اخبار ویژه
کانال اصلاحطلب: جو بایدن دشمنی خطرناکتر از ترامپ است
کانال تلگرامی «رسانههای اصلاحطلب» با اشاره به موضعگیری اخیر جوزف بایدن نوشت: او از ترامپ خطرناکتر است.
در حالی که برخی رسانههای اصلاحطلب تلاش دارند ضمن تحریف مواضع دموکراتها، از بایدن چهرهای مثبت به نفع ایران بتراشند، کانال مذکور نوشت: در بستر رابطه پُرتنش ايران با تيم ترامپ، جو بايدن نامزد دموكراتها در اين انتخابات از راهكار متفاوتي در قبال ايران در صورت پيروزي سخن گفته است. در حالي كه ترامپ با خروج يكجانبه از برجام، بازگرداندن تحريمهاي هستهاي و تنبيه كمپانيها و نهادهاي مالي غيرآمريكايي در صورت ارتباط با ايران عملاً از متحدان اروپايياش فاصله گرفته و خود را در گوشه رينگ قرار داده، بايدن مبناي سياست اعلامي خود در برابر ايران را تلاش براي بازگرداندن اجماع در پرونده ايران ميداند.
جو بايدن كه در زمان حصول توافق هستهاي، جامه معاون باراك اوباما، رئيسجمهور وقت آمريكا را بر تن داشت، اعلام كرده كه در صورت پيروزي به توافق هستهاي بازميگردد. البته اين بازگشت با پرانتزهايي همراه است. بايدن در يادداشت خود از بازگشت به برجام سخن گفت اما اين بازگشت را به اجراي كامل تعهدات فني از سوي ايران منوط كرد. مسئلهاي كه تهران به صراحت از آن با عنوان خط قرمز ياد كرده و تاكيد دارد كه آمريكا بهعنوان كشوري كه از پاي ميز مذاكره برخاست، بايد به اين ميز بازگردد.
از سوي ديگر بايدن بازگشت به برجام را به منزله نقطه آغاز مذاكرات بيشتر براي اصلاح (تغییر) توافق برجام و تمديد بندهاي مربوط به محدوديت فعاليتهاي هستهاي ايران ميداند. نقطهنظري كه با مخالفت صريح ايران روبهرو شده و بهعنوان نمونه محمدجواد ظريف، وزير خارجه بارها به صراحت اعلام كرده كه برجام قابل مذاكره مجدد نيست.
از سوي ديگر بايدن درست مانند باراك اوباما راهكار مقابله با آنچه تهديدهاي ايران در منطقه خوانده را جلب اجماع بينالمللي ميداند. نكتهاي كه براي دونالد ترامپ از كوچكترين اهميتي برخوردار نبود و نتيجه آن نيز انزواي آمریکا در شوراي امنيت سازمان ملل در قبال ايران است.
این کانال اصلاحطلب در ادامه میافزاید: لازم به يادآوري است در جريان انتخابات سال 2016 ايالات متحده نيز برخي تحليلگران خطر هيلاري كلينتون دموكرات را براي ايران بيش از دونالد ترامپ جمهوريخواه ميدانستند و اصليترين دليل آنها نيز تأکید هيلاري كلينتون به چندجانبهگرايي در پروندههايي نظير ايران بود.
جو بايدن در اين يادداشت به صراحت به شركاي اروپايي آمريكا كه از سياستهاي يكجانبه ترامپ در 4 سال گذشته به ستوه آمدهاند، نويد ميدهد كه در صورت راهيابي به كاخ سفيد زمين بازي جمعي را براي مقابله با ايران مهيا ميكند. اين مسئله به خودي خود براي ايران كه در حال حاضر موفق به منزوي كردن تيم ترامپ در صحنههاي بينالمللي شده از اهميت فوقالعادهاي برخوردار است.
