عقل و علم دو حقیقت کمالی پیامبر اکرم(ص)
علی جواهردهی
پیامبر(ص) اسوه حسنه و سرمشق نیک بشریت بویژه مسلمانان و مومنان است. شناخت شخصیتی ایشان در علم و عمل به ما کمک میکند تا بدرستی از ایشان پیروی کرده و او را سرمشق نیک خویش قرار دهیم. در نوشتار حاضر دو ویژگی برجسته و منحصر به فرد رسول خدا(ص) یعنی کمال عقل و علم آن حضرت مورد بررسی قرار گرفته است.
***
پیامبر(ص)؛ عقل کل
در روایات بسیاری پیامبر اکرم(ص) به عنوان عقل کل معرفی شده است که اولین مخلوق و صادر الهی است؛ یعنی از نظر مصداقی عقل کل که همان صادر نخست و اولین تجلی از تجلیات اسمای الهی است، همان حقیقت محمدی و تجلی اول الهی است.
رسول اكرم (صلّى الله عليه و آله )در جایی میفرماید:« أَوَّلَ مَا خَلَقَاللَهُ الْعَقْلُ؛ نخستين چيزى كه خداوند خلق کرد، عقل است.» (بحارالانوار، ج1، ص97، حدیث 8).
سپس در جایی دیگر میفرماید: «أَوَّلُ مَا خَلَقَاللَّهُ نُورِی فَفَتَقَ مِنْهُ نُورَ عَلِیٍّ ثُمَّ خَلَقَ الْعَرْشَ وَ اللَّوْحَ وَ الشَّمْسَ...؛ نخست چیزى كه خدا آفرید، نور من بود و نور على را از آن برگشود، سپس آفرید عرش و لوح و خورشید...». (بحار الانوار، ج 1، ص 97 ، باب 2، حديث 7.) در جایی دیگر نیز میفرماید: اول ما خلقالله روحي؛ نخست چیزی که خدا آفرید روح من است. (بحار الانوار، ج54، ص 309)
البته عبارتهای دیگر نیز از ایشان نقل شده که فرموده است: اوّل ما خلقالله النور؛ اولین خلقت الهی نور است (عللالشرائع، 593، حديث 44؛ بحارالانوار، ج 1، ص 96، حديث 2) یا فرمود: اوّل ما خلقالله القلم؛ اولین خلقت الهی قلم است. (شرح اصول كافی صدرالمتألهين؛ تفسير القمی، ج ، ص 198؛ بحار الانوار، ج 54، ص 366، باب 4، حديث 1.)
مقتضای جمع میان احادیث این است که مصداق عقل و نور و قلم همان حقیقت نور و روح محمد(ص) است. پس وقتی گفته میشود که عقل نخستین تجلی است، مراد این است که این عقل در ذات محمد(ص) تجلی نخست الهی بوده است؛ زیرا صادر نخست، حقیقت محمدی است که تجلیات تمام کمالات الهی است.
از نظر قرآن، حقیقت محمدی دارای انزالات و تنزلات بسیار است تا در جامه بشری خودنمایی کند. از همین رو خدا در قرآن از انزال آن حقیقت محمدی به عنوان «ذکرا رسولا» سخن به میان میآورد(طلاق، آیات 10 و 11) تا بتواند مسئولیت خویش را به عنوان مظهر اتم اکمل الهی به انجام رساند و پستترین عناصر هستی یعنی خاک را با بهرهگیری از روح الهی به کمالاتی برساند که در جایگاه خلافت الهی قرار میگیرد.
