اخبار ویژه
دولت ایران به خاطر مذاکرات خودکشی نمیکند
«دولت ایران ترجیح میدهد مذاکرات هستهای شکست بخورد تا اینکه خود را به خودکشی متعهد کند».
پایگاه خبری تحلیلی آمریکایی موسوم به لوبلاگ در تبیین تحلیل فوق، دسترسی به توافق هستهای میان ایران و غرب را دور از انتظار توصیف کرد و نوشت: دولت آمریکا میگوید مصمم است از دستیابی ایران به سلاح هستهای ممانعت به عمل آورد. در این میان میتواند دو منطق وجود داشته باشد. نخست؛ ایران مصمم به دستیابی به سلاح هستهای است و هرچه زودتر باید مانع تولید مواد مورد نیاز برای ساخت سلاح هستهای در این کشور شد. دوم، ایران نمیخواهد سلاح هستهای تولید کند و میتوان برای همیشه نیز امکان دستیابی به سلاح هستهای را برای ایران از بین برد.
لوبلاگ تصریح کرد: اگر منطق غرب براساس تصور نخست باشد، جایی برای مذاکره با ایران وجود ندارد زیرا ایران از سال 2003 نشان داده که به دنبال دست کشیدن از فعالیتهای هستهای خود نیست. به این ترتیب آمریکا و اروپا باید حضوری 100 ساله در ایران داشته باشند که مطمئن شوند ایران همه تأسیسات هستهایاش را از بین برده است اما اگر مبنای منطق غرب تصور دوم باشد، آنگاه سیاست منطقی این است که با ایران مذاکره کنیم تا شانس هستهای شدن ایران را به حداقل برسانیم. این به معنی افزایش نظارتها بر برنامههای هستهای ایران و محدود کردن برنامههای هستهای این کشور است.
شواهدی که تا امروز در دسترس است نشان میدهد که آمریکا و اروپا تصور دوم را مبنای منطق خود قرار دادهاند اما نتایجی که به دنبال آن هستند بین اهداف ناشی از فرضیه اول و دوم در نوسان است. آنها میخواهند ایران تعداد سانتریفیوژهای خود را کاهش دهد و به دنبال توسعه سانتریفیوژهای پیشرفتهتر هم نباشد. نتیجهای که میتوان آن را نتیجه هیبریدی نامید.
لوبلاگ با اشاره به باجخواهی غرب نوشت: آنها میخواهند تأسیسات هستهای ایران به طور کامل برچیده شود. از سوی دیگر دولت ایران نیز ترجیح میدهد مذاکرات هستهای به شکست برسد تا اینکه خود را به یک خودکشی سیاسی متعهد کند. در چنین شرایطی آنچه لازم است بازبینی منطق آمریکا و اروپا در مورد ایران است. معاهدههای بینالمللی و پیمان منع اشاعه هستهای و پروتکل الحاقی دست آژانس را برای تأیید ماهیت صلحآمیز این برنامهها باز میکنند.
لوبلاگ نوشت: مردم آمریکا نشان دادند که در پرونده سوریه به شدت مخالف درگیر شدن آمریکا در جنگی دیگر هستند و مقامات کاخ سفید نیز باید این نکته را درک کنند.
این 10 میلیون نفر چگونه حذف میشوند؟!
«عملکرد یارانهای دولت در سال 1393 مناسب نبوده و عدم اطلاعرسانی شفاف چالشهای پیش روی مسئولان را بیشتر میکند. بهتر است مسئولان به جای قرنطینه کردن تصمیمات و برنامههای یارانهای، ابهامات یارانه را برطرف کنند و مردم را محرم خود بدانند. مطمئن باشید با شفافسازی، اشتباهات دولت در زمینه یارانه نقدی کاهش خواهد یافت و مسئولان دیگر شاهد شکستهای عجیب و غریبی مانند ایام ثبتنام یارانه نقدی نخواهند بود.»
