نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران-۷۲
مذاکرهای برای «ختم انقلاب»!
عملکرد مهاجرانی در وزارت ارشاد، و جولان مطبوعات زنجیرهای، و انتقادهای رهبر معظّم انقلاب به این سیاستها و برنامهها، سبب شد تا مجلس پنجم در تاریخ 11/2/1378 و در جلسه 273 خود عطاءاله مهاجرانی را بر روی کرسی استیضاح بنشاند. مهاجرانی در این استیضاح توانست مجدداً رأی اعتماد بگیرد، اما نقدهای مطرح شده به عملکرد فرهنگی مهاجرانی که تحت حمایتهای ویژة خاتمی قرار داشت و پاسخهای او برای تنویر افکار عمومی بسیار مؤثر بود. به طوری که مهاجرانی چندی بعد، ناگزیر از استعفا شد! ناطق نوری در خاطرات خود مینویسد: «مبنای استیضاح آقای مهاجرانی همان تذکرات رهبری بود و توجیهی که نمایندگان برای استیضاح مهاجرانی داشتند، حرفهای آقا ـ رهبر معظّم انقلاب ـ بود. ایشان چه در شورای انقلاب فرهنگی و چه در دولت ـ تصریح کرده و به خودش خطاب کرده بودند - همچنین به رئیسدولت نیز گفته بودند. نمایندگان هم بر مبنای فرمایشات رهبری و اشکالات فراوان در حوزههای فرهنگی و مدیریتی آقای مهاجرانی، استیضاح را امضا و در مجلس مطرح کردند.»1
ناطق نوری در مورد نمایندگان موافق و مخالف استیضاح هم میگوید: «مهم این بود که چپیها که خودشان را خط امامی و ارزشی میدانستند، مخالف استیضاح بودند. علیالقاعده چپ ارزشی باید که به استیضاح مهاجرانی رأی میداد؛ چون او اباحهگری را ترویج میکرد؛ اما در ظاهر سیاسی بودن بر ایدئولوژیک بودن غلبه کرد. بعضی از چپهای ارزشی به دفاع از مهاجرانی سخنرانی و حمایت کردند که برای من مایۀ تعجب بود، کسی که خط امامی و ارزشی بود یک دفعه به دفاع از آقای مهاجرانی صحبت کرد. خود آقای مهاجرانی هم خوب صحبت میکرد. بالاخره یک عده هم ممتنع رأی دادند و آقای مهاجرانی رأی آورد.»2
از آنجا که استیضاح مهاجرانی در واقع استیضاح تفکرات سید محمد خاتمی و جریانی بود که در دورۀ وزارتش و سپس در حلقههای کیان و آیین دنبال کرده میباشد، به طور مبسوطتر به آن میپردازیم:
موافقان سیاستها و برنامههای مهاجرانی عبارت بودند از غلامحیدر ابراهیمبای سلامی (نمایندة خواف)، محمدباقر ذاکری (نمایندة قوچان)، محمود آستانه (نمایندة سربند شازند)، سید محمود دعایی (نمایندة تهران و سرپرست روزنامه اطلاعات)، محمدرضا راهچمنی (نمایندة سبزوار). محورهای موافقت و حمایت آنان از مهاجرانی عبارت بود از: نوشتن کتابهای نقد آیات شیطانی، حماسۀ فردوسی، پیامآور انقلاب عاشورا و بحث مذاکرۀ مستقیم با آمریکا، برادر شهید بودن، مظلومیت مهاجرانی، نماز شب خوان بودن او، جذب گروههای مختلف سیاسی و غیرسیاسی توسط ایشان.