جو بايدن در همين يادداشت تلاش كرده زمينههاي همكاري با اروپا در مقابله با ايران را مشخص كند؛ از فعاليتهاي ايران در منطقه تا آزمايشهاي موشكي و ادعاهايي درخصوص نقض حقوق بشر در ايران. بايدن در صورت پيروزي در انتخابات، از بستر مينگذاري شدهاي كه دونالد ترامپ در 4 سال گذشته ساخته، براي مقابله با ايران استفاده خواهد كرد اما همانطور كه از تيتر يادداشت او برميآيد قرار است با پنبه سر ببرد و برخلاف سكاندار فعلي كاخ سفيد، با تدبير اين كار را انجام خواهد داد.
یادآور میشود بایدن در یادداشت خود خبر داده بود «فشار حداکثری ترامپ بر ایران شکست خورده و موجب انزوای آمریکا و نزدیکی ایران و چین و روسیه شده است». او در عین حال با اظهار دشمنی علیه ایران تصریح کرده بود «راههای زیرکانهتری هم برای فشار و سختگیری علیه ایران وجود دارد».
تعیین شاخص بورس چه ربطی به رئیسدفتر رئیسجمهور دارد
آقای واعظی توضیح دهد که در کجای دنیا رئیسدفتر رئیسجمهور برای شاخص بورس تعیین تکلیف میکند؟
روزنامه وطن امروز بااشاره به نوسانات غیرواقعی بازار بورس نوشت: عدم تطابق «افت شاخص بورس» با «واقعیات بازار» و «تحلیلهای تکنیکال»، سبب شد بازار بورس و مخاطبان آن دچار نوعی «شوک ناگهانی» شوند.
آقای محمود واعظی، رئیسدفتر رئیسجمهور درباره آنچه این روزها در بازار سرمایه میگذرد، میگوید: «اینکه ما از نظر اجرایی با مصوبات شورای عالی بورس همراهی کنیم، اسمش دخالت نیست، بلکه همراهی است. مردم باید امید داشته باشند بورس برای حفظ سرمایهشان جای مناسبی است اما در هیچ جای دنیا کسی نمیتواند بگوید بازار بورسی داریم که همیشه مثبت است».
البته صحبت آقای واعظی درست است! در هیچ جای دنیا نمیتوان تضمین داد بازار سرمایه همواره در وضعیت «رشد» قرار دارد و در مقابل «اصلاح بازار» یا «افت ارزش سهام» در کار نخواهد بود! اما باید به استحضار آقای واعظی برسانیم در دیگر نقاط دنیا قواعد و اصول دیگری نیز وجود دارد که خوب بود ایشاناشارهای نیز به آنها داشتند! مثلا خوب است آقای واعظی به این سؤال پاسخ دهند که در کجای دنیا رسم است رئیسدفتر رئیسجمهور برای «شاخص بورس» تعیین تکلیف کرده و بازه دقیق نوسان آن را نیز مشخص کند؟! امیدواریم آقای واعظی منکر این موضوع نشوند که ایشان حرکت بازار بورس را بین «یک میلیون و 600 هزار» تا «یک میلیون و 700 هزار واحد» تعیین کرده و قرار گرفتن شاخص بورس در بالاتر از سطح مشخصشده را غیرمنطقی دانستهاند! یعنی آقای واعظی واقعا آگاه نیستند شاخص بورس، میانگین و عددی است که کنش سهمها و میزان خرید و فروش آنها در بازار سرمایه توسط افراد حقیقی و حقوقی آن را به صورت روزانه تعیین میکند؟ همچنین خوب است آقای واعظی بدانند در هیچ جای دنیا رسم نیست دولت به یکباره وعده «بهشت اقتصادی» را به مردم دهد و مسئولان دولتی به مردم توصیه کنند یک هفته، برای اتخاذ هر گونه تصمیم جدی مالی در زندگی شخصی خود دست نگه دارند و پس از آن به صورت ناگهانی اعلام کنند منظور آنها از «گشایش اقتصادی»، فروش سهام نفت در بورس آن هم بدون اجازه نهادهای نظارتی و بالادستی است! کاش ایشان میدانستند اگر «عرضه یک سهام دولتی پرحجم» تحت تاثیر دعوای 2 وزیر کابینه قرار گیرد و مردم از آن متضرر شوند، دولت باید مسئولیت ضرر هنگفت مردم از این دعوای پرهزینه را بپردازد و در حداقلیترین اقدام ممکن، وزرای مربوط را عزل کند. آقای واعظی همان فردی بودند که درست فردای همان روزی که مسئولان دولتی از «گشایش اقتصادی» سخن به میان آوردند، مدعی شدند «تحریمها رو به پایان است» و «شرکای آسیایی و اروپایی ایران» اقدامات مؤثری را در این باره انجام دادهاند! بهتر است ایشان به جای «مشاوره به مردمی که از سیاستهای دولت آسیب دیدهاند»، به آنها درباره بیان این ادعا و آثار و تبعات آن در ایجاد یک «هیجان کاذب و خطرناک مقطعی در بازار» و متعاقبا «سقوط بازار» توضیح دهند! براستی «نگاه هیجانی و کوتاهمدت به بازار بورس» معلول «ناآگاهی مردم» بود یا «بیمبالاتی دولت»؟!
