فاطمه دوستکامی در گفتوگو با کیهان:
بسیاری از آثار خوب در بازاریابی متوقف میشوند رسالت ما رساندن پیام امام و انقلاب به دنیاست
محمد مشکات
در حوزه ادبیات دفاعمقدس فعالیت دارد و تالیفات گرانقدری نیز در این زمینه داشته است. از جمله آثار او میتوان به «چشمان تَر»، «صباح» و «ساز و برگ» اشاره کرد و نیز کتاب «سرباز کوچک امام»، که خاطرات مهدی طحانیان، نوجوان بسیجی 13 ساله از دوران حضور در جبهه و اسارت است. این کتاب مورد توجه رهبری قرار گرفته و ایشان تقریظی بر آن نگاشتهاند.
دلخوشی وی نشان دادن مظلومیت فرزندان امام خمینی(ره) است. او برکات این نیت را در زندگی کاری و شخصی خود دیده و معتقد است که شهدا مدیون کسی نمیمانند...
فاطمه دوستکامی نویسنده حوزه دفاع مقدس، متولد ۱۳۶۱ و کارشناس زبان و ادبیات انگلیسی است که در مقطع کارشناسی ارشد خبرنگاری بینالمللی خوانده. سفر به مناطق عملیاتی در دوران نوجوانی و آشنایی با آثار شهید آوینی شوق و انگیزه حضور در عرصه دفاع مقدس را در وی ایجاد کرد و فعالیت چندساله بهعنوان خبرنگار حوزه دفاعمقدس فرصت آشنایی و انس با افراد فعال این حوزه را برایش فراهم کرده و به گفته خودش به برکت حضور گسترده در این میدان، میتواند سره را از ناسره تشخیص دهد.
صفحه ادب وهنرکیهان مصاحبه کوتاهی با این نویسنده پرتلاش داشته که در ادامه آن را میخوانیم...
در حال حاضر خاطرهنویسی خیلی باب شده است. در مقابل کتاب و ادبیات داستانی انقلاب کمرنگ شده است. آیا خاطرهنویسی میتواند جای ادبیات داستانی را بگیرد. بهتر نیست این دو حوزه، در امتداد یکدیگر قرار گیرند؟
برای پاسخ دادن به این سؤال لازم است کمیدرباره اهمیت و امتیازات ژانر مستندنگاری صحبت کنیم. این نوع ادبی که خاطرهنگاری بخش برجستهای از آن محسوب میشود با دربر گرفتن اطلاعات و جزئیات دقیق پیرامون حوادثی که در گذر زمان اتفاق افتاده، در حقیقت به مرور و ارائه بخشی از تاریخ میپردازد. در این حوزه تخیل و وهم محلی از اعراب ندارد و مستندنگار نهایت تلاش خود را میکند تا با ضبط حقایقی که اتفاق افتاده، بدون
دخل وتصرف، آنها را مانند یک آینه منعکس کند.
این میزان پایبندی و رعایت اصل امانتداری در انتقال مفاهیم و وقایع به خواننده، پژوهشگر و مخاطب کتاب، این اذن و اطمینان را به او میدهد که با نگرانی کمتر از
درهم آمیخته شدن اصل ماجرا با تخیل نویسنده، به بررسی سایر جوانب امر بپردازد.
برای روشن شدن موضوع مثالی میزنم؛ فرض کنیم قرار است درباره فاجعه «جمعه سیاه» که در هفدهم شهریور سال ۵۷ اتفاق افتاد، اطلاعاتی به دست بیاوریم. برای همین از دو طیف مستندنگار و داستاننویس میخواهیم که برایمان قلم بزنند. در بررسی آثار به دست آمده با دو نوع ادبی متفاوت روبهرو هستیم.
الف: با داستانهایی که با محوریت واقعه ۱۷ شهریور نوشته شدهاند اما در فضاسازی، شخصیتپردازی، تیپسازی و... دست نویسنده برای کمک گرفتن از عنصر تخیل باز بوده است. بنابراین در این نوع ادبی تعیین و تشخیص مرز واقعی یا مجازی بودن بسیاری از اطلاعات، سخت است. مثلا نمیتوان به راحتی تشخیص داد که آیا شخصیت اول داستان وجود حقیقی داشته یا اینکه زاییده فکر نویسنده اثر بوده. هرچند اتفاقاتی که بر او گذشته میتواند و البته میبایست برگرفته از حداقل بخشی از ماجراهای واقعی روز جمعه سیاه باشد.