این مطلب را روزنامه وطن امروز مورد تأکید قرار داد و نوشت: وزیر اقتصاد اعلام کرده بزودی فرآیند حذف تدریجی یارانه 10 میلیون نفر آغاز خواهد شد. «ثروتمند بودن» تنها صفتی است که مسئولان با آن، این 10میلیون نفر را توصیف میکنند... اولین اشتباه بزرگ دولت در زمینه یارانه نقدی- که هیچ مسئولی هم این اشتباه واضح را به گردن نگرفت- فرآیند ثبتنام از متقاضیان دریافت یارانه و راهاندازی کمپینهای انصراف از یارانه بود. ثبتنام 97درصدی مردم برای دریافت یارانه نقدی نشان داد انتظار مسئولان برای انصراف میلیونها نفر از دریافت یارانه بیجا بوده و دولت به جای برنامهریزی درست و کمنقص، اقدامی شتابزده را انجام داده است. به نظر میرسد شوک ناشی از عدم انصراف مردم، برنامهریزی مسئولان برای تصمیمگیریهای بعدی را دچار مشکل کرد چراکه بعد از بمباران خبری در فروردین ماه، مسئولان عملاً انجماد خبری را در دستور کار قرار دادند و هرگونه خبر از یارانه نقدی بایکوت شد. عدم شفافیت در این زمینه تا آنجایی پیش رفته که 130 روز پس از پایان ثبتنامهای یارانهای برنامههای دولت برای ادامه پرداخت یارانه نقدی بسیار مبهم است. بعد از ماهها بیخبری از یارانه نقدی خبر میرسد دولت قصد دارد به تدریج ثروتمندان را حذف کند اما معلوم نیست این ثروتمندان چه کسانی هستند.
این روزنامه مینویسد: دومین اشتباه بزرگ دولت همین است. مشخص نیست دولت با کدام معیار و شاخص این 10میلیون نفر را برای حذف از لیست متقاضیان دریافت یارانه انتخاب کرده است. بسیاری از کارشناسان- از جمله خود وزیر اقتصاد- اعلام کردهاند شناسایی درآمد مردم غیرممکن است و حتی برخی کارشناسان تفکیک نیازمندان و ثروتمندان را هم کاری غیرعملی دانستهاند. با این وجود دولت مدعی است ثروتمندان را شناسایی کرده و یارانه آنها را حذف خواهد کرد اصلاً دولت به چه کسی ثروتمند میگوید؟ آیا کسی که خانه و خودرو دارد ثروتمند محسوب میشود؟ آیا ملاک دولت برای ثروتمند بودن، درآمد افراد است؟
در ادامه این تحلیل آمده است: آیا سقف درآمدی ملاک حذف یارانهها خواهد بود؟ اگر اینگونه است سقف درآمدی اعلامی سرپرست خانوار ملاک خواهد بود یا دولت راستیآزمایی میکند؟ اگر راستیآزمایی میکند با کدام جامعه اطلاعاتی این کار را انجام میدهد؟ اگر دولت اشتباه کند افرادی که متضرر شدند چه کار باید بکنند؟ دولت در این زمینه اصلاً شفاف عمل نکرده و حتی سخنگوی دولت به جای پاسخگویی سیاست بایکوت خبری را با این بهانه که مردم استرس میگیرند اجرا میکند! آقای سخنگو درحالی از استرس مردم سخن میگوید که عدم شفافیت و ابهامات فراوان، استرس ملت را بیشتر خواهد کرد.
وطن امروز پرسیده است: آیا دولت میتواند با استفاده از بانکهای اطلاعاتی خود، ثروتمندان را شناسایی کند؟ برای پاسخ به این سؤال باید عملکرد مسئولان را ارزیابی کنیم؛ در طرح سبد کالا که در هفتههای پایانی سال گذشته اجرا شد، دولت نشان داد اصلا اطلاعات جامعی از معیشت مردم ندارد به همین علت بسیاری از نیازمندان نتوانستند سبد کالا دریافت کنند درحالی که بسیاری از آنهایی که نیازمند نبودند آن اقلام را دریافت کردند.
نویسنده با اشاره به برخی نواقص امر ثبتنام خاطرنشان کرد: مسئولان مربوط وعده داده بودند بعد از ثبتنامها امکان ویرایش اطلاعات اقتصادی فراهم خواهد شد اما بیش از 4 ماه است این وعده عملی نشده است. سایت رفاهی هماکنون به سایت انصراف تبدیل شده است.