کسانی که به بهانه اعدام یک قاتل بلندگوی ترامپ شدند
یک روزنامه همسو با اصلاحطلبان ضمن انتقاد از همپوشانی برخی عناصر داخلی با عملیات روانی دشمن انتقاد کرد.
روزنامه جمهوری اسلامی با اشاره به اعدام یک قاتل نوشت: با اینکه تمام اسناد و مدارک نشان میدهند فرد اعدام شده مرتکب قتل گردیده و حکم اعدام حکمی قانونی و دقیق بوده، یک جریان منفی در خارج از کشور برای مظلوم جلوه دادن فرد اعدام شده به راه افتاده که تلاش میکند درست خلاف این واقعیت را به خورد افکار عمومی بدهد و در داخل نیز عدهای به ابزار تبلیغاتی این جریان تبدیل شدهاند و به تحقق اهداف شوم عناصر پشتپرده آن کمک میکنند. در آلمان بعضی رسانهها به دروغ، شخص اعدام شده را یک معترض جا زدهاند، و همین دروغ منشأ تبلیغات جدیدی علیه جمهوری اسلامی ایران شده است.
دونالد ترامپ رئیسجمهور دروغگو، شیاد و بازیگر آمریکا و همدستان صهیونیست او در بوق و کرنا دمیدهاند که جمهوری اسلامی ایران یک معترض سیاسی را اعدام کرده است. رسوایی به قدری بالا گرفت که حتی تهمانده رژیم فاسد و مطرود پهلوی نیز ولگردیها و هرزهگردیهای خود را نیمهتمام گذاشت و به سراغ این موضوع آمد و حمایت خود را از شخص اعدام شده اعلام کرد!
هرچند همین حمایتها به تنهایی برای شناخت ریشه پیدایش این جریان آلوده کافی است، ولی بدون آنکه به این نکته نیازی باشد اسناد و مدارک شفاف نشان میدهند قوه قضائیه یک قاتل را قصاص کرده و به خاطر اینکه در اجرای قانون به فشارها و تبلیغات انحرافی اعتنا نکرده باید مورد تحسین قرار گیرد. دشمنان ملت ایران در شرایطی که اهانت به پیامبر خدا و قرآن کریم را اقتضای آزادی جا میزنند، تلاش میکنند اجرای قانون درباره یک قاتل در ایران را زیر سؤال ببرند تا خود را از زیر سؤال خارج کنند و با خیال راحت نقشههای شوم استعماری و صهیونیستی خود در منطقه را پیاده نمایند. از دشمن، انتظاری غیر از این نیست ولی ما نباید بلندگوی دشمن باشیم.
اصلاح ساختار بودجه و مالیات یا تأمین کسری بودجه با روشهای تورمزا؟
باید کمیتهای از اقتصاددانها تشکیل شود تا راهکارهای اصلاح نظام بودجه، بانک و مالیات را به دولت بیاموزد و راهکار تأمین کسری بودجه از مسیر غیرتورمی را جهت اجرا ارائه دهد.