ب: با اثری در حوزه خاطرهنویسی روبهرو هستیم که اطلاعات اولیه آن بر پایه مصاحبه با اشخاص و روایتهای تاریخ شفاهی است. گفتوگو با افراد مختلفی که در روز جمعه سیاه در میدان ژاله حضور داشته و با چشمان خود شاهد فجایای اتفاق افتاده بودهاند، اگرچه شاید با سختیهای زیادی روبهرو باشد؛ اما به لحاظ استناد بسیار قابل توجه است.
حال اگر در این بین با نویسندهای حرفهای روبهرو باشیم که برای اطمینان از یک ماجرا تنها به روایت یک یا دو راوی بسنده نکرده و برای دستیابی به اطلاعات موثق بر اساس اصل تواتر به سراغ چندین راوی رفته و با پرسش سؤالات مختلف از زوایای متفاوت، یک ماجرا را مورد بررسی قرار داده، با اطمینان بیشتر میتوان به آنچه توسط او مکتوب شده، استناد کرد.
ممکن است برخی اشکال وارد کنند که ما در ژانر داستاننویسی حظّ و بهره بیشتری به لحاظ واژگانی و ادبی و همچنین فضاسازی، میبریم در صورتی که در نوع ادبی خاطرهنگاری این موضوع مغفول مانده. در جواب باید گفت ارکان موجود در خاطره که ارزش پرداخت در این حوزه را دارند، حقیقتا به لحاظ زیبایی و جذابیت ادبی و همچنین جزئیاتی که به نویسنده برای خوب درآمدن کار کمک میکنند، چیزی از داستان کم ندارند و این تنها برعهده نویسنده است که چطور و از کجا و چگونه روایت کند تا بتواند مخاطب را راضی کند.
با این حال، اگرچه اهمیت و جذابیت خاطرات راویان، این روزها باعث جذب مخاطبین بیشتری شده اما این به آن معنا نیست که باید از سایر فرآوردههای ادبی مثل داستان دست شست. به هر حال باید نیاز مخاطبین در حوزههای مختلف برآورده شود. خاطره میتواند بهعنوان یک اثر مادر، فرزندان مختلفی داشته باشد؛ موالیدی چون داستان، نمایشنامه، شعر و....
اما بخش دیگر و مهم کار، بحث بازاریابی کتاب و معرفی این اثر بهعنوان یک کالای فرهنگی به مخاطب است. نویسنده در این حوزه امکانات و استعداد زیادی ندارد و در اینجا بحث کانالهای مختلف توزیع و معرفی کتاب در سطح کشور و حتی فراتر از آن مطرح است.متأسفانه بسیار شاهد بودهایم که آثار خوبی بعضا با مشکلات فراوان و صرف زمان طولانی توسط نویسنده و راوی تولید شده؛ اما در این بخش متوقف شده و خواننده از آشنایی و موانست با آن محروم شده است. حتی بعضی از دوستان نویسنده بعد از قرار گرفتن در چنین شرایطی از ادامه کار دلسرد شده و فرصتهای خوبی از دست رفته است. امیدوارم شرایط بهگونهای پیش برود که در حوزه تولید محتوا و کتاب هرکس به وظیفه خود بهصورت شایسته بپردازد.
در حال حاضر شاهد نفوذ قلمهای مسموم نویسندگان سکولار در ادبیات داستانی هستیم که هیچ نسبتی با دین و انقلاب ندارند. وجود این قلمهای مسموم چه آفاتی و آثار سوئی برای ادبیات ایران دارد؟
این اتفاق جدیدی نیست و تاریخ شروع این جریان از اولین روزهای جان گرفتن ادبیات داستانی و روایی در ایران ماست. حتی سالها قبل از انقلاب و در روزهایی که شاید پروژههایی مثل پروژه نفوذ این قدر مثل حالا مطرح و پررنگ نبود، شاهد ماجراهایی از این دست بودیم.