انزجار مطبوعات عرب از ملک عبدالله
مطبوعات جهان عرب اظهارات شاه عربستان درباره جنگ غزه را رسوایی برای آلسعود دانستند.
روزنامه الاخبار دراینباره نوشت: سخنان ملک عبدالله نشان داد که عربستان به مسئله فلسطین و درد و رنج مردم این سرزمین بیتفاوت است سخنان وی از واقعیت بسیاری پرده برداشت؛ یکی از آنها این است که مسئله فلسطین اولویت رژیم سعودی نیست، حتی اگر مردم این سرزمین از سوی صهیونیستها در معرض نسلکشی قرار بگیرند. همچنین باید با همه کسانی که از مقاومت فلسطین حمایت میکنند جنگید، زیرا فلسطین یک مسئله عربی است(!) البته اکنون مشخص شده است که این مواضع نوعی فریب است، که در بهترین حالت هدف از آن جلوگیری از دستیابی مقاومت به ابزار دفاعی است.
فواد ابراهیم در ادامه این تحلیل یادآور شد: هدف از این سخنان تبرئه پادشاه در مقابل موج عصبانیت ملتها، و همسو با فضای همبستگی بینالمللی (با موضوع غزه) از سوی کشورهای آمریکای لاتین و اروپایی در درجه نخست و پس از آن در پایینترین مرتبه کشورهای عربی است.
الاخبار نوشت: مردم اکنون به ملکعبدالله میگویند که «ای کاش حرفی نمیزدی و ساکت میماندی»، زیرا از مردم غزه که در حال کشتار هستند حمایت نکردی و حتی نمیدانی که چگونه از این موضوع فرار کنی، تا خواری و ذلت تو را دنبال نکند. سخنان پادشاه بیانگر نگرانیهای خاندان حاکم عربستان از خطری است که رژیم صهیونیستی را تهدید میکند.
از سوی دیگر روزنامه رأیالیوم در مطلب مشابهی به قلم عبدالباری العطوان تصریح کرد: سخنان پادشاه عربستان را که عصر جمعه به نیابت از او قرائت شد، دنبال کردم، و امیدوار بودم که دعوتی را برای برگزاری اجلاس فوقالعاده کشورهای عربی با حضور وزرای دفاع این کشورها و روسای ستاد ارتشهایشان مطرح کند؛ و یا حتی دعوت برای نشست فوری وزرای خارجه عرب؛ ولی ناامید شدم.
عطوان که همزمان سردبیر القدس العربی است، تأکید کرد: در سخنان پادشاه عربستان، حتی یک واژه درباره اسرائیل متجاوز و یا اقدامات تروریستی این رژیم مطرح نشده است، و احتمالا کسانی که این سخنرانی را نوشتهاند به عمد از اشاره به این مسئله خودداری کردند؛ ولی در مقابل به صورت مفصل به انواع اقدامات تروریستی که به نام اسلام صورت میپذیرد، پرداخته شده است.
وی خاطر نشان کرد: جنایتها در غزه لکه ننگ دیگری بر پیشانی دولتهای رسمی عربی و سران آنها است که همگی سکوت کردند و ترجیح دادند که سر خود را به طرف دیگر بچرخانند؛ برخی از آنان هم در روز روشن با تجاوز رژیم اسرائیل همدست شدند که این کار آنها بدتر از سکوت بود؛ البته برخی از آنها هم از اسرائیل و ارتش آن خشمگین شدند، البته نه به خاطر جنایتها در غزه، بلکه به دلیل پایان ندادن به مأموریت خود در چند روز.