براساس تعالیم دینی آنچه مسئولیت پیامبران از جمله پیامبر(ص) است استکمال عقول بشر است؛ زیرا اگر چنین اتفاق بیفتد انسانها به کمال خویش میرسند. در روایت است که پیامبر(ص) فرمود: خدا به بندگانش چيزى بهتر از عقل قسمت نكرده، خواب عاقل بهتر از شب بيدارى جاهل است، اقامت عاقل بهتر از رنج حركت جهاد جاهل است. خدا پيغمبر و رسولى بر نيانگيخته مگر اینکه عقل او را كامل كرده و عقلش بهتر از عقل همۀ امّتش بوده، پيغمبر در خاطر خود چيزى بهتر از اجتهاد مجتهدان نداشت. هيچ بندهاى فرائض خدا را انجام ندهد تا به عقل خود آن را از وى دريابد، همۀ عابدان در فضل عبادت به پاى عاقل نرسند، عقلا همان صاحبدلانند كه خداى تعالى در بارۀ آنها فرمود: «ياد آور نشوند جز صاحبان خرد». (اعراف، آیه 3؛ الکافي، ج۱، ص۱۲)
عقل، حقیقت کمالی محمد(ص)
حقیقت عقل همان حقیقت روح و نور و قلم است که بر هستی جاری است؛ پس کسی که عقل داشته باشد همه این سهگانه را دارد و اینها با هم هستند؛ چنانکه عقل و دین و حیاء همواره با هم هستند. امام علی(ع) میفرماید: فَقَالَ جَبْرَئِيلُ لِلْحَيَاءِ وَ الدِّينِ انْصَرِفَا وَ دَعَاهُ فَقَالا يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَكُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَيْثُ كَانَ قَالَ فَشَأْنَكُمَا وَ عَرَج؛اصبغ بن نباته از على(ع) روايت ميكند كه جبرئيل بر آدم نازل شد و گفت: اى آدم! من مأمور شدهام كه تورا در انتخاب يكى از سه چيز مخير سازم، پس يكى را برگزين و دو تا را واگذار. آدم گفت: آن سه چيز چيست؟ گفت: عقل و حياء و دين. آدم گفت عقل را برگزيدم. جبرئيل به حياء و دين گفت: شما بازگرديد و او را واگذاريد، آن دو گفتند: اى جبرئيل! ما مأموريم هرجا كه عقل باشد با او باشيم. جبرئیل گفت: خود دانيد و بالا رفت.(امالی الصدوق،ص672)
البته همان طوری که بیان شد، اگر بخواهیم در مقام تجزیه و تحلیل باشیم، عقل، اصالت دارد. از همین رو امام باقر(ع)فرمود: لَمَّا خَلَقاَللهُ اَلْعَقْلَ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحْسَنَ مِنْكَ إِيَّاكَ آمُرُ وَ إِيَّاكَ أَنْهَى وَ إِيَّاكَ أُثِيبُ وَ إِيَّاكَ أُعَاقِبُ؛ چون خدا عقل را آفريد، به او فرمود: پيش بيا، پيش آمد. فرمود: برگرد، برگشت.
فرمود: به عزت و جلالم مخلوقي بهتر از تو نيافريدم، امر و نهي و پاداش و كيفرم متوجه تو است.(الکافي ، ج 1، ص 26)
بر این اساس، وقتی گفته میشود که عقل پیامبر(ص) کاملترین است، به تبع نورانیت و روحانیت آن حضرت در تمامیت کمالی آن است؛ زیرا حقیقت نورانیت و روحانیت انسان از همان عقل تراوش میکند.
وقتی عقل آن حضرت در تمامیت کمالی است، به طور طبیعی هیچگونه نقصان در سطح سفاهت یا فقدان در سطح جنون برای آن حضرت متصور نیست و کسی نمیتواند آن حضرت را به سفاهت یا جنون متهم سازد؛ از همین روست که خدا بارها این امور را از آن حضرت(ص) سلب میکند.(سبا، آیه 46؛ قلم، آیه 2؛ تکویر، آیات 19 و 22؛ مومنون، آیات 69 و 70)
علوم پیامبر(ص) از نظر قرآن
پیامبر(ص) همان طوری که در عقل در تمامیت کمالی است، از نظر علم نیز در تمامیت کمالی آن قرار دارد، به طوری که آن حضرت(ص) به علومی دسترسی دارد که اصولا به شکل عادی در اختیار بشر قرار ندارد. از همین رو خدا بصراحت میفرماید: و خدا بر تو کتاب و حکمت انزال کرد و آموخت چیزی را که نمیتوانستی بدانی و فضل الهی بر تو عظیم است.(نساء، آیه 113) یا میفرماید: همان طور كه در ميان شما فرستادهاى از خودتان روانه كرديم كه آيات ما را بر شما مى خواند و شما را تزکیه و پاك مىگرداند و به شما كتاب و حكمت مىآموزد و آنچه را که نمیتوانستید بدانید به شما ياد مىدهد. (بقره، آیه ۱۵۱)
از نظر قرآن، چیزهایی که از طریق وحی نصیب بشر میشود، از علوم خاص است که هیچ راهی جز وحی برای تحصیل آن نیست چنانکه میفرماید: خدا را ذکر و یاد کنید، آنگونه که شما را تعلیم داد چیزی را که نمیتوانستید بدانید.(بقره، آیه 239)
اگر تعلیم الهی نبود، ما حتی نمیدانستیم چگونه نماز بگزاریم یا حج را بهجا آوریم، چه رسد که درباره آخرت و بهشت و دوزخ و احوالات انسان در عوالم از برزخ و آخرت علم و آگاهی داشته باشیم. پس این وحی است که به ما این علم دست نیافتنی را آموخته است.
