شعر انقلاب «خط مقدم» جنگ نرم است
رضا اسماعیلی
میخواهم باور نکنم که جنگی در کار است و ما در وسط میدانی از مین قرار گرفته ایم. میخواهم به خودم القاء کنم که «همه چیز آرام است» و من دچار توهم توطئه شده ام. اما وقتی در کوچهها و خیابانهای شهر راه میروم و برخی از جوانان کشورم را میبینم که در باتلاق اعتیاد دست و پا میزنند، وقتی در خیابانی، جدیدترین نسخه فیلمهای «پورنو» بین جوانان دست به دست میگردد، وقتی بر پیشخوان برخی کتابفروشیها، مجموعه شعرها و داستانهای «اروتیک» مثل نُقل و نبات به رهگذران چشمک میزنند، وقتی پیاده راههای تهران نمایشگاه آخرین مُدل لباس و آرایشهای غربی ست، وقتی نبض معماران شهرم «پُست مدرن» میزند و دیگر اثری از معماری نجیب و شریف «ایرانی- اسلامی» در شهرسازیها نیست، وقتی حتی ذائقه همشهریان و فرزندانم به «فست فود» و «پیتزا» گرایش دارد و طرفداری از غذاهای اصیل و سالم سنتی نشانه عقبماندگی و تحجر است، وقتی چشمهای معصوم و نجیب نوجوانان و جوانان کشورم در تسخیر شبکههای ماهوارهای است، وقتی هر روز مچاله شدن جوانانمان را در چنگ هیولای اکس و مواد توهمزا و مُخدر میبینم، وقتی... به خودم نهیب میزنم که: نه، این تصورات برخاسته از حس بدبینی و بیاعتمادی من به دشمن و «توهم توطئه» نیست. واقعیتی عینی و ملموس است که انکار آن نوعی خود فریبی است. دشمن با ایجاد انواع و اقسام شبکههای ماهوارهای فارسیزبان، به دنبالترویج ابتذال و استحاله فرهنگ و باورهای اسلامی است. در این جنگ نرم نیز، پیش و بیش از هر قشر دیگر، نوجوانان و جوانان هدف اصلی هستند.
باید پذیرفت که در جهان امروز، دیگر نمیتوان بر کشوری با سلطه نظامی و استعماری حکومت کرد. امروز برای تسخیر کشورها و به زیر سلطه درآوردن آنها، بهترین وسیله و ابزار «تهاجم فرهنگی» است. چرا که وجه تمایز ملتها، گذشته از نژاد، فرهنگ است و اگر فرهنگ کشوری دچار استحاله شود، تسلط بر آنها بدون توسل به جنگ و تهاجم نظامی آسان خواهد بود. اگر ملّتی از لحاظ فکری و فرهنگی استحاله شد و در سلوک اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی مقلد کشور مهاجم شد، به زیر سلطه درآوردن آن امری سهل و آسان است. چنانکه علامه اقبال لاهوری گفته است:
ملتی را رفت چون آئین ز دست
مثل خاک اجزای او از هم شکست
آری، این واقعیتی ملموس وغیر قابل انکار است که ما در وسط یک میدان مین هستیم. یک میدان مین فرهنگی. ولی بعضیها بیتوجه به همه این نشانهها، بر این واقعیت روشن چشم فرو بستهاند و سادهلوحانه تظاهر میکنند که: «شهر در امن و امان است، آسوده بخوابید!» و نمیدانند که این تظاهر، در حُکم خنثی کردن عصبهای حسی است که تنها ثمره آن حس «بی دردی» کاذب است و آسیبپذیری ما را در برابر ویروسهای مزمن و موذی فرهنگی دو چندان میکند، ولی دریغ که در هیاهوی بازار این روزها، شنیدن حرفهایی از این جنس، خریداری ندارد، چنانکه استاد اوستا گفته است:
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بیدرد، ندانی که چه دردی ست!
عزیزان! تکلیف سربازی که در میدان مین گرفتار شده «بیداری» است. ولی حکایت بعضی از ما به حکایت مردی میماند که با چشمان بسته در حال عبور از یک بزرگراه شلوغ است، و این یعنی انتحار.