عطوان مینویسد: صبح جمعه یک روزنامهنگار هندی با من تماس گرفت و از من خواست دلیل سکوت کشورهای عربی در قبال جنایتهای اسرائیل را برای او توضیح دهم؛ اعتراف میکنم که در پاسخ دچار مشکل شدم، تجاوز به غزه آشکار است و برخلاف دیگر جنگها، همه طوایف و مذاهب درباره ضرورت مقابله با آن اتفاق نظر دارند؛ پس چرا آنها کاری برای مقابله با آن انجام نمیدهند و فقط سکوت میکنند؟
وی تأکید کرد: سران کشورهای آمریکای لاتین که دهها هزار کیلومتر فاصله دارند و مسیحی هستند سفارتخانههای اسرائیل را بستند و سفرای این رژیم را اخراج کردند، و برای ابراز همدردی خواستار استقبال از کودکان مجروح و یتیم غزه شدند، ولی ما حتی از یکی از سران عرب نشنیدیم که دست به چنین کاری بزند، یا پلی هوایی را برای انتقال مجروحان از بیمارستانهای غزه بگشاید؛ بلکه همه رویدادها بر عکس بود، و همپیمان مصری تشویق شد که مرزها را محکمتر ببندد، و قربانی را مسئول کشتار بداند و جلاد را از هرگونه سرزنشی دور بدارد.
امریکن اینترپرایز: جنگ غزه جبهه مقاومت را بازسازی کرد
محافل غربی و صهیونیستی معتقدند حماقت رژیم صهیونیستی در جنگ غزه بار دیگر باعث تقویت جبهه مقاومت حول محور ایران شده است.
وبسایت اندیشکده آمریکایی امریکن اینتر پرایز دراینباره نوشت: حمایت ایران از جنگ علیه اسرائیل تعجببرانگیز نیست اما، مسلح کردن کرانه باختری به این نگرانی دامن میزند که ایران تا چه حد تصمیم دارد درگیری کنونی با اسرائیل را گسترش دهد. ترس از گسترش این درگیری با درخواست روز چهارشنبه معاون دفتر سیاسی حماس از حزبالله لبنان برای گشودن جبههای دیگر از شمال علیه اسرائیل بیشتر شد. سید «حسن نصرالله» رهبر حزبالله لبنان نیز در گفتوگوی تلفنی با «خالد مشعل» رئیس دفتر سیاسی حماس در 20 ژوئیه، وعده داد که گروهش از حماس حمایت میکند.
مک اینیس نویسنده این تحلیل افزود: سخنان و مواضع رهبر حزبالله نشان میدهد که پس از تشدید کارزار اسرائیل در اواسط ژوئیه، ایران احتمالا تصمیمات راهبردی مهمی را اتخاذ کرد. این تحرکات بالقوه، قابل توجه است زیرا نشان میدهد که پس از اختلاف حماس با ایران و حزبالله به خاطر حمایت آنها از کارزار ضد «بشار اسد» رئیسجمهوری سوریه، همه طرفین روند نزدیکی را در پیش گرفتهاند.
روزنامه صهیونیستی آلگماینر چاپ آمریکا نیز در تحلیلی خاطرنشان کرد: رهبر عالی ایران خواستار حمایت مالی و تسلیحاتی از غزه شد. وی از مردم فلسطین خواست در جنگ خود برای از بین بردن اسرائیل ثابت قدم بمانند. سخنان آیتالله خامنهای تنها در حد حرف باقی نماند و بسیج نیز که گروهی مرتبط با سپاه پاسداران است، با گشایش یک حساب بانکی، از مردم برای کمکرسانی برای تامین سلاح برای تروریستهای کرانه باختری دعوت کرد.
آلگماینر مینویسد: از سوی دیگر، دو سازمان حزبالله و حماس نیز که تاکنون بر سر موضوع سوریه با یکدیگر اختلافنظر داشتند، با اجرای عملیات اسرائیلی موسوم به «صخره سخت»، بار دیگر برای «مواجهه با دشمن صهیونیستی» متحد شدند. آنچه این 2 گروه همواره در آن مشترک بودهاند، حمایت ایران است که آنها را نماینده خود در جنگ برای از بین بردن اسرائیل و تسلط بر غرب تلقی میکند. از نظر ایران، احتمالا هیچ سناریوی دیگری بهتر از تهاجم حماس به اسرائیل از سمت جنوب و آمادگی حزبالله برای حمله از سمت شمال وجود ندارد.
کانال 7 رژیم صهیونیستی نیز در گزارشی گفت: از نگاه ایران تسلیح و آموزش فلسطینیان کرانه باختری رود اردن، هدف بعدی پس از «غزه» است. حمایت ایران از نیروهای مقاومت و تقویت این نیروها به لحاظ تجهیزات و آموزش، به آنها مجال و توان نظامی آسیب رساندن به اسرائیل را داده است.