در آیات قرآن برای آن حضرت(ص) علوم زیر مطرح شده است:
1. اخبار غیبی: علومی که در اختیار پیامبر(ص) است، اخبار عالم شهادت نیست، بلکه اخبار عوالم دیگر نیز در اختیار آن حضرت(ص) است. همچنین در همین دنیا بسیاری از علوم در اختیار بشر نیست، ولی پیامبر(ص) به سبب آنکه متصل به خدا و علم الله است، بیرون از زمان و مکان قرار میگیرد و چیزی به نام گذشته و آینده برایشان معنا ندارد، از همین رو به اخبار گذشته یا آینده آنگونه علم و آگاهی دارد که به اخبار حال علم دارد. بنابراین، از گذشته یا از آینده همان گونه خبر میدهد که الان میبیند؛ زیرا دانایی او محدود به زمان و مکان نیست و محدودیتی ندارد. پس اخبار غیبی از گذشته و آینده برایش معنا ندارد و همه را میداند؛ چنانکه نسبت به آخرت و عوالم غیب نیز چنان میگوید که میبیند.(هود، آیات 48 و 49؛ تکویر، آیه 24؛ اسراء، آیه 60؛ قصص، آیه 86؛ آل عمران، آیه 44؛ نجم، آیات 3 تا 12)
2. علم لدنی: علم آن حضرت(ص) با منشأ الهی است. به این معنا که مستقیم از خدا علم را دریافت میکند و نسبت به علم الکتاب آگاهی دارد که همه هستی به طور تفصیل در آن نوشته شده است. ایشان مجاری فیض الهی است و خدا از مجرای ایشان است که به وجودات تحقق وجودی میدهد. بنابراین، هیچ چیزی بر ایشان پوشیده نیست. به سخن دیگر، منشا و خاستگاه علم پیامبر(ص) خود حضرت الوهیت است و حضرت مستقیم به عنوان قلم الهی بر همه چیز احاطه علمی دارند. این نوع علم که مستقیم است، همان لدنی است که از علم عنداللهی جدا میشود.(نساء، آیه 113؛ نمل، آیه 6؛ نجم، آیات 1 تا 12؛ زخرف، آیات 1 تا 4؛ هود، آیه 1)
اینک که دانسته شد که علم و عقل پیامبر(ص) یک علم و عقل معمولی و عادی نیست، باید از چنین بشری که عقل تمام و علم تمام است، پیروی کرد و از دانش و علم و عقل او بهره برد تا اینگونه به سطحی از عقلانیت و علوم برسیم که ایشان در اختیار ما قرار میدهد؛ زیرا ایشان توانایی خاصی دارد که در مقام «قلم» عقل و علم ما را کامل کرده و با تصرفات تکوینی در نفس ما، آن را به دارایی و دانایی برساند که فراتر از سطح عادی بشریت است.