در چنین شرایطی عقل حُکم میکند که تا خنثی کردن همه مینها و برطرف شدن خطر، در حالت آمادهباش دائم باشیم. چرا که یک لحظه غفلت میتواند طومار هستی ما را در هم بپیچد. وسط میدان مین جای خوابآلودگی و خوابزدگی نیست.
آری، تهاجم فرهنگی یک واقعیت غیرقابل انکار است، چنان که رهبر معظم انقلاب در این خصوص میفرمایند:
«ما چند سال قبل از این بحث تهاجم فرهنگی را مطرح كردیم؛ بعضیها اصل تهاجم را منكر شدند؛ گفتند چه تهاجمی؟ بعد یواش یواش دیدند كه نه [فقط] ما میگوییم، خیلی از كشورهای غیرغربی هم مسئله تهاجم فرهنگی را مطرح میكنند و میگویند غربیها به ما تهاجم فرهنگی كردند؛ بعد دیدند كه خود اروپاییها هم میگویند آمریكا به ما تهاجم فرهنگی كرده! لابد دیدهاید، خواندهاید كه [گفتند] فیلمهای آمریكایی، كتابهای آمریكایی چه تهاجم فرهنگیای به ما كردهاند و دارند فرهنگ ما را تحت تأثیر قرار میدهند. بعد بالاخره به بركت قبول دیگران، این حرف ما هم مورد قبول خیلی از كسانی كه قبول نمیكردند قرار گرفت! تهاجم فرهنگی یك واقعیّتی است. صدها- حالا من كه میگویم صدها، میشود گفت هزارها؛ منتها حالا بنده چون یك خرده در زمینههای آماری دلم میخواهد احتیاط كنم، میگویم صدها- رسانه صوتی، تصویری، اینترنتی، مكتوب در دنیا دارند كار میكنند با هدف ایران! با هدف ایران! نه این كه دارند كار خودشان را میكنند. یك وقت هست كه فرض كنید رادیوی فلان كشور یا تلویزیون فلان كشور یك كاری دارد برای خودش میكند؛ این نیست، اصلاً هدف اینجا است؛ با زبان فارسی [برنامه میسازند]؛ آن را با وقت استفاده فارسیزبان یا عنصر ایرانی تطبیق میكنند؛ مسائل ما را رصد میكنند و بر طبق آن مسائل، موضوعات و محتوا برای رسانه خودشان تهیّه میكنند؛ یعنی كاملاً واضح است كه هدف اینجا است. خودشان هم میگویند، انكار هم نمیكنند.»
(بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، 19 آذر 1392)
این مقدمه را گفتم تا به این نکته برسم که در این جنگ نرم «شعر انقلاب» حُکم «خط مقدم» جبهه را دارد. چنانکه در دوران دفاع مقدس نیز شعر بهترین و کارآمدترین سلاح برای مقابله با دشمنان قسم خورده ملت ایران بود، امروز نیز شعر بهترین وسیله دفاعی در مقابل جنگ نرم و تهاجم فرهنگی است، و شاعران راست قامت انقلاب در حُکم سربازان از جان گذشتهای هستند که باید در سنگر «قلم» و به مدد «کلمه و کلام» به خنثیسازی این مینهای فرهنگی وسوسهکننده و به ظاهر شیرین بپردازند. مینهایی که در بستهبندی شکلات عرضه میشوند، حال آنکه عسلی آغشته به زهرند!