«دولت ایران ترجیح میدهد مذاکرات هستهای شکست بخورد تا اینکه خود را به خودکشی متعهد کند».
پایگاه خبری تحلیلی آمریکایی موسوم به لوبلاگ در تبیین تحلیل فوق، دسترسی به توافق هستهای میان ایران و غرب را دور از انتظار توصیف کرد و نوشت: دولت آمریکا میگوید مصمم است از دستیابی ایران به سلاح هستهای ممانعت به عمل آورد. در این میان میتواند دو منطق وجود داشته باشد. نخست؛ ایران مصمم به دستیابی به سلاح هستهای است و هرچه زودتر باید مانع تولید مواد مورد نیاز برای ساخت سلاح هستهای در این کشور شد. دوم، ایران نمیخواهد سلاح هستهای تولید کند و میتوان برای همیشه نیز امکان دستیابی به سلاح هستهای را برای ایران از بین برد.
لوبلاگ تصریح کرد: اگر منطق غرب براساس تصور نخست باشد، جایی برای مذاکره با ایران وجود ندارد زیرا ایران از سال 2003 نشان داده که به دنبال دست کشیدن از فعالیتهای هستهای خود نیست. به این ترتیب آمریکا و اروپا باید حضوری 100 ساله در ایران داشته باشند که مطمئن شوند ایران همه تأسیسات هستهایاش را از بین برده است اما اگر مبنای منطق غرب تصور دوم باشد، آنگاه سیاست منطقی این است که با ایران مذاکره کنیم تا شانس هستهای شدن ایران را به حداقل برسانیم. این به معنی افزایش نظارتها بر برنامههای هستهای ایران و محدود کردن برنامههای هستهای این کشور است.
شواهدی که تا امروز در دسترس است نشان میدهد که آمریکا و اروپا تصور دوم را مبنای منطق خود قرار دادهاند اما نتایجی که به دنبال آن هستند بین اهداف ناشی از فرضیه اول و دوم در نوسان است. آنها میخواهند ایران تعداد سانتریفیوژهای خود را کاهش دهد و به دنبال توسعه سانتریفیوژهای پیشرفتهتر هم نباشد. نتیجهای که میتوان آن را نتیجه هیبریدی نامید.
لوبلاگ با اشاره به باجخواهی غرب نوشت: آنها میخواهند تأسیسات هستهای ایران به طور کامل برچیده شود. از سوی دیگر دولت ایران نیز ترجیح میدهد مذاکرات هستهای به شکست برسد تا اینکه خود را به یک خودکشی سیاسی متعهد کند. در چنین شرایطی آنچه لازم است بازبینی منطق آمریکا و اروپا در مورد ایران است. معاهدههای بینالمللی و پیمان منع اشاعه هستهای و پروتکل الحاقی دست آژانس را برای تأیید ماهیت صلحآمیز این برنامهها باز میکنند.
لوبلاگ نوشت: مردم آمریکا نشان دادند که در پرونده سوریه به شدت مخالف درگیر شدن آمریکا در جنگی دیگر هستند و مقامات کاخ سفید نیز باید این نکته را درک کنند.
این 10 میلیون نفر چگونه حذف میشوند؟!
«عملکرد یارانهای دولت در سال 1393 مناسب نبوده و عدم اطلاعرسانی شفاف چالشهای پیش روی مسئولان را بیشتر میکند. بهتر است مسئولان به جای قرنطینه کردن تصمیمات و برنامههای یارانهای، ابهامات یارانه را برطرف کنند و مردم را محرم خود بدانند. مطمئن باشید با شفافسازی، اشتباهات دولت در زمینه یارانه نقدی کاهش خواهد یافت و مسئولان دیگر شاهد شکستهای عجیب و غریبی مانند ایام ثبتنام یارانه نقدی نخواهند بود.»
