فداییها و فراریها
محمدهادی صحرایی
... بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَهًْ وَ حَيْرَةِ الضَّلالَهًِْ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَسِ.
گزیدهای از زیارت اربعینی است که چند روز پیش، میلیونها دلداده سیدالشهدا آن را خواندند و نزد خدا شهادت دادند که او جانش را در راه تو بذل كرد، تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى برهاند، درحالی كه كسانی كه دنيا مغرورشان كرده بود و بهره خود را به پستترین چيز فروختند و آخرتشان را به كمترين بها دادند، عليه او به هم كمك کردند.
این شهادتی است که مؤمنین به گفتنش سفارش شدهاند و در اصل اعترافی است ابدی به واقعیت قیام سیدالشهدا که همگان بدانند او برای هدایت انسان و انسانیتِ به یغما رفته با جهل یزیدی قیام کرد و هدفش اصلاح جامعه و در اصل جهاد عقلانیت علیه جهل بود. جامعهای که به خاطر دوری از چراغ هدایت و عقل سلیم، در جهل تودرتو گیر افتاده و مؤمنینش در حیرت گمراهی مانده بودند و حسین و یارانش راه سعادت را این بار سرخ رنگ نمایاندند تا هیچ غبار فتنه و هوای مهآلودی، رهروان را مشتبه نکند و راه را گم نکنند. داستان کربلا داستان مرگ و ماتم نیست، قصه سرگذشت غمبار عقل است و هرکس به دنبال قیمتی شدن و زندگی قیمتی است راهی جز رفتن به راه حسین ندارد. حسرت و آه و اندوه و بیتابی ما بر جهل امتی است که خود را گرفتار معاویه و یزید میکرد و چاره خود را از علی و حسنین میجست. چراغ عقل را خاموش میکرد و در تاریکی به دنبال حقیقت میگشت بهگونهای که نتوانست بین یزید فاسق و فاجر و میمون به بغل، با سید جوانان بهشت تمیز دهد.
قصه کربلا غصه عقل به مسلخ رفتهای است که داستانش تلختر از سقیفه و صلح مجتبی شد. و بعد از عاشورای 61 تا به امروز، بشریت بهخاطر غفلت و مسلمین بهخاطر بیعتشکنی آسایش به خود ندیدند. هرچند رسولالله و امیرالمؤمنین و امام مجتبی هرکدام برای جهادشان لشکر فراهم کردند ولی بعد از شهادت حیرتآور سیدالشهدا دیگر هیچکدام از امامان، به بیعت مدعیان اعتماد نکردند و دست به شمشیر نبردند شاید تا زمانیکه مؤمنین حقیقی، به خدای تعهد واقعی بدهند که مصلحت امام و امت را بر مصلحت خود ترجیح میدهند و جان امام جامعه را برای بقاء امت بر جان خود مقدم میدانند و مقدم بدارند. اینکه فرمود «ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدينَهًِْ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِه»1 به این مفهوم است که نباید از دستور ولیِّ خدا سرپیچید و جان خود را گرامیتر از جان او دانست وگرنه داستان کربلا میشود. و در مورد خواص بسی بیش از این است و دشوارتر.
کربلا جاری است به این معنا. هستند کسانی که شبانه با شمع به دنبال خورشید میگردند و گمان میکنند که کارشان عقلایی است. خالی از وحی و عاری از حکمت، مصلحت معاد خود و جامعه را پیگیرند و برای هر چیزی، متر خود را باز میکنند. آنچه نگرانکننده است توهم عاقل بودن است وگرنه آنکه میداند که نمیداند ادعایی ندارد و برای جامعه خطری ندارد. این خودمحوراناند که دائماً درپی تحمیل خواست خود به ولیَّ و ولیّباوراناند. خَلط بزرگ و خبط نابخشودنی این گروه، اجتهاد در مقابل لبّ و نصّ و اصل است. اگر این بداخلاقی در حوزه شخصی قابل تحمل باشد هرگز از مسئولین و خواص پذیرفتنی نیست. شأن این نوشته اجل از آن است که با چوب سیاستزدگی زده شود و فهمیده نشود که ابتلائات جامعه جای مجامله نمیگذارد. مشکل مذبذبین زمان رسولالله و سربازان نیمه راه صفین و فرماندهان متزلزل سپاه مجتبی و عوام و خواص کوفی سال 60 را نباید فراموش کرد. وقتی ولیِّ امت دستور جهاد میدهد جای هیچ عذر و بهانه نیست. جهاد گاهی با کافر حربی و گاهی با منافق مارق است و گاهی با بیماری مهلک و مهندسی شدهای که نفس امت را به شماره انداخته. تشخیص با ولیّ است و تبعیت با مسئولین و ما.