مسألة مقاله مذاکره مستقیم با آمریکا- که یکی از محورهای مورد بحث موافقان و مخالفان مهاجرانی بود- این است که در سال 1369، در ششم اردیبهشت، مهاجرانی مقالهای تحت همین عنوان در روزنامه اطلاعات شماره 19027 درست زمانی که معاون پارلمانیهاشمی رفسنجانی – رئیسجمهور – بود نوشت و منتشر کرد! او در توجیه نوشتن این مقاله گفت: «زمانی که من آن مقاله را نوشتم، شرایط طلایی برای گفتوگوی ایران و آمریکا فراهم بود. در آن مقطع ما در یک وحدت و همدلی در کشور بودیم. جنگ تمام شده بود و ما در موقعیت خیلی خوب و مثبتی قرار داشتیم. از سوی دیگر در آن مقطع پیشنهاد گفتوگو با ایران را جرج بوش پدر، رئیسجمهور وقت آمریکا مطرح کرده بود.» اما مهاجرانی نمیگوید که با آن همه خیانت و جنایت آمریکا در جنگ صدام با ایران چگونه میتوان با آن کشور مذاکره کرد و آیا این مذاکره خصومت ناشی از خصلتهای استکباری آمریکا را فرو مینشاند؟
رهبر معظّم انقلاب اسلامی با اشاره به این مقاله در پیامدهای آن فرمودند: «من معتقدم کسانی که فکر میکنند باید با رأس استکبار – یعنی آمریکا- مذاکره کنیم، یا دچار سادهلوحی هستند یا مرعوبند. من بارها این نکته را عرض کردهام که استکبار، بیش از اینکه نان قدرت و توانایی خویش را بخورد، نان هیبت و تشر خودش را میخورد. اصلاً استکبار، با تشر و اُبُهَّت و شکلک درآوردن و ترساندن این و آن زنده است.»3
با فاش شدن هدف و نیت طرفداران مذاکره با آمریکا و مقالۀ مهاجرانی، موضعگیریها علیه او شدّت یافت. امام خامنهای، با رأفت اسلامی و کریمانه، با نوشتن نامهای خطاب به مهاجرانی، مانع از تهاجم بیشتر علیه شخص وی شدند.
«شنیدم بعضیها از حرفهای امروز من، قصد طعن و توهینی نسبت به جنابعالی استنباط کردهاند و شاید بعضی خواستهاند یا بخواهند آن را مستمسکی برای اهانت به شما بسازند. اعلام میکنم که این استنباط غلط است. من یک فکر را تخطئه کردهام و نیت توهین به کسی نداشتهام... حداکثر آن است که به توصیۀ شما در مقالۀ «مذاکرة مستقیم» عمل نخواهیم کرد.»4
رهبری ملت را متوجه یک فکر کردند که به صورت جریان در میان برخی مسئولان وجود داشت و در واقع خواهان مقابله و تخطئه با این فکر شدند. فکری که بعد از رحلت امام خمینی(ره) از دولتهای سازندگی و اصلاحات آغاز شد و تاکنون نیز ادامه دارد. فکری که گمان میکند در مذاکرة با آمریکا – شیطان بزرگ – راه خلاصی از مشکلات وجود دارد! و علیرغم تاریخ روشن که گواه بر جنایت آمریکا و غیرقابل اعتماد بودن اوست، میخواهد به آمریکا خوشبین باشد و اعتماد کند!
با توجه به استراتژی نظام که از زمان امام خمینی(ره)، مورد توجه و عمل قرار گرفت، نفس مذاکره با آمریکا به معنای بده و بستان تلقی شده و آغاز توقعات و تحمیلهای متعدد آمریکا در حوزههای مختلف خواهد بود. چنانچه در تجربههای متعدد و از جمله مذاکرات هستهای «برجام» دیده شد. جرج شولتز، وزیر اسبق خارجه آمریکا میگوید: «آمریکا خواهان رابطه با ایران است، اما این ایران است که نمیپذیرد.» چرایی آن را او چنین میگوید: «ایران آمادگی ندارد تابع رفتار متعادل و معقولی که عادت آمریکاست بشود، مشکل اینجاست.»5
کنت تیمرمن، از اعضای سابق سازمان سیا، ماهیت برقراری رابطه با ایران را اینگونه توضیح میدهد: «برقراری روابط به معنای ختم انقلاب است. زمانی که ستون مبارزه با آمریکا فرو بریزد، کل انقلاب فرو خواهد ریخت.»6
حمایت از افراد دارای تفکر رابطه با آمریکا هم در دستور کار سیاستمداران آمریکایی است. «لازم است آن دسته از نیروهای مخالف که به ترویج و تبلیغ برای برقراری تماس درازمدت با آمریکا مشغولند، مورد حمایت آمریکا قرار گیرند»7 آیا آقای محمود دعایی و مهاجرانی از این مسئله آشکار و تبیین شده ناآگاه بودند؟!
پانوشتها:
1- خاطرات ناطق نوری، ج 2، ص 292.
2- همان، ص 293.
3- دیدار با معلمان ومسئولان امور فرهنگی کشور، 12/2/1369.
4- نامه به عطاءاله مهاجرانی، 13/2/1369.
5- رادیو آمریکا، کیهان، 17/11/1377.
6- کیهان، 30/4/1377.
7- کیهان، 25/7/1378.