این موضوع را روزنامه جوان در گزارشی با عنوان «تأمین کسری بودجه از تورم» مورد توجه قرار داده و مینویسد: در حالی که با خلق نقدینگی بدون پشتوانه و در رکود و رشد منفی اقتصاد میتوان برای هزینههای دولت تأمین منابع کرد، اما این اقدام به کاهش ارزش پول ملی و تولید تورم میانجامد، اگر چه گفته میشود سیاست فوق به مثابه تورم پنهان عمومی از نقدینگی موجود در اقتصاد اعم از پول و شبهپول (سپردههای بلندمدت بانکی و ذخایر) میباشد، اما به دلیل آنکه تورم ارزش داراییهای فیزیکی صاحبان دارایی و ثروتمندان را افزایش میدهد، از اینرو نمیتوان مقوله فوق را تورم پنهان عمومی نامید، بدین ترتیب بهتر است به جای اینکه بانک مرکزی نقش سازمان امور مالیاتی را برای تأمین کسری بودجه بازی کند، این نقش به خود سازمان امور مالیاتی اعطا شود تا به واسطه شناسایی کلیه دارایی و درآمداشخاص مالیات بر مجموع دارایی و درآمد سالانه در کشور را عملیاتی کند تا دیگر دولت با چالش کسری بودجه روبهرو نشود.
خرداد ماه سال ۹۷ حجم نقدینگی در محدوده هزارو ۵۰۰ هزار میلیارد تومان بود اما در خرداد ماه سال ۹۹ حجم نقدینگی در محدوده ۲ هزار و ۶۵۰ میلیارد تومان قرار گرفت. فاکتورهای رشد حجم نقدینگی طی دو سال گذشته را وقتی در کنار مؤلفه تورم قرار میدهیم، مشخص میشود رشد حجم نقدینگی و حجم پول علاوهبر اینکه از ارزش پول ملی کاسته، اشتهای سفتهبازی و نوسانگیری در بازارهای مختلف را تشدید کرده است. امروز سیاستهایی مطرح میشود که کارشناسان اقتصادی را نسبت به تضعیف بیشتر پول ملی و تشدید تورم و ایجاد بدهیهای بیشتر برای دولت آتی نگران میکند، مواردی، چون تسعیر داراییهای خارجی بانک مرکزی یا کمک گرفتن از منابع صندوق توسعه ملی برای نگهداری شاخصها در بازار سرمایه جزو موضوعاتی است که کارشناسان معتقدند قبل از عملیاتی شدن باید در رابطه با تبعات تورمی آنها سخن گفت.
باید دانست وقتی سازمان برنامه و بودجه در بودجه ریالی دستگاههای مختلف مقوله بودجهریزی عملیاتی را رعایت نمیکند و اصلاحات را در حوزه بودجهریزی نادیده میگیرد، عملاً کسری بودجه ایجاد میشود و وقتی بانک مرکزی برای تأمین بودجه میخواهد از ماشین چاپ پول و منابع بانکی استفاده کند، عملاً به تولید تورم کمک میکند که تورم ارزش درآمد اندک مردم دهکهای پایین را محدود میکند و ارزش داراییاشخاص برخوردار از داراییهای گوناگون در جامعه را افزایش میدهد.
حالا هم که از دولت انتقاد میکنند سنگ خود را به سینه میزنند
زمان برای انتقاد اصلاحطلبان از دولت و فاصلهگذاری با آن دیر شده است.
