بررسی تلاطمهای پی در پی بازار سرمایه و شتابزدگی سهامداران حقیقی- بخش نخست
تأثیر هیجانات بدون تحلیل بر پایین و بالا رفتن شاخصها
رضا الماسی
پس از آنکه شاخص بورس عدد 2 میلیون واحد را پشتسرگذاشت، چند هفته ای است که بازار سرمایه با افت و خیزهای پیدرپی همراه بوده و اقدامات هیجانی بسیاری از سهامداران که عمدتاًً به تازگی وارد این بازار شدهاند، به وضعیت کنونی بازار دامن زده است.
در چنین شرایطی توصیه اغلب صاحب نظران به سهامداران، صبوری و پرهیز از شتابزدگی در خرید و فروش سهمهایشان است تا تلاطمهای بازار، کمتر دامن آنها را بگیرد.
در چهار ماه نخست امسال بیش از ۴ میلیون و 500 هزار نفر کد بورس دریافت کرده و با سرمایههای به طور میانگین حدود ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان وارد این بازار شدهاند. این خبر را اخیرا حسن قالیباف، رئیس سازمان بورس اعلام کرد.
او با اشاره به اینکه ورود مردم، این بازار را متحول کرده است، تصریح میکند: «سال ۹۷ حدود ۵۰ هزار کد جدید وارد بورس شدند که این عدد در سال ۹۸ به ۸۲۰ هزار رسید اما در ۴ ماه نخست سال جاری 4 میلیون و ۵۰۰ هزار نفر کد جدید برای ورود به بازار سرمایه دریافت کردند.»
قالیباف با بیان اینکه با ورود پول مردم به بورس تقاضایی بزرگ در بازار بهوجود آمده است، خاطرنشان میکند: «نیمیاز این افراد با سرمایههایی حدود ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان وارد این عرصه شدهاند که مبلغی بالغ بر ۱۰۰ هزار میلیارد تومان را وارد بازار سرمایه کرده است. مجموع رقم سرمایهگذاریها در تمام سال گذشته به حدود ۳۵ هزار میلیارد تومان رسید اما تنها در چهار ماه در سال جاری به رقم 100 هزار میلیاردی دست پیدا کردهایم که در گذشته هرگز شاهد آن نبودهایم.»
سیاستهای غلط کنترلی
عامل شتابزدگی مردم
هجوم یکباره مردم به سمت سرمایهگذاری در بازار بورس در پی سیاستهای تشویقی دولت در بستر این بازار از جمله فروش سهام برخی شرکتهای ارزنده دولتی به انحاء مختلف صورت گرفته و کسب سودهای چند صد درصدی در بازههای کوتاهمدت بر این حجم تقاضا افزوده است.
عباسعلی حقانی نسب، کارشناس بازار سرمایه در بیان علتهای هیجانات سهامداران به گزارشگر کیهان میگوید: «شتابزدگی مردم در بازار سرمایه به ساختار غلط کنترلی حاکم بر معاملات برمیگردد. یعنی مقصر این شتابزدگی مردم نیستند. این شتابزدگی ناشی از این است که در بازار سرمایه سه ابزار کنترلی وجود دارد که این ابزارها برای کنترل بازار متناسب با شرایط واقعی است. یکی از این ابزارها توقف نمادهاست. دوم اجازه دامنه نوسان روزانه است و سوم حجم مبناست. به طور مثال؛ ناظران وقتی میبینند اطلاعاتِ ابهامدار زیاد است و موجب وارد آمدن شوک به بازار میشود، یا سهمی ابهامات زیادی دارد، نمادش را متوقف میکنند. دامنه نوسان که در کشورهای دیگر منسوخ شده ولی هنوز در کشور ما ادامه دارد، ناظران از آن برای اینکه رشد روزانه را کنترل نمایند و شتاب را کم کنند استفاده میکنند. منطق سوم هم که حجم مبناست، در بازارهایی که از شناوری بالا و عمق زیاد برخوردار است، اصلا وجود ندارد.»
او در ادامه اظهار میدارد: «در بازارهایی که عمق بالایی دارد، هیچکدام از این سیاستهای کنترلی وجود ندارد ولی در کشور ما که یک مقدار شناوری بازار دچار مشکل است یا عمق بازار کم هست، عملاًً این ابزارها بهصورت افراطی مورد استفاده قرار میگیرد. حجم مبنا در بین این ابزارها تنها ابزار منطقی هست که برای توجیه تغییرات قیمت در معاملات به کار میرود و عملاًً باید برای این کار حجم قابل قبولی از سهام معامله شود. اگر این اتفاق نیفتاد میتوان گفت تغییرات قیمت صوری و دستکاری شده بوده است. در اکثر بازارهایی مثل مسکن و خودرو و ارز و طلا که سوداگری میشود و به نحوه مدیریت آنها انتقاد وارد است همین مسئله وجود دارد. یعنی معاملات صوری اتفاق میافتد یا با حجم کم، قیمت به شدت بالا میرود و به قول معروف قیمتها حبابی میشود. متأسفانه در بازار سرمایه ما از این ابزارها بهصورت افراطی استفاده میشود و همین موضوع باعث تزریق نگاه کوتاهمدت و هیجانی به بازار میشود. البته با توجه به شرایط بازار، ابزار سوم یعنی حجم مبنا از این قاعده مستثناست و هرچقدر حجم مبنا بیشتر باشد، شرایط بهتر و منطقیتر خواهد بود.