تاریخ اسلام با تمام شکوه و جلالش ولی بسیار از خیانت خواص و خمودگی عوام، زخم دارد. و در همه معرکهها میتوان شاهد دو گروه فداییها و فراریها بود. فداییها کسانیاند که با عقل تمام و ایمان کامل و جرأتی ستودنی در دل سیلاب و طوفان حوادث رفتهاند تا امر ولیّ، زمین نماند و مبادا آرامش و امنیت امت و بلاد به خطر افتد. نمونه دیروزین آن همین شهدای سرافرازی هستند که در این روزهای عسرت به میان ما بازگشتهاند تا قرار عاشقی را به خاطرمان بیاورند. کسانی که رفتند تا کشور نرود و رفتند تا ما بمانیم و مسئولان هم بمانند و به مسئولیتشان بپردازند و عاشقانه و عاقلانه به رتقوفتق امور بپردازند. قرار بود آنها بروند و دشمن را بتارانند و مسئولان بمانند و کشور را آباد کنند و به کار مردم برسند. منصفان بگویند که کی به وظیفهاش عمل کرد و کی نه؟ قطعاً پرچم جوانمردی در این مملکت بر زمین نمیماند و به گفته امیرالمؤمنین وقتی سلحشوری از آنان میافتد، دلاوری از میانشان برمیخیزد ولی مسئولین و ما چه کاره و کجاییم؟
نهضت خدمترسانی و جهاد خدمتی که رهبر معظم فرمود، از رشادت پزشکان و پرستاران و آتشنشانان و مرزداران و... امروزه به کارگری رسیده که برای مبارزه با سیلاب، از سر تا به کمر در فاضلاب فرو میرود تا مبادا راه مردم بسته شود. همگی وارثان شهدا و ایثارگراناند و تا وقتی خیمه کشور به چنین ستونهای افراشته تکیه دارد جای نگرانی نیست ولی نگرانی از فراریهاست. آنها که اهل پیچاندن و استاد توجیه و تنبلان امتحان و ترسوهای میداناند. کارنامه تقریباً هیچ خود را میبینند و کدخدایی که خود سرِ زبانها انداختهاند را نفرین میکنند. نه کار میکنند و نه میگذارند دیگران بکنند. برای انجام وظیفه خود، از جا بلند نمیشوند و در عقلِ «خسته نشو»ها تشکیک میکنند. از سنگی که به چاه انداختهاند و عاقلان را به زحمت انداختهاند، خجالت نمیکشند و باز حرافند و... و نمیدانند که مردم ناظرند و قضاوت میکنند و نمیپذیرند. مردمی که مکتب حاج قاسم را دیدهاند چگونه مسئولی که از شدت چسبندگی به صندلی زخم بستر گرفته را صادق میدانند؟ مردمی که حتی یک تصویر پشت میز از حاج قاسم ندیدهاند و پیروزیهای مکرر و معظم او را دیدهاند و شهادت مظلومانهاش در معرکه را مهر تأیید صداقت و اخلاصش میدانند، از او به بعد، همه مسئولین را با تراز او میسنجند.
عقل با ایمان میگوید که مدیر انقلابی در میدان کارش مثل فرمانده در معرکه است وگرنه کارهای انباشته شده و دستهگلهای بنفش و برجامی که به اسم اصلاحات و اعتدال، روزگار مردم را سیاه نموده، با مدیران شیشلیکی و نجومیبگیر و دوتابعیتی بسامان نمیشود. وضعیت اقتصادی امروز و خط تولید پروندههای فسادی که تکنوکراتها برای قوه قضائیه به راه انداختهاند گویاتر از هر انتقادی به شیوه مدیریتی مجلس قبلی و دولت فعلی است که حقاً در نوع خود منحصر به فرد بوده و هستند و دعای مردم نیز رفع باقی گرفتاریها و سختیهاست. انشاءالله با عزم قوه مقتدر قضا و مجلس شورای اسلامی که با اقدامات انقلابیشان خشم دشمنان و تنبلها را برانگیختهاند، طلیعه آمدن دولت انقلابی، جوان، کاربلد و مردمی باشند که بتواند خرابیها و خسارتها را که کمتر از جنگ تحمیلی نیست را جبران کرده و کشور را از نو بسازد. در تاریخ خواهند نوشت که صدام و حامیان غربیاش، هشت سال جنگ نظامی را به انقلاب اسلامی تحمیل کردند و اصلاحطلبان اعتدالی با شرکای غربیشان هشت سال جنگ اقتصادی و تحریمهای بالمره را به کشور تحمیل کردند.
اکنون که کرونا و مشکلات اقتصادی، مردم را به سختی انداخته و به غیر از آستان رضوی و بنیاد برکت و بنیاد مستضعفان و سپاه و بسیج و ارتش و... که کار دیگران را انجام میدهند، و جوانمردانی از پزشک و پرستار و دانشمند به دنبال حفظ سلامت مردمند؛ از مروت به دور است کاخنشینی و طعنهزنی. مردمی که برای امور معمولی خود در مضیقهاند و تمام یارانه خود را با دو شانه تخم مرغ معامله میکنند، خوب میدانند که آمریکا شیطان بزرگ است ولی مسبب این وضعیت کسانیاند که میگفتند زبان دنیا را بلدند و ژنرالاند و برنامه صد روزه دارند و کاری میکنند که مردم به یارانه نیاز نداشته باشند. که نه بودند و نداشتند و نتوانستند یا نخواستند. و وضعیت کف بازار امروز، سقف تدبیر و توان آنهاست. و سکه و ارز و خودرو، سیب و گلابی باغ برجام.
این نیز بگذرد و مردم ایران از این سختیها نیز با سرافرازی گذر خواهند کرد و در تاریخ خواهد ماند که گروهی دانسته یا نادانسته مأمور شدند تا بیعقلانه، بتن در موتورهای پیشران و پیشرفت مردمشان بکنند و گره بر گره زدند و دشمن بیادب و باخته را پیروز کردند و تا توانستند بزرگان و مردم خود را با تحقیر و تمسخر، توهین کردند ولی با این حال، مردم بزرگ ایران، با ایمان و اعتقاد به خدا، بعد از انقلابشان، انقلابی ماندند و انقلابشان را به ثمر رساندند و به قلل بلند آرزوهای خود رسیدند. به امید خدا.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- سوره توبه، آیه 120