خدا بارها در قرآن بیان کرده است که تزکیه و تصرفات تکوینی، تنها در اختیار خود اوست و کسی جز خدا نمیتواند کسی را تزکیه کند(نور، آیه 24) مگر آنکه مظهر اسماء الله به تمامیت باشد که کسی جز پیامبر(ص) و معصومان به عنوان نفس پیامبر نیست.(توبه، آیه 103؛ آل عمران، آیات 61 و 164)
راهکارهای کامل شدن عقل
امام رضا(ع)فرمود: عقل هیچ شخصی کامل نمیشود مگر در او ده خصلت باشد : ۱- امید به خیر و نیکى از او وجود داشته باشد؛ ۲- مردم از شر او در امان باشند؛ ۳- کار خوب کم دیگران را زیاد میشمارد؛ ۴- کار خوب زیاد خود را کم میشمارد؛ ۵- از تقاضا و درخواست نیازمندان خسته نمیشود؛ ۶- در طول زندگى از طلب علم ملول نمیگردد؛ ۷- فقر در راه خدا برایش از ثروت بهتر است؛ ۸- نزد او خوارى در رابطه با خدا از عزت در ارتباط با دشمن خدا محبوبتر است؛ ۹- گمنامى برایش لذتبخشتر از شهرت است؛ ۱۰- سپس فرمود: آیا میدانید که دهمى چیست ؟ حضار پرسیدند: دهمى چیست؟ آن حضرت فرمود: دهمى این است که با هر کس برخورد کرد بگوید او بهتر از من و پرهیزکارتر از من است، زیرا مردم دو نوعند، یک دسته واقعا بهتر و پرهیزکارتر از او هستند و یک دسته بدتر و پستتر.
وقتى شخصى را دید که از او بدتر و پستتر است بگوید شاید خوبى او در باطن است و پنهان بودن خوبیاش به نفع اوست و خوبى من آشکار است که شاید این به ضرر من است. اما وقتى کسى را دید که از او بهتر و پرهیزکارتر است در مقابلش تواضع میکند تا به حد او برسد، اگر چنین بود مقامى ارجمند یافته و به نیکى یاد مىشود و برتر از اهل زمان خویش میگردد.(تحف العقول، ج1 ، ص443 )
البته پیامبر(ص) درباره ویژگیها و صفات انسان خردمند به نکاتیاشاره میکند که خود بیانگر این است که ما چگونه میبایست به عقلی دست یابیم که نشانهای از عقلانیت پیامبر(ص) باشد. ایشان میفرماید: صِفَةُ العاقِلِ أن یَحلُمَ عَمَّن جَهِلَ علَیهِ ، ویَتَجاوَزَ عَمَّن ظَلَمَهُ، ویَتَواضَعَ لِمَن هُوَ دونَهُ، ویُسابِقَ مَن فَوقَهُ فی طَلَبِ البِرِّ، وإذا أرادَ أن یَتَکَلَّمَ تَدَبَّرَ؛ فإنْ کانَ خَیرا تَکَلَّمَ فغَنِمَ، وإن کانَ شَرّا سَکَتَ فسَلِمَ، وإذا عَرَضَت لَهُ فِتنَةٌ استَعصَمَ بِاللّه و أمسَکَ یَدَهُ ولِسانَهُ، وإذا رَأى فَضیلَةً انتَهَزَ بِها، لا یُفارِقُه الحَیاءُ، ولا یَبدو مِنهُ الحِرصُ، فتِلکَ عَشرُ خِصالٍ یُعرَفُ بِها العاقِلُ؛ ویژگى خردمند، این است که: 1- در برابر رفتار جاهلانه نادان نسبت به خود، بردبارى نشان میدهد؛ 2- از کسى که به او ستم کرده است، درمیگذرد؛ 3- در برابر فرودست خود فروتن است؛ 4- از فرادست خود در طلب نیکى پیشى میگیرد؛ 5- هر گاه بخواهد سخن بگوید، میاندیشد؛ 6- اگر آنچه میخواهد بگوید خوب بود، میگوید و بهرهمند میشود و اگر بد بود، خاموشى میگزیند و سالم میماند؛ 7- هر گاه با فتنهاى روبهرو شود، به خدا پناه میبرد و دست و زبان خود را نگه میدارد؛ 8- هرگاه فضیلتى بیند، آن را غنیمت میشمارد؛ 9- شرم و حیا از او جدا نمیشود؛ 10- و آزمندى از او سر نمیزند؛ اینها ده خصلتند که خردمند به آنها شناخته میشود.(تحف العقول؛ ص 28 )
این صفات همگی در قرآن بیان شده است که از جمله میتوان به آیات 62 تا 75 سوره فرقان، یا 10 تا 22 سوره لقمان، یا 8 تا 39 سوره اسراء اشاره کرد.