بازار سرمایه حبابی نبوده و نیست
بازار سرمایه، یک بازار بلندمدت و حرفهای است. حقانی نسب معتقد است؛ با این مقررات، بازار بورس ایران به یک بازار کوتاهمدت، غیرحرفهای و هیجانی تبدیل شده است.
این کارشناس بازار سرمایه در اینباره توضیح میدهد: «متأسفانه اقداماتی روی این موارد در یک زمانی باید انجام میشد به طوری که باید حجم مبنا اضافه، توقف نمادها حذف و دامنه نوسان نیز حذف یا افزایش مییافت تا کارایی بازار یک کارایی بهتری بشود اما این اتفاق نیفتاد و در نتیجه بازار سرمایه شتاب بالایی به خود گرفت. هرچند این رشد بازار سرمایه منجر به این نشد که بازار ما حبابی بشود و این موضوع قابل اثبات است ولی متأسفانه برخی اقتصاددانها که علم مالی ندارند هشدارهای غلطی مبنی بر حبابی شدن بازار سرمایه دادند و این هشدارها منجر به تولید سه اشکال شد؛ مشکلاتی همچون افزایش نرخ سود بانکی، لزوم کنترل رشد حبابی بازار سرمایه و عرضه سهام توسط شرکتهایی که احساس کردند دیگر به قله قیمتیشان رسیدهاند.»
وی میافزاید: «خود این تفکر که «بازار بیش از حد رشد کرده و باید کنترل بشود»، بین همه مردم و مسئولان رواج پیدا کرد و باعث شد زمانی که بازار شروع به منفی شدن کرد و در این بازار بسیاری از سهامداران خیلی از سطح تحلیل استفاده نمیکنند و فقط به رنگ قرمز- سبز بازار توجه دارند، صفهای فروش شکل بگیرد و این هیجان منفی ایجاد بشود. علاوهبر این، خود این صفها به دلیل وجود قوانین دامنه نوسان، تشدید شد و یک ترسی را در میان مردم ایجاد کرد که شما میبینید در چند هفته اخیر به یک فضای فرسایشی تبدیل شده و سرمایهها دوباره به سمت برخی بازارهای سوداگرانه مثل ارز و خودرو و مسکن حرکت کرده و موجب تلاطم مجدد در این بازارها شده است.»
لزوم تجدیدنظر در فرهنگ سرمایهگذاری
یکی از مسائلی که با نگاه اوضاع حاکم بر بازار سرمایه، توجه کارشناسان را به خود جلب کرده، بحث فرهنگ سرمایهگذاری و قواعد و چارچوبهای آن است. برخی کارشناسان براین باورند که با توجه به همهگیر شدن بازار سرمایه، باید یک مقدار در فرهنگ سرمایهگذاری و فرهنگ اقتصادیمان تجدید نظر کنیم. مهمترین مسئله در بازارهای مالی، اعتماد و سرمایه اجتماعی است. بنابراین اگر سیاستمداران و صاحب نظران ما میخواهند بازار سرمایه بهعنوان یک ابزار تامین مالی در کنار بانکها ایجاد شود و از بانک محوری به سمت بازار سرمایه محوری برویم، باید یک سری فرهنگها را در نظامهای اقتصادیمان تغییر دهیم.
دکتر محسن خدابخش، مدیر نظارت بر بورسهای سازمان بورس و اوراق بهادار در گفتوگو با گزارشگر کیهان میگوید: «ما اگر میخواهیم یک بازار سرمایه پر رونقی داشته باشیم، نظام قیمتگذاریمان نمیتواند با نظام سهام داری در کنار یکدیگر قرار بگیرد. از طرفی هر اظهارنظری درخصوص صنایع مختلفی که در بازار بورس حضور دارند در بازار اثرگذار خواهند بود. یعنی به طور خلاصه ما نمیتوانیم بگوییم هرکسی برای خود هر اظهارنظری که میخواهد بکند ولی بازار سرمایه را لحاظ نکند. در نتیجه ما باید با تغییر فرهنگ سرمایهگذاری، در فرهنگ سیاستگذاریهای اقتصادی هم تغییر ایجاد کنیم. نمونههای این مهم را در اظهارنظرهای غیرکارشناسی و تأثیر سوء آن در از بین رفتن سرمایه اجتماعی
دیدهایم.»
