kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۸۳۸۲
تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ - ۲۲:۲۸

«جذب یا دفع» رابطه اتحادیه اروپا و ترکیه چگونه است؟ (نگاه)


  امین‌الاسلام تهرانی
وقتی جهان را به بلوک غرب و شرق تقسیم می‌کردند و «جنگ سرد» بسیاری از معادلاتِ جهانِ آن‌روز را رقم می‌زد، بلوک غرب علاقۀ زیادی داشت تا ‌ترکیه را به عضوی از اعضای بلوک خود تبدیل کند و وعده جزئی از اروپا بودن شاید بهترین راه برای جذب‌ ترکیه بود تا این کشور به سمت شوروی نلغزد یا بیشتر نلغزد. اما این روزگار مدت‌هاست که سپری شده، دیگر شوروی وجود ندارد، معادلات دگرگون شده و اروپا دیگر دل‌نگرانِ متحد شدنِ ‌ترکیه با شوروی نیست. در واقع علت اصلیِ جاذبه ‌ترکیه برای اروپا دیگر وجود ندارد، حالا ‌ترکیه، گرچه عضوی از ناتو است و به‌صورت نیم‌بند اروپایی محسوب می‌شود، اما کشوری است که به همه جای جهان سرک می‌شد و سیاست‌های توسعه‌طلبانه با سیاست‌های سلطه‌جویانه اروپا تضاد شدیدی پیدا کرده است. حالا جاذبه ژئوپلیتیک ‌ترکیه برای اروپا با دافعه اقتصادگراییِ این کشور جایگزین شده است؛ نیاز‌ ترکیه به منابع انرژی روزافزون است و این کشور برای دستیابی به منابع انرژی، در خاک سوریه با گروه‌های ‌تروریستی همکاری می‌کند، در لیبی دست به اکتشاف نفت و گاز می‌زند، در دریای مدیترانه منافع خود را پیگیری می‌کند و... برخی از این‌ها اروپا و جهانِ غرب را خشمگین می‌کند.
از طرف دیگر، ‌ترکیه، همواره کوشیده است با نزدیکی به کشورهای اروپایی و استفاده از شرایطِ اقتصادی اروپا و فناوری‌های غربی بر ضعف‌های خود غلبه کند، اما با خاطره فرو‌پاشیِ امپراطوری عثمانی نگاهی بدبین به همسایگان صلیبی‌اش دارد. نه فقط حزبِ به اصطلاح اسلامگرایِ حاکم، بلکه بسیاری از سیاستمداران ‌ترکیه خود را میراث‌خوارِ امپراطوری بزرگی می‌دانند که با دخالت اروپائیان از هم پاشید. خاطره امپراطوریِ عثمانی باعث شده است، این روزها، علی‌رغم جایگاهِ متوسط ‌ترکیه به لحاظ اقتصادی در نسبت با کشورهای بزرگِ اروپایی، سیاستمدارانِ‌ ترکیه برای قرار گرفتن در بین این کشورها دست به هر کاری بزنند تا نقش خود را در منازعات بین‌المللی پُررنگ کنند. ازاین رو آنها در منازعات فعال‌اند تا نظم مورد نظر خود را پیگیری کنند. با روی کار آمدنِ حزب «عدالت و توسعه» و بلندپروازی‌های «رجب طیب اردوغان» نظمِ موردِ نظرِ گفته شده مبتنی بر طرحی موهوم است، طرحِ بازسازیِ خلافت عثمانی. اردوغان علاقه زیادی دارد تا «مصطفی کمال آتاتُرک» دیگری باشد، البته قوی‌تر از او و در مسیری دیگر. اما از ناسیونالیسم آتاترک تا خلیفه‌گرایی عثمانیستیِ اردوغان راه زیادی است. آتاترک با سکولاریسم و اقدام علیه مذهب و تمرکز بر داخل کشور کار خود را پیش می‌برد، اردوغان با ادعایِ اسلام‌گرایی و تلاش برای گسترش نفوذ نظامی، سیاسی و... در نقاط مختلف آسیا و آفریقا. آتاترک زمانی به قدرت رسید که خلافت عثمانی افول کرد و از هم پاشید، ولی اردوغان علاقه زیادی دارد تا آن امپراطوریِ در گور را دوباره زنده کند، از این رو بیشترین تنش را با کشورهای عربی و شیخ‌نشین‌هایی پیدا می‌کند که غالباًً از قبال فروپاشیِ عثمانی برای خود نام کشور گرفتند یا قدرتی دست و پا کردند. همچنین این مسیرِ اردوغان به سد اروپایی‌هایی می‌خورد که سلطه را حق انحصاری خود می‌دانند؛ از این رو اروپا این روزها برای ‌ترکیه بیشتر دافعه دارد تا جاذبه.
فرجام بحث آن‌که این اعضایِ ناتو در مسیری گام نهاده‌اند که از هر طرف که می‌نگری به بن‌بست می‌رسد، اما بن‌بستی که دیری نمی‌پاید، یا باید راه باز شود و یا به تعارضاتِ جدی می‌انجامد. رژیم بین‌المللیِ ناتو تخطی از سیاست‌ها و قوانینش را نمی‌پذیرد و بازیگر متمرد را تنبیه می‌کند؛ اردوغان دیگر نمی‌تواند نظمِ خودخوانده ناتو را به نفعِ نظمِ موهومِ عثمانی‌گرایی خود با دست پس بزند و با پا پیش بکشد و هنوز عضو آن بماند. «خلافت‌گراییِ عثمانیستی» و «اروپامحوری» هر دو ایده‌های سلطه‌جویانه‌ای هستند که نه تنها با شرایط امروز جهان ناسازگار است، بلکه با هم نیز تضاد شدید پیدا می‌کند و در صورت ادامه پیدا کردن این شرایط باید منتظر تنش‌های بیشتری بین اروپا و ‌ترکیه بود.
* منابع در دفتر روزنامه موجود است.