این مطلب را روزنامه وطن امروز مورد تأکید قرار داد و نوشت: وزیر اقتصاد اعلام کرده بزودی فرآیند حذف تدریجی یارانه 10 میلیون نفر آغاز خواهد شد. «ثروتمند بودن» تنها صفتی است که مسئولان با آن، این 10میلیون نفر را توصیف میکنند... اولین اشتباه بزرگ دولت در زمینه یارانه نقدی- که هیچ مسئولی هم این اشتباه واضح را به گردن نگرفت- فرآیند ثبتنام از متقاضیان دریافت یارانه و راهاندازی کمپینهای انصراف از یارانه بود. ثبتنام 97درصدی مردم برای دریافت یارانه نقدی نشان داد انتظار مسئولان برای انصراف میلیونها نفر از دریافت یارانه بیجا بوده و دولت به جای برنامهریزی درست و کمنقص، اقدامی شتابزده را انجام داده است. به نظر میرسد شوک ناشی از عدم انصراف مردم، برنامهریزی مسئولان برای تصمیمگیریهای بعدی را دچار مشکل کرد چراکه بعد از بمباران خبری در فروردین ماه، مسئولان عملاً انجماد خبری را در دستور کار قرار دادند و هرگونه خبر از یارانه نقدی بایکوت شد. عدم شفافیت در این زمینه تا آنجایی پیش رفته که 130 روز پس از پایان ثبتنامهای یارانهای برنامههای دولت برای ادامه پرداخت یارانه نقدی بسیار مبهم است. بعد از ماهها بیخبری از یارانه نقدی خبر میرسد دولت قصد دارد به تدریج ثروتمندان را حذف کند اما معلوم نیست این ثروتمندان چه کسانی هستند.
این روزنامه مینویسد: دومین اشتباه بزرگ دولت همین است. مشخص نیست دولت با کدام معیار و شاخص این 10میلیون نفر را برای حذف از لیست متقاضیان دریافت یارانه انتخاب کرده است. بسیاری از کارشناسان- از جمله خود وزیر اقتصاد- اعلام کردهاند شناسایی درآمد مردم غیرممکن است و حتی برخی کارشناسان تفکیک نیازمندان و ثروتمندان را هم کاری غیرعملی دانستهاند. با این وجود دولت مدعی است ثروتمندان را شناسایی کرده و یارانه آنها را حذف خواهد کرد اصلاً دولت به چه کسی ثروتمند میگوید؟ آیا کسی که خانه و خودرو دارد ثروتمند محسوب میشود؟ آیا ملاک دولت برای ثروتمند بودن، درآمد افراد است؟
در ادامه این تحلیل آمده است: آیا سقف درآمدی ملاک حذف یارانهها خواهد بود؟ اگر اینگونه است سقف درآمدی اعلامی سرپرست خانوار ملاک خواهد بود یا دولت راستیآزمایی میکند؟ اگر راستیآزمایی میکند با کدام جامعه اطلاعاتی این کار را انجام میدهد؟ اگر دولت اشتباه کند افرادی که متضرر شدند چه کار باید بکنند؟ دولت در این زمینه اصلاً شفاف عمل نکرده و حتی سخنگوی دولت به جای پاسخگویی سیاست بایکوت خبری را با این بهانه که مردم استرس میگیرند اجرا میکند! آقای سخنگو درحالی از استرس مردم سخن میگوید که عدم شفافیت و ابهامات فراوان، استرس ملت را بیشتر خواهد کرد.
وطن امروز پرسیده است: آیا دولت میتواند با استفاده از بانکهای اطلاعاتی خود، ثروتمندان را شناسایی کند؟ برای پاسخ به این سؤال باید عملکرد مسئولان را ارزیابی کنیم؛ در طرح سبد کالا که در هفتههای پایانی سال گذشته اجرا شد، دولت نشان داد اصلا اطلاعات جامعی از معیشت مردم ندارد به همین علت بسیاری از نیازمندان نتوانستند سبد کالا دریافت کنند درحالی که بسیاری از آنهایی که نیازمند نبودند آن اقلام را دریافت کردند.
نویسنده با اشاره به برخی نواقص امر ثبتنام خاطرنشان کرد: مسئولان مربوط وعده داده بودند بعد از ثبتنامها امکان ویرایش اطلاعات اقتصادی فراهم خواهد شد اما بیش از 4 ماه است این وعده عملی نشده است. سایت رفاهی هماکنون به سایت انصراف تبدیل شده است.