خدابخش در توصیههایی به سهامداران حقیقی بازار سرمایه ادامه میدهد:«مسئله دیگر،مسئله خود سرمایهگذاران است که وقتی وارد بازار سرمایه میشوند باید سعی کنند سهامداری کنند. بازار سرمایه همانطور که محل تامین مالی بلندمدت است، محل سرمایهگذاری بلندمدت هم هست. یعنی افراد اگر میخواهند یک سرمایهگذاری حرفهای داشته باشند، نباید متأثر از تغییرات روزانه اقدام به خرید و فروش نمایند، بلکه باید قیمت ذاتی و ارزش واقعی شرکتها، سودآوری، برنامههای فروش و نظامهای توزیعی آنها را در نظر بگیرند. از طرف دیگر در فروش هم به همین شکل باید عمل کرد. بازار متأثر از عرضه و تقاضاست، قاعدتاً کسانی که در حال حاضر این بازار را با مازاد عرضه روبهرو میکنند همان کسانی هستند که یک زمانی بازار را با مازاد تقاضا روبهرو کرده بودند.
پس در وهله اول بازار خودش باید به تعادل برسد. البته نه به این معنی که نهادهای ناظر و سیاستگذار بیتفاوت باشند، ولی عامل اصلی، همین عرضه و تقاضاست. بنابراین اگر واقعاًً سرمایهگذاران سهامیدارند که ارزنده هست، متأثر از صف فروش اقدام به فروش نکنند. واقعیت دیگر این است که در کنار همه این مسائل ما باید مقداری هم عرق ملی داشته باشیم. اینطور نباشد که مثلاً بهخاطر ۱۰، ۱۵ درصد بالا و پایین، بیاییم و بحث سرمایهگذاری در بازار سرمایه را با چالش روبهرو کنیم. بازاری که به دنبال رونق بازار ثانویهاش میتواند بازار اولیه را بکشاند و به حرکت دربیاورد. با همین رونق بازار ثانویه بود که شرکتها حاضر شدند به بازار بورس بیایند و عرضه اولیه بشوند.»
اقدامات سازمان بورس و شائبه مدیریت بازار از سوی حقوقیها
خدابخش درخصوص تغییرات اخیر شاخصها در بازار و اقدامات سازمان بورس در مدیریت آن توضیح میدهد: «سازمان بورس و اوراق بهادار در حال تدارک سه راهکار برای این موضوع است که انشاءالله با عملی شدن آنها آثارشان نمایان خواهد شد؛ اول بحث سهام خزانه است، برای اینکه شرکتها بتوانند در راستای تعادل بخشی به بازار سهام خودشان، بتوانند اقدام به خرید سهامشان نمایند و بهعنوان سهام خزانه نگه دارند و در زمانی که بازار با مازاد تقاضا مواجه است دوباره سهامشان را به بازار عرضه نمایند.
بحث دوم مربوط به اختیار فروش تبعی است که بر اساس آن به افراد اختیار فروش داده میشود و با قیمت مشخصی در آینده سهام از آنها خریداری میشود و اگر گرانتر از آن هم توانستند بفروشند منافعش نصیب خودشان خواهد شد. بحث سوم هم مسئله بازارگردانی است که بتواند به بحث نقدشوندگی
کمک کند.»
مدیر نظارت بر بورسهای سازمان بورس و اوراق بهادار درخصوص شائبه مدیریت بازار از سوی سهامداران حقوقی که با عرضه و خریدهای هدفمند سهمهای کلان خود در بالا و پایین شدن شاخصها اثر میگذارند، تصریح میکند: «بحثهای مربوط به سهامداران حقیقی و حقوقی، بحثهایی نیستند که قابل تفکیک از یکدیگر باشند. از طرف دیگر به طور کلی در روزهایی که بازار روند صعودی داشته بر اساس آمارها، حقوقیها فروشنده بودند، نه برای یک یا دو روز. و هنگامیکه روند بازار نزولی و منفی است، خالص خرید حقوقیها از خالص فروش شان به مراتب بیشتر بوده است. بنابراین این مسئله برای سهامداران حقیقی نگرانکننده نیست.
لذا دامن زدن به این موضوع بهنظرم ایجاد یک نوع ترس در سهامداران حقیقی است که خیلی جای یاس و ناامیدی ندارد. در مجموع آن چیزی که سهامداران محترم باید به آن توجه داشته باشند این است که در هر شرایطی از هیجان اجتناب نمایند و به معنای حقیقی سهامداری کنند تا بازار به حالت تعادل برسد.»