روزنامه جوان در گزارشی نوشت: اصلاحطلبان در سال آخر دولت منتقد دولت شدهاند. سهمخواهی دیگر موضوعیت ندارد و صندلی و پستی خالی نیست که بخواهند بر سر آن بجنگند، اما از این منتقد روحانی شدن در ماههای واپسین عمر دولت او، باز هم بوی تعهد و دلسوزی به مشام نمیرسد. باز باید دقیق شد و دید چه تحلیلی در پشت پردهها و محافل درونی اصلاحات، آنان را به این راهبرد رسانده که باید میان خود و دولت روحانی فاصلهگذاری کنیم. آیا پای انتخابات ۱۴۰۰ وسط نیست؟ آیا اصلاحطلبان از بیم تکرار شکست اسفند ۹۸ در خرداد ۱۴۰۰، پی جدانمایی خود از دولت روحانی نیستند؟ آیا دغدغههای آنان با دغدغههای مردم در اعلام نارضایتی از دولت روحانی یکسان است؟ آیا گزارههای آنان برای نقد دولت روحانی همان گزارههای نقد دولت توسط مردم است؟
اصلاحطلبان این روزها گاه منتقد دولت میشوند. اما دقت در جزییات تیترهای انتقادی آنان علیه روحانی نشان میدهد که انتقادات آنان از جنس انتقادات مردم نیست. از جمله روزنامه اعتماد، تیتر اول خود را اینگونه زده: «ناتوان در برابر انتظارات اصلاحطلبان» با روتیتر «اعتماد از دلایل ضعف دولت روحانی در پیشبرد و تحقق شعارهای اصلاحطلبانه انتخابات ۹۲ و ۹۶ گزارش میدهد»، اما با خواندن متن متوجه میشویم این شعارهای اصلاحطلبانه که از عدم تحقق آنها گلایه دارند، ربطی به مردم ندارد: «بیش از هفت سال از روزی که اصلاحطلبان پشت حسن روحانی ایستادند به این امید که اندکی به خواستههای اصلاحگرایانه برسند و اندکی روابط پیچیدهشان با حاکمیت را آن هم پس از وقایع ۸۸ ترمیم کنند، میگذرد. امروز، اما نه آن خواستهها محقق شد و نه اثری از ترمیم این رابطه به چشم میخورد. پیشنهاد «آشتی ملی» به محوریت سیدمحمد خاتمی به محاق رفت و «گفتوگوی ملی» که از سوی برخی چهرههای اصلاحطلب، مطرح شد بیسرانجام ماند. اخیراً پیشنهادی مبنی بر تشکیل دولت «مصالحه ملی» نیز مطرح شده که بعید به نظر میرسد در ماههای پایانی دولت، حسن روحانی در این زمینه کاری از پیش ببرد. یکی از جدیترین درخواستهای اصلاحطلبان که بدنه اجتماعی آنها موجب رأیآوری حسن روحانی شد، رفع حصر بود.»
فرض کنید بروید سراغ کارگری که چند ماه است حقوق نگرفته و به او بگویید نظرت در مورد رفع حصر چیست! همین کافی است تا میزان یکی بودن دغدغه مردم و اصلاحطلبان را درک کنیم. باقی دغدغههای گزارش مذکور هم از همین جنس است؛ «سیاست داخلی، فعالیتهای مدنی و فرهنگی» گزارههای گلایه اصلاحطلبان از دولت روحانی است و هیچگونه دغدغه معیشتی و اقتصادی ندارند.
اصلاحطلبان به انتقاد از دولت روحانی دیر رسیدهاند. البته هنوز هم از فریب دادن مردم با شعارهای کذایی انتخاباتی ابراز پشیمانی نمیکنند و همین یکی از دلایل بیاعتمادی مردم به آنان است. با این حال هماکنون هم همچنان از سیاستهای کلی دولت روحانی دفاع میکنند. سیاست خارجی او را میستایند و برجام نافرجام او را تحسین میکنند. اگر روحانی هم نبود و حتی میرحسین موسوی، فتنه ۸۸ را رقم نمیزد و پس از احمدینژاد به جای روحانی رئیسجمهور میشد، کابینهاش فرقی با آنچه روحانی تشکیل داد، نمیکرد و سیاستهایش روال متفاوتی از نحوه اداره کشور توسط دولت روحانی نداشت. با این حساب، تورم و رکود مسکن و بازار بههمریخته ارز و طلا و خودرو همچنان همین بود که اکنون وجود دارد؛ بنابراین نمیتوان جدانمایی و فاصلهگذاری اصلاحطلبان از روحانی را جدی گرفت و باور کرد.