انزجار مطبوعات عرب از ملک عبدالله
مطبوعات جهان عرب اظهارات شاه عربستان درباره جنگ غزه را رسوایی برای آلسعود دانستند.
روزنامه الاخبار دراینباره نوشت: سخنان ملک عبدالله نشان داد که عربستان به مسئله فلسطین و درد و رنج مردم این سرزمین بیتفاوت است سخنان وی از واقعیت بسیاری پرده برداشت؛ یکی از آنها این است که مسئله فلسطین اولویت رژیم سعودی نیست، حتی اگر مردم این سرزمین از سوی صهیونیستها در معرض نسلکشی قرار بگیرند. همچنین باید با همه کسانی که از مقاومت فلسطین حمایت میکنند جنگید، زیرا فلسطین یک مسئله عربی است(!) البته اکنون مشخص شده است که این مواضع نوعی فریب است، که در بهترین حالت هدف از آن جلوگیری از دستیابی مقاومت به ابزار دفاعی است.
فواد ابراهیم در ادامه این تحلیل یادآور شد: هدف از این سخنان تبرئه پادشاه در مقابل موج عصبانیت ملتها، و همسو با فضای همبستگی بینالمللی (با موضوع غزه) از سوی کشورهای آمریکای لاتین و اروپایی در درجه نخست و پس از آن در پایینترین مرتبه کشورهای عربی است.
الاخبار نوشت: مردم اکنون به ملکعبدالله میگویند که «ای کاش حرفی نمیزدی و ساکت میماندی»، زیرا از مردم غزه که در حال کشتار هستند حمایت نکردی و حتی نمیدانی که چگونه از این موضوع فرار کنی، تا خواری و ذلت تو را دنبال نکند. سخنان پادشاه بیانگر نگرانیهای خاندان حاکم عربستان از خطری است که رژیم صهیونیستی را تهدید میکند.
از سوی دیگر روزنامه رأیالیوم در مطلب مشابهی به قلم عبدالباری العطوان تصریح کرد: سخنان پادشاه عربستان را که عصر جمعه به نیابت از او قرائت شد، دنبال کردم، و امیدوار بودم که دعوتی را برای برگزاری اجلاس فوقالعاده کشورهای عربی با حضور وزرای دفاع این کشورها و روسای ستاد ارتشهایشان مطرح کند؛ و یا حتی دعوت برای نشست فوری وزرای خارجه عرب؛ ولی ناامید شدم.
عطوان که همزمان سردبیر القدس العربی است، تأکید کرد: در سخنان پادشاه عربستان، حتی یک واژه درباره اسرائیل متجاوز و یا اقدامات تروریستی این رژیم مطرح نشده است، و احتمالا کسانی که این سخنرانی را نوشتهاند به عمد از اشاره به این مسئله خودداری کردند؛ ولی در مقابل به صورت مفصل به انواع اقدامات تروریستی که به نام اسلام صورت میپذیرد، پرداخته شده است.
وی خاطر نشان کرد: جنایتها در غزه لکه ننگ دیگری بر پیشانی دولتهای رسمی عربی و سران آنها است که همگی سکوت کردند و ترجیح دادند که سر خود را به طرف دیگر بچرخانند؛ برخی از آنان هم در روز روشن با تجاوز رژیم اسرائیل همدست شدند که این کار آنها بدتر از سکوت بود؛ البته برخی از آنها هم از اسرائیل و ارتش آن خشمگین شدند، البته نه به خاطر جنایتها در غزه، بلکه به دلیل پایان ندادن به مأموریت خود در چند روز.
عطوان مینویسد: صبح جمعه یک روزنامهنگار هندی با من تماس گرفت و از من خواست دلیل سکوت کشورهای عربی در قبال جنایتهای اسرائیل را برای او توضیح دهم؛ اعتراف میکنم که در پاسخ دچار مشکل شدم، تجاوز به غزه آشکار است و برخلاف دیگر جنگها، همه طوایف و مذاهب درباره ضرورت مقابله با آن اتفاق نظر دارند؛ پس چرا آنها کاری برای مقابله با آن انجام نمیدهند و فقط سکوت میکنند؟
وی تأکید کرد: سران کشورهای آمریکای لاتین که دهها هزار کیلومتر فاصله دارند و مسیحی هستند سفارتخانههای اسرائیل را بستند و سفرای این رژیم را اخراج کردند، و برای ابراز همدردی خواستار استقبال از کودکان مجروح و یتیم غزه شدند، ولی ما حتی از یکی از سران عرب نشنیدیم که دست به چنین کاری بزند، یا پلی هوایی را برای انتقال مجروحان از بیمارستانهای غزه بگشاید؛ بلکه همه رویدادها بر عکس بود، و همپیمان مصری تشویق شد که مرزها را محکمتر ببندد، و قربانی را مسئول کشتار بداند و جلاد را از هرگونه سرزنشی دور بدارد.