حتما شنیده و یا خواندهاید که در فلان سالها که مطالعه آثار افرادی مثل صادق هدایت خیلی مد شده بود و بازار پُررونقی داشت، میزان و آمار خودکشی بین جوانهای روشنفکرمآب بالا رفته بود. خب حالا هم اگرچه سالها از آن روزها گذشته؛ اما این تأثیرگذاریها در قالبهایی دیگر، نمود پیدا کردهاند. از دیرباز، هنر، یکی از قویترین ابزارهای انتقال معنی بین مردم جهان بوده و در این بین، «قلم» یکی از اصیلترین و پرطرفدارترین آلات انتقال مفاهیم مختلف بوده. به اندازه قداست محتوایی که ارائه میشود، طهارت واژگان دستخوش تغییر میشوند. زمانی «قرآن» این معجزه الهی، میشود رسانهای در دست آخرین فرستاده و گاهی شیطان دست به قلم میشود و «آیات شیطانی» توسط سلمان رشدی خلق میشود.روایت نفوذ نویسندگان سکولار در ادبیات داستانی در اشلهایی کوچکتر از همین دست هستند. نمیشود قلم بر دست گرفت و بدون سوگیری، قصد خلق اثر کرد. نویسنده خواهناخواه بنده تفکر و منویات درونی خویش است.
آنچه امروز در ادبیات داستانی سکولار میبینیم، چه بخواهیم و نخواهیم، چه بپذیریم و چه نه، دارای رسالتی است که بسیار ظریف در حال انجام است. ممکن است در مطالعه یک کتاب حتی با یک جمله هم برنخوریم که
رنگ و بوی جدایی انسان از خدا و دین داشته باشد؛ اما چه بسیار اتفاق افتاده زمانی که مخاطب کتاب را به پایان رسانده و آن را بسته، درست در لحظهای که باید تزکیه (کاتارسیس) اتفاق بیفتد، حسی اهریمنی و از جنس شیطان حضور خداوند را در وجود او به چالش کشیده است. این دقیقاً همان هدفی است که چنین نویسندهای بعد از ساعتها و روزها قلم فرسایی، منتظر رسیدن به آن بوده است. پرواضح است مقابله با اثر ژرفی که این نوع ادبیات بر ذهن مخاطب میگذارد، به سادگی امکانپذیر نیست و ادوات و تجهیزاتی از جنس خودش میطلبد.
موضوع کتابهایتان را چگونه انتخاب میکنید؟
سوژه بعضی از کتابها توسط بعضی ناشران پیشنهاد و بعد از بررسیهای لازم پذیرفته میشود. سوژه تعدادی دیگر از کتابها را هم خودم مشخص میکنم. در بین پیشنهاداتی که میشود، آنهایی که راویاش به لحاظ کنشگری، داشتن نقش مهم در ادوار مختلف دفاع مقدس و ادبیات پایداری بینالمللی حرفی برای گفتن دارد و با پرداخت به آنها باری از زمین برداشته و ذهن مخاطب و پژوهشگر در آن وادی روشن میشود، مورد علاقه و دغدغهام برای انجام است.
چه روشهایی برای جذب مخاطبین عام دارید؟
کاری که بنده بهعنوان نویسنده میتوانم انجام بدهم، شناخت و انتخاب سوژهای مناسب با جمیع استانداردهای مورد نیاز در این حوزه و تالیف اثر درخوری است که نیازهای طیف گستردهای از مخاطبان را پاسخگو باشد. آشنایی با ذائقه مخاطب، داشتن حسن سلیقه در پرداختن به مباحثی کاربردی، راهبردی و پر اهمیت، دور نماندن از فضای ادبیات روز، به کاربردن تکنیکهایی که در عین حفظ استناد اثر و پایبندی به لحن راوی، اثر را خواندنی و مخاطب را راضی میکند، از جمله کارهایی است که در حیطه توان و استعداد نویسنده است.
البته تمام مواردی که در حوزه توجه و رضایت مخاطب مطرح میشود همگی در سایه رسالت اصلی نویسندگان هر ژانر است. مثلا برای بنده و همکارانم در حوزه ادبیات پایداری که دغدغه اصلیمان رساندن پیام امام و انقلاب اسلامی(با تکیه به داشتههای بینظیرش) به مخاطب داخلی و خارجی است، بالطبع پرداختن به سوژههای ناب و مغفول که ظرفیتهای بیشماری برای آگاهیبخشی و جذب مخاطب دارد، با هیچ رکن دیگری برابری نمیکند.