همسنگران! بیدار باشیم و دشمن را دریابیم و به دشمن مُذبذب و حیلهگر فرصت ندهیم که با استفاده از غفلت ما، با شبیخون فرهنگی از کشتههای ما پشته بسازد. به یاد دارم
رهبر معظم انقلاب نیز در یکی از دیدارهایی که با جمعی از شعرا، فرهیختگان و اهالی فرهنگ داشتند به این نکته مهم که در جنگ نرم «هنر و فرهنگ» در خط مقدم مبارزه هستند اشاره کرده و خطاب به اصحاب فکر و فرهنگ فرمودند: «وقتی انسان، تجهیز، صفآرایی، دهانهای با حقد و غضب گشوده شده و دندانهای با غیظ فشرده شده علیه انقلاب، امام خمینی و آرمانهای نظام اسلامی را میبیند، وجود این جنگ نرم را باور میکند، هرچند ممکن است عدهای اینها را نبینند... در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که هنر را تمامعیار و با قالبی مناسب به میدان آورد تا اثرگذار شود... اهل فرهنگ و ادب گوشهای از حرکت عظیم و مستمر انقلاب اسلامی هستند که باید آنچه را بهعنوان حقیقت میفهمند با فصاحت و بلاغت، بیان کنند چرا که با شیوه سیاستمداران نمیتوان در عالم فرهنگ حرکت کرد، بلکه باید با تبیین و رساندن حقایق، گره گشایی کرد... شعر انقلاب باید در خدمت مفاهیم و آرمانهای رفیع انقلاب همچون عدالت، اخلاق، استقلال حقیقی- از جمله استقلال فرهنگی- و بازیابی هویت ایرانی و اسلامی قرار گیرد و ما در دوران دفاع مقدس دیدیم که ملت ایران میتواند به سمت آرمانهای خود پر بگشاید و پرواز کند.»
امروز سنگر شعر، سنگر پاسداری از نوامیس ملی و اسلامی ست. سنگر حفظ ارزشهاست، سنگر ابلاغ پیامهای انسانی انقلاب به مردم جهان است، سنگر مقاومت و پایداری در برابر زیادهخواهیهای قدرتهای استکباری است، سنگر حقجویی و عدالت خواهی است، سنگر غیرت و شرف و آزادگی است. از ما دور باد که در این سنگر مقدس به واگویه «حدیث نفس» بنشینیم و با خزیدن در لاک غفلت و بیتفاوتی- ناخواسته- جاده صاف کن این تهاجم ناجوانمردانه فرهنگی- که در نهایت راه را برای حمله غافلگیرانه نظامی دشمن هموار میکند- باشیم.
حُسن ختام این نوشتار را به کلامیحکمتآمیز از مولیالموحدین، حضرت امیرالمومنین علی (علیهالسلام) مُزین میکنم که در همین مورد میفرمایند: «کسی که در برابر دشمنش به خواب رود (از او غافل باشد) حیلههای غافلگیرانه دشمن، او را از خواب بیدار میکند. (غررالحکم، ج ۵، ص۳۴۴) - یا علی.
فتنه را هم روز روشن، در خیابان دیدهام من
هم میان کینههای کهنه، پنهان دیدهام من
فتنه را در شعرِ بی دردی و در ابیات بیرگ
در قرائتهای بیغیرت ز قرآن دیدهام من
فتنه را در قلب ایمانهای خالی از سیاست
در سیاستهای بی تدبیر و ایمان دیدهام من
فتنه در هیات، میان بیولیها سینه میزد
فتنه را در حوزه ی سردرگریبان دیدهام من
فتنه، در بی دردیِ داراست، در عهدِ نداری
فتنه را در فقرِ ایمان، در غم نان دیدهام من
فتنه را دیروز وقتی از جنوب شهر رفتم
تا شمال شهر، در طول خیابان دیدهام من
فتنه را در خنجری از پشت، با دست خودیها
فتنه را در جا زدن، در نقض پیمان دیدهام من
فتنه را در ضربه ی شمشیر در محراب کوفه
فتنه را در جام زهری در جماران دیدهام من
گونهای از فتنه را خوشحال از اندوه لبنان
گونهای را در صف تهمت به مردان دیدهام من
فتنه را هر روز دوشادوش تکفیری به میدان
با زبانی تیزتر از تیغ عریان دیدهام من
فتنه را در فتنه و در بازی قدرت مصمّم
روبهروی ظالم اما، سست و لرزان دیدهام من
این طرف، دیوار افراط است، آن سو، چاه تفریط
فتنه را هم پشت این، هم در دلِ آن دیدهام من
(قاسم صرافان)