ چالشها میروند، در نتیجه شاهد نوعی ساده سازی در تولید برنامههای سیما هستیم. چون سیستم طوری القا کرده که نباید برنامه چالشی بسازند.»
اما منظور از سیستم کیست؟ چه کسانی به برنامه سازها القا کردهاند که برنامه چالشی و تأثیرگذار نسازند؟ چون مدیران سیما که همواره خودشان را حامی برنامه سازها معرفی میکنند؟ موسوی در مواجهه با این سؤالات نیز این گونه واکنش نشان میدهد: «ما یک فاصله بین مدیران و بدنه سیما داریم. این فاصله باعث میشود که گاهی تصمیمات مدیریتی یا اجرا نشود و یا در بدنه حل شود و اصلا به نتیجهای که مدیر میخواهد نرسد! برخی از مدیران سیما میدانی نیستند، یعنی وقتی تصمیمی را ابلاغ میکنند، نمیروند از نزدیک ببینند که نتیجه کار چه شده و فقط گزارش عملکردها را میبینند! این باعث میشود هر جا بدنه سیما فکر کند با مجموعه ادارهکننده سیما، هماهنگ است همکاری لازم را انجام میدهد، اما هر جا بدنه فکر کند که به نفعش نیست، چوب لای چرخ مدیران میگذارد؛ به همین دلیل هم هست که گاهی مدیرانی در سازمان صداوسیما روی کار میآیند که اتفاقا تحولگرا هم هستند، اما یا عمر مدیریتی کوتاهی دارند یا دامنه تغییرات و تأثیراتشان کوتاه است؛ چون بدنه غیرهمراه با مدیریت در سیما باعث میشود که این گونه مدیران یا حذف شوند و یا به محاق بروند و نتوانند برنامههای خود را اعمال کنند.»
اما چه باید کرد؟ این فعال رسانهای پاسخ میدهد: «سازمان صداوسیما به یک تحول ساختاری مثل عمل جراحی لاغری نیاز دارد؛ هرچند که این جراحی، درد و رنج هم دارد اما باعث میشود که فرد بهتر حرکت کند و بتواند با سرعت بیشتر و با کیفیت مناسب تری به اهدافش برسد. به هر حال، اقدام لازم و ضروری پیش روی مدیریت سیما برای تحول در محتوای برنامههای تلویزیون این است که یا بدنه مجبور به همراهی با مدیریت شود یا حذف گردد!»
روشهای پرداختن به مضامین ارزشی
یکی دیگر از چالشهای سیما، پرداختن به موضوعات ارزشی است. موضوعاتی چون دفاع مقدس، شهدا، سوژههای دینی و مذهبی، حجاب و... چگونه میتوان درباره این موضوعات، برنامههایی موج آفرین و غنی و درعین حال پرجاذبه و مماس با سلایق مختلف تولید کرد؟ ازطریق ارزیابی و آسیب شناسی برنامههای درحال پخش، میتوان به روشهایی برای خلق آثار فاخر و با ارزش دست یافت.
مهدی متولیان، پژوهشگر و کارشناس فرهنگ و رسانه، درباره برنامههای سیما پیرامون دفاع مقدس به گزارشگر کیهان میگوید: «یک دسته برنامهها با رویکرد تاریخی به دفاع مقدس میپردازند، مثلا با فرماندهان و کارشناسان درباره عملیاتها مصاحبه میکنند، این برنامهها خوب هستند، اما چون معمولا در قالب گفت وگو محور ساخته میشوند، مخاطب عام استقبالی نمیکند. گروه دوم برنامهها رویکرد عاطفی دارند که در بازتاب تاریخ و بازنمایی وقایع دفاع مقدس، مسیر انحرافی را پیش گرفتهاند،به عقیده من برنامههای احساسی درباره این مقطع تاریخی کارکردی ندارند و فقط بازی با عواطف مخاطب هستند. همچنین برخی از برنامههای سیما در پاسخگویی به شبهات جنگ و تبیین دلایل ایستادگی هشت ساله الکن هستند. به این ترتیب که انگیزههای دینی و ایمانی را کمرنگ نشان میدهند؛ این درحالی است که حتی اگر به طور آماری هم وصیت نامهها و متون باقی مانده از شهدای دفاع مقدس را بررسی کنیم، 90 درصد آنها انگیزه حضور خود در جبهه را دفاع از اسلام و امام و انقلاب بیان کردهاند. اصلا عنصر محرک حضور نسل آن دوران در جبههها که در برنامههای سیما کمتر به آن پرداخته میشود، عشق به امام خمینی(ره) بوده است؛ بسیاری از برنامه سازهای سیما فکر میکنند که توجه به این مهم، شعارزدگی است درحالی که اصل و حقیقت دفاع مقدس این بوده!»
وی در پاسخ به این سؤال که در پرداختن به مضامین ارزشی در برنامههای سیما باید چه تحولی رخ دهد هم بیان میکند: «به تبع سخن شهید آوینی کسانی باید در زمینه دین و مذهب و مسائل مربوط به انقلاب برنامه سازی کنند که به یک شناخت عمیق نسبت به این مفاهیم دست یافته باشند، نه صرفا برحسب سفارش! برنامه سازها در أثر این شناخت و آزمون و خطا باید تکنیکها و روشهای بیانی مختص معتقدات ما را کشف کنند. ما نمیتوانیم پیامهای معنوی را در هر قالبی منتقل کنیم. همچنانکه فیلمسازها طی این سالها در سریالهای پلیسی سیما اصرار دارند که به تقلید از فیلمهای پلیسی غربی،یک پلیس ماشینوار و رباط گونه را نمایش دهند و پلیسهای سریالهای سیما ایرانیزه نیستند. چون مدل و الگوی ساخت برنامه مال جای دیگری است. در موضوعات دیگر هم همین مشکل را داریم. تا وقتی در روشهای بیان و خلق برنامه به استقلال نرسیم نمیتوانیم کارهای موثری در حیطه مفاهیم مرتبط با انقلاب اسلامی دست یابیم، به ویژه اینکه اغلب تیمهای برنامه سازی سیما اعتقاد عمیقی به این مفاهیم ندارند.»