آیا بهنظر خودتان تا به حال توانستهاید پیام دفاع مقدس را به درستی به نسلهای جدید انتقال دهید؟
یقینا راه طولانی در پیش است. هر چقدر هم که در این مقوله اهتمام به خرج داده شود، آنقدر اقیانوس معارف دفاع مقدس در جنبهها و عرصههای مختلف، گسترده است که ادعای رساندن تمام و کمال پیغام آن به دیگران، ادعای گزافی است. همانطور که در بیانات رهبر معظم انقلاب داریم، «هرچه برای دوره دفاع مقدس سرمایهگذاری و کار کنیم، زیاد نیست؛ چون ظرفیت هنری و ادبی کشور برای تبیین این دوره، خیلی گسترده، وسیع و عمیق است و از این ظرفیت تاکنون استفاده خوب و درخوری نشده است.»
با این وجود در طول این سالها سعیام بر این موضوع بوده و همیشه گفتهام که اگر یک نفر با خواندن این خاطرات و روایتها نسبت به مظلومیت فرزندان امام خمینی(ره) و حماسههایی که در اوج این مظلومیت آفریدهاند، آگاهی پیدا کند، برای من کافی است.حقیقتا اگر این قصد و نیت در کار نباشد، تلاشهای شبانهروزی نویسندگان این حوزه که جز خداوند متعال به چشم کس دیگری نمیآید، بیمعنا تلقی میشود. در این بین گاهی اوقات که بازخوردهای خوانندگان را میگیریم و میبینیم چطور توانستهاند با محتوای آثار ارتباط درونی برقرار کنند، برای ادامه کار قوت قلب میگیریم.
برکات پرداختن به تاریخنگاری و روایت دفاع مقدس و ادبیات پایداری چه بوده و در حال حاضر برنامه شما برای نوشتن در حوزه دفاع مقدس چیست؟
از مهمترین و بزرگترین برکات حاصله برای بنده در این حوزه، رشد فکری و معرفتی در این وادی بوده است.قبل از ورود به حوزه کتاب، برای سالهای طولانی با عنوان خبرنگار در مقوله دفاع مقدس فعالیت میکردم. در تمام این سالها فرصتهای بینظیری برای موانست با طیفهای مختلفی از افراد فعال و موثر در دفاع مقدس برایم بهوجود آمد. فرصتی که کمکم قوه تشخیص و تحلیل مسائل را برایم به ارمغان آورد و باعث شد حداقل در حوزه کاریام بتوانم تا حدود زیادی در مباحث مهم و مطرح سره را از ناسره تشخیص بدهم. بعد از آن هم که فعالیتم در بخش تالیف کتاب متمرکز شد، به عینه شاهد نزول برکات معنوی خوبی در زندگی شخصی و کاریام شدم و یقین پیدا کردم که شهدایی که در راه اعتلای نام و مرام آنها قلم میزنیم، ذرهای مدیون ما نمیمانند.
آیا کتاب جدیدی در این زمینه نوشتهاید؟ در مورد آن مختصر توضیح دهید.
دو اثر به فاصلا تقریبا یک سال از من منتشر شده است. اولین اثر به نام «صباح» خاطرات خانم صباح وطنخواه است که سال گذشته توسط انتشارات سوره مهر در نمایشگاه کتاب در اختیار مخاطب قرار گرفت. این کتاب که ماحصل سیصد ساعت مصاحبه با راوی درباره حضور و فعالیت او از اولین روزهای شروع جنگ در خرمشهر است. از روزهایی که او بهعنوان امدادگر در اولین تیم امداد سیار شهر خدمت میکرد تا روزهایی که بهدلیل تنگ شدن حلقه محاصره دشمن به دور خرمشهر و بالا رفتن آمار شهدا، این دختر جوان اسلحه دست میگیرد و در کنار امداد مجروحین به دفاع از شهرش میپردازد.
بعد از سقوط شهر، صباح در کنار تیم فداییان اسلام به فرماندهی شهید سید مجتبی هاشمی، وارد نبرد ذوالفقاری میشود و یکی از زیباترین صحنههای دفاع جانانه در مقابل دشمن را بهعنوان تنها زن حاضر در آن معرکه روایت میکند و...
اثر دوم هم تحت عنوان «ساز و برگ» یک اثر پژوهشی در حوزه بررسی نقش کمکهای مردمی و پشتیبانی از جنگ است که بر پایه ساعتها مصاحبه با افراد برجسته و مسئول در این حوزه (زنان و مردان) انجام شده است. این کتاب در تیر ماه امسال توسط سپاه و موسسه جنات فکه منتشر شده و ناگفتههای بسیاری در خود دارد.