امریکن اینترپرایز: جنگ غزه جبهه مقاومت را بازسازی کرد
محافل غربی و صهیونیستی معتقدند حماقت رژیم صهیونیستی در جنگ غزه بار دیگر باعث تقویت جبهه مقاومت حول محور ایران شده است.
وبسایت اندیشکده آمریکایی امریکن اینتر پرایز دراینباره نوشت: حمایت ایران از جنگ علیه اسرائیل تعجببرانگیز نیست اما، مسلح کردن کرانه باختری به این نگرانی دامن میزند که ایران تا چه حد تصمیم دارد درگیری کنونی با اسرائیل را گسترش دهد. ترس از گسترش این درگیری با درخواست روز چهارشنبه معاون دفتر سیاسی حماس از حزبالله لبنان برای گشودن جبههای دیگر از شمال علیه اسرائیل بیشتر شد. سید «حسن نصرالله» رهبر حزبالله لبنان نیز در گفتوگوی تلفنی با «خالد مشعل» رئیس دفتر سیاسی حماس در 20 ژوئیه، وعده داد که گروهش از حماس حمایت میکند.
مک اینیس نویسنده این تحلیل افزود: سخنان و مواضع رهبر حزبالله نشان میدهد که پس از تشدید کارزار اسرائیل در اواسط ژوئیه، ایران احتمالا تصمیمات راهبردی مهمی را اتخاذ کرد. این تحرکات بالقوه، قابل توجه است زیرا نشان میدهد که پس از اختلاف حماس با ایران و حزبالله به خاطر حمایت آنها از کارزار ضد «بشار اسد» رئیسجمهوری سوریه، همه طرفین روند نزدیکی را در پیش گرفتهاند.
روزنامه صهیونیستی آلگماینر چاپ آمریکا نیز در تحلیلی خاطرنشان کرد: رهبر عالی ایران خواستار حمایت مالی و تسلیحاتی از غزه شد. وی از مردم فلسطین خواست در جنگ خود برای از بین بردن اسرائیل ثابت قدم بمانند. سخنان آیتالله خامنهای تنها در حد حرف باقی نماند و بسیج نیز که گروهی مرتبط با سپاه پاسداران است، با گشایش یک حساب بانکی، از مردم برای کمکرسانی برای تامین سلاح برای تروریستهای کرانه باختری دعوت کرد.
آلگماینر مینویسد: از سوی دیگر، دو سازمان حزبالله و حماس نیز که تاکنون بر سر موضوع سوریه با یکدیگر اختلافنظر داشتند، با اجرای عملیات اسرائیلی موسوم به «صخره سخت»، بار دیگر برای «مواجهه با دشمن صهیونیستی» متحد شدند. آنچه این 2 گروه همواره در آن مشترک بودهاند، حمایت ایران است که آنها را نماینده خود در جنگ برای از بین بردن اسرائیل و تسلط بر غرب تلقی میکند. از نظر ایران، احتمالا هیچ سناریوی دیگری بهتر از تهاجم حماس به اسرائیل از سمت جنوب و آمادگی حزبالله برای حمله از سمت شمال وجود ندارد.
کانال 7 رژیم صهیونیستی نیز در گزارشی گفت: از نگاه ایران تسلیح و آموزش فلسطینیان کرانه باختری رود اردن، هدف بعدی پس از «غزه» است. حمایت ایران از نیروهای مقاومت و تقویت این نیروها به لحاظ تجهیزات و آموزش، به آنها مجال و توان نظامی آسیب رساندن به اسرائیل را داده است.